صاحب‌دیوان، پایـگاه خبــری و تحلیلی تاریخ و فـرهنگ ایران

پارس وی دی اس
دوشنبه, 10 اردیبهشت, 1403

گفتگوی صاحب دیوان با استاد میرمحمود علوی وحید؛ معرفت از آشنایی حاصل می‌شود

استاد میر محمود علوی وحید؛ سال 1322 در تبریز متولد شد. استاد علوی امروز در دو رشته نقاشی و تئاتر یکی از پیشکسوتان و استادان گرانقدر شهرمان است و تابلوهایی که از بناهای تاریخی تبریز رسم نموده، حقیقتا از آثار جاویدان استاد محسوب می‌شوند چرا که برخی از آثار رسم شده، تخریب شده و به تاریخ پیوسته‌اند.

گفتگو: مربم چرخ انداز / عکس: فریبا اسدی

گالری استاد علوی در همان محله‌ای قرار دارد که کودکی استاد آنجا گذشته است، این را خود استاد در همان دقایق اولیه ملاقاتمان می‌گوید. خانه‌‌ای چند طبقه درکوچه کلیسا نرسیده به چهارراه 17 شهریور که واحد همکف آن گالری نقاشی استاد علوی است. از همان ورودی گالری و لحظه نخست، محو تماشای تابلوهای بی جان اما در اصل جاندار استاد می‌شویم. تابلوهایی از طبیعت، گل‌ها و عمارت ها و بناهای تاریخی تبریز با بازی جذاب رنگ‌ها که بسیار چشم‌نواز هستند. استاد میر محمود علوی وحید؛ سال 1322 در تبریز متولد شد. استاد علوی امروز در دو رشته نقاشی و تئاتر یکی از پیشکسوتان و استادان گرانقدر شهرمان است و تابلوهایی که از بناهای تاریخی تبریز رسم نموده، حقیقتا از آثار جاویدان استاد محسوب می‌شوند چراکه برخی از آثار رسم شده، تخریب شده و به تاریخ پیوسته‌اند. در گفتگویی صمیمی با استاد علوی از تجربه‌های زیسته‌ استاد از هنرستان هنرهای زیبای آنروزهای تبریز و هنرستان میرک امروز و همچنین درد و دل‌های هنری ایشان صحبت کرده‌ایم:

 

علاقمندی به نقاشی از دوران کودکی

علاقه به هنر و البته نقاشی معمولا از دوران کودکی شکل می‌گیرد، وقتی در این مورد از استاد سوال می‌کنم، می‌گوید: «علاقه‌ام به نقاشی وقتی کلاس سوم ابتدائی بودم شدت گرفت، وقتی به خاطر نقاشی گل سرخ که از طرح نعلبکی کشیده بودم از معلمان جایزه مداد رنگی گرفتم. آن مداد رنگی‎ها همه چیز زندگی‌ام شدند. پدرم برای اینکه از درس و مشق عقب نمانم مداد رنگی‌ها را گرفت و زیر پایش خرد کرد. اما اینکار را برای اینکه درسم را بخوانم انجام داد وگرنه پدرم که متولد سال 1277 بود، مرد بسیار باسوادی بود که در دوره سلطان احمد شاه قاجار هفت کلاس سواد داشت، از طرفی به نقاشی هم علاقه‌مند بود و دوست نقاش‌اش «میر مصور ارژنگی» با پدرم مراوده داشت.»

 

 

تحصیل در هنرستان هنرهای زیبای تبریز

علاقه وافر به نقاشی باعث شد تا استاد علوی دبیرستان را ترک کرده و تحصیل در نقاشی را جایگزین ریاضی کند، او در سال 1339 بعد از اتمام کلاس نهم وارد هنرستان شد و به مدت چهار سال در هنرستان تحصیل کرد. از آن سال‌ها و از ماجرای تغییر رشته تحصیلی‌اش می‌پرسم، ادامه می‌دهد: «من در دبیرستان نجات رشته ریاضی می‌خواندم و دبیر نقاشی به نام آقای فرناد داشتیم، به من گفت علوی تو در کلاس ریاضی نقاشی می‌کشی، تصویر معلم ها و دانش آموزان را ترسیم می‌کنی، چرا هنرستان هنرهای زیبا نمی روی؟! آن زمان نمی‌دانستم چنین امکانی برای تحصیل در رشته نقاشی هست. بخصوص که خانواده هم مذهبی بودند  و احتمال مخالفت هم وجود داشت. اما من علاقمند بودم و مخفی و دزدکی هم که بود نقاشی می‌کشیدم. از سال تحصیلی سه ماه سپری شده بود، اما تصمیمم را گرفتم و برای تحصیل در هنرستان هنرهای زیبا که آن زمان امتحان ورودی داشت، رفتم. رئیس هنرستان آقای لطفی، انسان با کمالاتی بود که مرا به طبقه بالا هدایت کرد تا در کارگاهی که استادش «گریگور واهرامیان» بود امتحان بدهم. وارد کارگاه شدم و دیدم مجسمه هرکولی گذاشته‌اند و برایم یک سه پایه، پالت، زیردستی و کاغذ فراهم کرده‌اند تا نقاشی هرکول را بکشم. بعد از اینکه طرحم را پسندیدند، رسما هنرجوی هنرستان هنرهای زیبا شدم. بدون اینکه والدینم اصلا باخبر باشند مدرسه‌ام را به این ترتیب عوض کردم. چون بچه ها با مادرشان راحت ترند من هم آن زمان ماجرا را برایم مادرم تعریف کردم و به هنرستان می‌رفتم. یکبار پدرم مرا دیده بود از سمت میدان ساعت می‌آیم در صورتی که قاعدتا نباید بالاتر از چهارراه شهناز می‌بودم چون مدرسه‌ام دبیرستان نجات بود. از مادرم سوال کرده بود و او همه چیز را برای پدرم توضیح داده بود. پدر هم آمده بود هنرستان و پرس و جو کرده بود و مسئولین هنرستان از من تعریف و تمجید کرده بودند، به همین خاطر دیگر کاری به کارم نداشت و کوتاه آمد.»

 

هنرستان هنرهای زیبا یا بهشت هنرجویان

وقتی پای علاقه در میان باشد دوران تحصیل نیز به شیرین‌ترین دوره زندگی تبدیل می‌شود استاد علوی نیز سال های 1339 تا 1343 را در هنرستان هنرهای زیبا تحصیل کرده و این هنرستان را به بهشت تشبیه می‌کند: « اگر انسان به دنبال علاقه و خواسته خود برود انگار وارد بهشت شده است، من هم نمی دانم چه کار خیری کرده بودم که انگار وارد بهشت شده بودم و 4 سال در بهشت بودم. آن زمان ثبت نام برای هنرجویانی که وارد هنرستان شده بودند رایگان بود. علاوه بر این، کمک هزینه تحصیلی هم به تعدادی از هنرجویان تعلق می‌گرفت. یادم هست آن زمان، حقوق دبیر آموزش و پرورش 150تومان بود و هنرجویی بود که ماهانه 120 تومان کمک هزینه تحصیلی دریافت می‌کرد. آن زمان رنگ ونیزون که در تابلوی رنگ روغن استفاده می‌شود، یک تومان بود. الان همان رنگ 100 هزار تومن شده است. خودتام محاسبه کنید، هنرجو با آن 120تومن چندتا رنگ می‌توانست بخرد و الان هزینه خرید همان رنگ چند ملیون می‌شود؟! به همین علت است که هنرجویان آن زمان پیشرفت می‌کردند و در سطح جهانی مطرح می‌شدند. اساتیدی هستند که از همین هنرستان میرک فارغ التحصیل شده‌اند و اکنون بسیار نام آور هستند، از جمله «داود امدادیان» و «اکبر بهکلام».

 

 

اساتید پرشکوه هنرستان

از کلاس‌ها و اساتید آن زمان هنرستان هنرهای زیبای تبریز که شامل دروس تئوری و عملی بود می‌پرسم، استاد  نیز گویی  به دوران تحصیلش برمی‌گردد و با جزئیات تعریف می‌کند: « هر روز از ساعت هشت تا یازده و نیم کلاس‌ها عملی بودند و از ساعت 2 تا 4 بعد از ظهر کلاس های تئوری شروع می‌شد. ادبیات، ریاضی، هندسه فضایی، زیباشناسی، متولوژی، آناتومی هنری، پرسپکتیو و رنگ شناسی و چنین دروس تخصصی داشتیم. بعد از چهار سال که فارغ التحصیل شدم و مدرک دیپلم را گرفتم زیر مدرک دیپلم قید می شد که این مدرک به عنوان دیپلم به شما اعطا می شود و می توانید از مزایای قانونی آن استفاده کنید. «گریگور واهرامیان» و «مرتضی رسام نخجوانی» از اساتید مطرح دوره ما بودند و آقای کاظمی که ایشان هم از اساتید هنرستان هم بودند، نامشان در لیست هنرمندان فرانسه هم آمده است، آن زمان رئیس هنرستان بودند. استاد واهرامیان بعد از یک سال که به هنرستان می‌رفتم در 61 سالگی سکته کرد و ایشان را از دست دادیم. بعد از فوت استاد، در کلاس استاد رسام نخجوانی شرکت می‌کردم. اساتید آن زمان مثل امروز نبودند هرگز منافع مالی برایشان مطرح نبود. اساتید آن موقع ننگ می دانستند که  خانه شاگردان بروند و تدریس کنند و چندرغازی وجه بگیرند. متاسفانه امروز معیارها عوض شده و منافع مالی در هر مساله‌ای حرف اول را می‌زند.»

 

از چپ: استاد گریگور واهرامیان، استاد مادام واه رامیان، استاد علی اکبر یاسمی، استاد حسین کاظمی، استاد مرتضی رسام نخجوانی، باقر لطفی و استاد ابراهیم پشت پناه.

 

گره کوری به نام عدالت آموزشی

وقتی صحبت از تفاوت نظام آموزشی کنونی و قبل از انقلاب می‌شود، استاد به نبود عدالت آموزشی در کشورمان اشاره کرده و از کودکانی حرف می‌زند که با وجود استعداد هنری به دلیل دسترسی نداشتن به هنرستان یا نبود توان مالی، امکان تحصیل در رشته های هنری را از دست می‌دهند و ادامه می‌دهد: « آن زمان در سه نقطه از ایران هنرستان هنرهای زیبا وجود داشت. در تهران، اصفهان و تبریز. اما بعدها آموزش و پرورش هنرستان هنرهای زیبا را پایه‌گذاری کرد که به شکوه گذشته نبود و تا به امروز هم پیشرفت قابل توجهی نداشته است. از طرفی مساله عدالت آموزشی نیز تاکنون برطرف نشده است. الان علاوه بر هزینه ثبت نام که برای هنرجو بسیار سنگین است، همه مخارج تحصیل نیز به پای خود هنرجو و خانواده‌اش است. در این کشور، هنر هیچگاه در اولویت نبوده است. الان هم پدر و مادر، همین که بتواند هزینه اولیه مثل خوراک و مایحتاج ضروری فرزندشان را فراهم کنند، شاهکار کرده‌اند تا چه رسد به اینکه 100هزار تومان پول رنگ روغن بدهند تا فرزندشان هنری بیاموزد. بعد از اتمام دوره آموزشی هم چون مسیر حمایتی تعریف نشده، معلوم نیست هنرجو می تواند به جایی برسد یا نه!»

 

فضای آموزشی متفاوت‌ هنرستان تبریز

در مورد فضای آموزشی آن زمان هنرستان هنرهای تبریز می‌پرسم، استاد از تفاوت‌ها صحبت می‌کند: «دوره ما با الان اصلا قابل قیاس نیست. آن موقع در کارگاهی که برای نقاشی داشتیم تمام مقاطع سال اول، دوم، سوم و چهارم در کنار هم و در یک کارگاه با هم بودند. ایده آموزشی عالی که در نتیجه آن، سال اولی هایی که وارد هنرستان می‌شدند، سعی می‌کردند با تلاش و همراهی بیشتر، خودشان را به پای سال چهارمی‌ها که 4 سال کار کرده بودند، برسانند. اما امروزه این مقاطع را جدا کرده اند و هنرجویان از همدیگر خبر ندارند. به نظرم روش خوبی بود که سال اولی‌ها از تجربیات سال بالایی‌ها استفاده می‌کردند. تعداد هنرجویان در کلاس‌ها زیاد نبود، مثلا برای 10هنرجو حداقل 50 متر فضا لازم است. آن موقع برای هر هنرجو فضای 4متری در نظر گرفته بودند. فضا برای نشستن، قرار دادن سه پایه، قرار دادن وسایل کار و مقداری فضا برای قرارگیری مدل. به همین دلیل هنرستان نباید مانند مدرسه باشد که همه پشت نیمکت بنشینند و  نقاشی بکنند.»

 

 

فرو ریختن دیوار هنرستان پیش از دیوار برلین

استاد علوی به توصیف فضای هنرستان زمان خودش ادامه می‌دهد و می‌گوید: « دو هنرستان برای دختران و پسران داشتیم که وسط این دو، دیواری به طول 16 متر بود. از آجرهای 3 متر و 20سانت ساخته بودند. بعضی از دروس که با دختران مشترک بود و دروسی که با هم مشترک نبود هم از سوراخ دیوار با هم حرف می‌زدیم و تبادل اطلاعات داشتیم. روزی دو نفر از هنرجوها با هم قرار می‌گذارند و با خود می‌گویند این دیوار فرسوده که در حال ریختن است پس بعد از ظهر با هم بمانیم و به افتادنش کمک کنیم. خلاصه از این طرف و آن طرف هول می دهند و آن زمان دیوار را فرو می‌ریزند. دیوار هنرستان خیلی قبل‌تر از دیوار آلمان شرقی و غربی فرو ریخت. ارتباطات هنرجوها در آن زمان مانند خواهری و برادری بود، همه هنرجوها مثل خانواده با هم بودند. چون تعداد هنرجوها هم در هر کلاس کم بود، مثلا 5 نفر کلاس ما بود و 7 نفر کلاس دختران.»

 

خاطره ماندگار از استاد واهرامیان

از هنرستان هنرهای زیبای تبریز که صحبت می‌کنیم نوبت به خاطره‌ای می‌رسد که استاد علوی نه تنها هرگز فراموش نکرده بلکه نصیحت استادش را آویزه گوش نموده است. اما نحوه بیان این نصیحت بسیار شنیدنی است: «در هنرستان به همه هنرجو ها بعد از 6 ماه اجازه نقاشی با رنگ را می‌دادند. در ابتدا هنرجوها فقط با مداد و زغال نقاشی می‌کردند اما من بعد از 3 ماه این اجازه را پیدا کردم. استاد واهرامیان رو به من گفت؛ تو که این همه علاقمندی با رنگ روغن نقاشی کن و مدل زیبایی از گل هم آماده کرده بود که چیدمان زیبایی هم داشت. من شروع کردم به نقاشی و ایشان هم تعریف و تمجید می‌کرد. روزی با همان لحن و لهجه شیرین مخصوص خود گفت؛ محمود ساعت چند هنرستان می‌آیی؟ جواب دادم موسیو ساعت 8. گفت می‌توانی فردا ساعت شش و نیم-هفت بیایی؟ گفتم استاد چرا؟ گفت با تو حرف‌های زیادی دارم. نمی‌خواهم با این حرف‌ها وقت کلاس را بگیرم. گفتم چشم استاد می‌آیم. فردا همان روز ساعت 7 صبح جلوی هنرستان رسیدم. استاد واهرامیان قبل از من رسیده بود و جلوی در هنرستان قدم می‌زد. در را باز کرد و بالا رفتیم. تابلوی مرا جلویش گذاشته بود، می‌گفت؛ پسر راهی که تو می‌روی راه لئوناردو داوینچی است، راهی که تو می روی راه رپیل است. اسم تمام نقاشان بزرگ دنیا را شمرد و گفت اما اینجا هیاهویی است. تابلو داد می‌زند، متوجه شدی؟ گفتم نه استاد نمی‌فهمم. گفت محمود انگار می‌گویی من محمود هستم صبح ها در حال پرت کردن سنگ به پرنده‌ها با هیاهو می‌آیم. فهمیدی؟ گفتم نه استاد نفهمیدم. چیزی تا ساعت 8 نمانده بود، نزدیک یک ساعت استاد سعی می‌کرد غیر مستقیم مساله ای را توضیح دهد. اما هنوز موضوع اصلی را نگفته بود. بالاخره گفت؛ این تابلو خیلی زیباست ولی اسمت از تابلو بزرگتر است اگر می‌خواهی تابلوی خوبی ارائه دهی اسمت را طوری داخل رنگ‌ها بنویس که دیده نشود. اگر تابلویت زیبا باشد داخل کوچه هم باشد می‌آیند و پیدایت می‌کنند. این بهترین خاطره من از آن دوران است و حالا هم اگر تابلوها را نگاه کنید در تمام تابلوهایم نامم را کوچک نوشته‌ام و به وصیت ایشان عمل کرده‌ام.»

 

 

فارغ التحصیلی از هنرستان

استاد علوی پس از چهار سال تحصیل در هنرستان و تجربه اندوزی از اساتید بنام آن زمان فارغ التحصیل می‌شود و دوره بعد از هنرستان و آغاز معلمی را اینگونه تعریف می‌کند: «سال 43 از هنرستان فارغ التحصیل شدم و دیپلم گرفتم بعد به استخدام آموزش و پرورش در آمدم و دبیر دبیرستان شدم. همان سال دوستی داشتم که به کمک او همه 10تابلویی که کشیده بودم را بسته بندی کردیم و با خودمان به اداره آموزش و پرورش بردیم. آن زمان اداره آموزش و پرورش در خیابان ششگلان، کوچه سنگی بود. بدون توجه به اینکه باید از قبل وقت و اجازه می‌گرفتیم وارد اتاق مدیرکل شدیم که آن زمان آقای مرتضوی برازجانی بود. شخصی ادیبی که ادبیات و هنر می‌فهمید. تابلوها را روی مبل اتاقش چیدیم و نمایشگاه نقاشی درست کردیم. بعد رو به ایشان گفتم، در آموزش و پرورش شما نیاز به مربی نقاشی هست؟ اگر شما مرا استخدام نکنید شاید دیگر نتوانم در این مملکت بمانم. ایشان هم خدابیامرز تلگرافی به تهران زد و استخدام کردند و شدم دبیر نقاشی. بعد از 10 سال کار، مامور به تحصیل به تهران رفتم و تحصیلاتم را در رشته تئاتر و موسیقی ادامه دادم. در تهران انیسیتوی تربیت مربیان امور هنری وجود داشت، هفته‌ای یک روز تدریس می‌کردم و بقیه هفته را هم مشغول درس خواندن و یادگیری بودم. سال 53 تحصیل را تمام کردم و به تبریز برگشتم. درواقع 20 سال در آموزش و پرورش بودم و بعد از 20 سال به اداره فرهنگ و هنر رفتم و استاد هنرهای زیبا شدم. سال 77 هم بازنشست شدم.»

 

آثار بی نظیر از معماری بناهای تاریخی تبریز

دیوار گالری استاد علوی پر است از تابلوهای زیبایی که خانه‌ها و آثار تاریخی تبریز را با شکوه فروان نشان می‌دهد. برخی از این بناها تخریب شده اند و یا در حال تخریب هستند و از همینرو این تابلوها ارزش دو چندانی از نظر تاریخی هم دارند، درباره این تابلوها می‌پرسم، پاسخ می‌دهد: « بیشتر تابلوهایی که از اماکن تاریخی زمان قاجار تبریز کشیده‌ام در گالری منزلم هستند. البته در این گالری هم چند تابلویی هست که مشاهده می‌کنید مثل تابلوی موزه سنجش. به معماری ایرانی علاقمند هستم، چون فکر می‌کنم ایران با ادبیات و معماری‌اش در کل دنیا مطرح بود. امروز دیگر آن خانه های با هویت ساخته نمی شوند و همه دیوارهایی که بنا می‌شود هویتی ندارند. با این آثار می‌خواهم بگویم که در بناسازی هم می‌توانیم یک نوع الگو، معیار و ملاک از فرهنگ و فولکلور خود داشته باشیم. در واقع فولکلور همان هویت ماست که عبارت است از آداب و رسوم، سنت، باورها و رفتارهایمان. در تمام این آثار همان طور که می‌بینید، نشانی از فرهنگ آذربایجان و ایران می‌بینید. نمی‌شود که اینجا زندگی کنم و از فرهنگ و معماری بغداد و چین نقاشی بکشم. به قول مثل معروف «آنانین آشی تندیرین باشیندا چوخ یاپشار»، در واقع فرهنگی را که با آن آشنایی داریم بهتر و راحت‌تر ترسیم و منتقل می‌کنیم، مثلا یک هنرمند فرانسوی افق سرزمین خودش را بهتر از ما می شناسد.»

 

 

علاقه باعث خلاقیت است

استاد علوی در مورد سبک آثار معماری که ترسیم کرده است، ادامه می‌دهد: « این آثار همگی از روی اشل طراحی شده‌اند، یعنی برای مثال اثری دارم که فرض کنید 50 در 50 است اگر20 برابر یا 40 برابر بزرگ کنیم اندازه واقعی خود اثر تاریخی می شود. یا تابلویی دارم که اگر 20 برابر بزرگش کنی به اندازه خود طبیعت می‌شود. یعنی همه این آثار معماری را قبل از ترسیم متراژ کرده‌ام، اگر موضوع اثر 14 متر باشد، 70 سانتش را بکشم یک بیستم اثر می‌شود. هم علاقه به معماری و هم مشارکت در معماری باعث شد تا بتوانم این آثار را با این همه جزئییات ترسیم کنم. به قدری علاقمند بودم که بعد از استخدام با کمک 4 کارگر، زمینی را که خریدم خودم ساختم. علاقه باعث می‌شود تا انسان خالق باشد.»

 

 

سبک متفاوت در آثار آبرنگ

آثار آبرنگ استاد علوی سبک متفاوتی دارد و حالت چند تکه بودن را تداعی می‌کند در این مورد از وی می‌پرسم، می‌گوید: «بله در آبرنگ سبک متفاوتی دارم که دیگران باید در این مورد نظر بدهند، خودم نمی توانم چیزی بگویم. یک مقطعی به رنگ روغن حساسیت داشتم و کارم را با آبرنگ که کمی لطیف‌تر است، ادامه دادم. تابلوی گربه‌ای که می‌بینید با همین سبک خودم، کار کرده‌ام. اگر حمل بر خودستایی نباشد باید بگویم این سبک منحصر به فرد است و در دنیا نظیری ندارد.»

 

 

نبود موزه هنرهای معاصر در تبریز

استاد علوی در بیشتر سخنانش و به حق از مسئولین فرهنگی گله مند است و از اینکه هنر جایگاهی در بین مسئولین شهری و فرهنگی ندارد، ناامید است. او می‌گوید این شهر حتی موزه‌ای برای هنرهای معاصر ندارد تا من تابلوهایم را آنجا نصب کنم و سخنانش را ادامه می‌دهد: « فقط سال 69 که قرار بود کنگره نظامی توسط استانداری برگزار شود سراغم آمدند. مسئولین در سفرهای خارجی دیده بودند که در ممالک دیگر استانداری‌ها بیشتر از فضای اداری شبیه موزه هستند و به این فکر افتاده بودند که از هنرمندان خودمان چند اثر بخرند و جلوی دید مهمانان خارجی قرار دهند. چند تا تابلو هم از من خریدند.  فکر نمی‌کنم از هیچ هنرمندی به اندازه بنده، اثر خریده باشند چون بیشتر از نقاشی‌های آثار تاریخی انتخاب کردند و اتفاقا بسیار هم استقبال شد. آن زمان 8 تابلو از من خریدند و من هم با درآمد آن 8 تابلو مغازه‌ای در پاساژ شهرک پرواز خریدم و 30 سال در آنجا نقاشی تدریس کردم و شاگردان زیادی هم داشتم. بعد از شروع کرونا، آنجا را تعطیل کردم و اجاره دادم، الان هم قبل از ظهرها به همین گالری می‌آیم.»

 

پایه گذاری تئاتر نوین تبریز

استاد علوی از بنیانگذاران و پیشگامان تئاتر نوین تبریز هم هست و به مدت پانزده سال کار بازیگری و کارگردانی تئاتر را با همراهی هنرمندانی همچون استاد قبه زرین در کارنامه‌ هنری‌اش دارد. کتابی را که روی میز قرار دارد، نشانمان می دهد که در مورد نسل مدرن تئاتر تبریز، منتشر شده است. تصاویری از تئاترهای متعددی که استاد علوی در آن ایفای نقش کرده در کتاب وجود دارد و البته نوشته و  تصویری از تئاتر «بهترین بابای دنیا» که کارگردان این اثر نیز خود استاد علوی بودند. در مورد آن سال‌ها هم با توضیح کوتاهی می‌گوید: «به طور کلی به هنر علاقمند بودم و تئاتر را هم از مدرسه شروع کردم. بعدها دو سال روزی پنج ساعت در کلاس های باشگاه رهبری جوانان، شرکت کردم و این دوره ها را گذراندم. وقتی در تهران بودم در تمامی سمینارها و کلاس های آموزشی مرتبط شرکت کردم و  مکتب استانیسلاوسکی در بازیگری را با موفقیت به پایان رساندم.»

 

 

معرفت از آشنایی حاصل می‌شود

در پایان سخنانش در مورد استعدادهای هنری نهفته‌ای که در آذربایجان وجود دارد صحبت می‌کند و می‌گوید: «در تبریز و آذربایجان واقعا استعداد نقاشی، موسیقی، خوانندگی و همه هنرها وجود دارد. اما هنر خود به خود شکوفا نمی‌شود باید از آن حمایت صورت گیرد. چون هنر تجارت نیست که نگاه تجاری داشته باشیم. از مسئولان انتظار دارم مسئولیت‌هایی را که در آن تخصص ندارند، قبول نکنند. هرکس باید مسئولیتی را قبول کند که در آن متخصص است. اگر ندانی و تخصص نداشته باشی نمی‌توانی از عهده مسئولیت برآیی. معرفت از آشنایی حاصل می‌شود، وقتی سواد و تخصص هنری وجود نداشته باشد در نتیجه از هنر سر در نمی‌آوری و همین باعث عقب ماندگی هنر می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یادداشت