صاحب‌دیوان، پایـگاه خبــری و تحلیلی تاریخ و فـرهنگ ایران

پارس وی دی اس
شنبه, 8 اردیبهشت, 1403

22 اسفند سالگرد فوت قاچاق نبی

“قاچاق نبی” از مبارزان شجاع در مقابل ظلم و ستم حاکمان روسی، از نامداران آذربایجان بود که روح مبارزه جوی او در 22 اسفند 1274 به آسمان‌ها پر کشید.

به گزارش صاحب دیوان، قاچاق نبی از شخصیت‌های مبارز و ظلم‌ستیز در دوره حکومت تزارها بود. در سال 1856 (1234) در آشاغی موللو، منطقه قوبادلی آذربایجان، در یک خانواده 7 نفره چشم به جهان گشود. پدرش تهی‌دست بود. نبی برای کمک به خانواده نزد ثروتمندان، کار چوپانی می‌کرد. وقت 16 ساله بود، به خاطر حمله به ارباب (برای نجات پدر از زیر کتک‌های ارباب)، دستگیر و به اردوی کار اجباری منتقل شد. اما نبی بعد از چند روز از آنجا فرار می‌کند و تا آرام شدن اوضاع به ده خود برنمی‌گردد.

بعد از بازگشت به خانه، پدر و مادر به فکر ازدواج و سر و سامان گرفتن او می‌افتند تا روح سرکش و عاصی او را آرام کنند. اما نبی عاشق دختری بنام هجر بود که پدرش با ازدواج آن‌ها موافق نبود. اما دلدادگی نبی به هجر سبب شد تا علیرغم مخالفت پدر هجر، دست در دست هم فرار می‌کنند. در نهایت پدر هجر نیز به این وصلت رضایت می‌دهد و آن‌ها باهم ازدواج می‌کنند. زندگی آن‌ها روال عادی خود را داشت تا اینکه مادرش “گؤزل” از سوی امنیه‌ها مورد تهدید قرار می‌گیرد و نبی مجبور به مقابله و درگیری با آن‌ها می‌شود. از آن زمان شجاعت او زبان زد خاص و عام می‌شود. نبی به مبارزان فراری می‌پیوندد و از آن زمان لقب “قاچاق نبی” به او داده شد.

از زمانی که آوازه قاچاق نبی در ایل‌ و تبار پیچید، هرجایی که ظلم اربابان روزگار مردم را سیاه می‌کرد، او یک تنه مقابل آن‌ها می‌ایستاد و از مظلومین و ستمدیدگان حمایت می‌کرد. قاچاق نبی هر روز بیشتر از قبل در دل مردم جای می‌گرفت، در جمع دهقانان می‌نشست و به درد آن‌ها گوش می‌داد. در این مبارزات علیه ظلم، قاچاق نبی تنها نبود و هجر همسرش همچون شیرزن شجاع بروی زین اسب هم‌دوش قاچاق نبی به مبارزه می‌پرداخت. آن‌ها هرزگاهی در یکی از ده‌ها سکونت می‌کردند تا از حکومتیان مخفی بماند. مأموران حکومتی تزار روسیه نیز هرجایی خبری از او می‌شنیدند، سربازان خود را برای دستگیری او به آنجا می‌فرستادند. اما قاچاق نبی زرنگ‌تر از آن بود که به دام سربازان حکومتی بیفتد.  مبارزات قاچاق نبی ادامه پیدا می‌کند تا اینکه با یک توطئه‌ از پیش تعیین‌شده، حکومتیان روس، هجر را دستگیر می‌کنند تا از طریق او بتوانند نبی را دستگیر کنند. اما نبی موفق می‌شود تا با کمک یاران خود، هجر را نجات دهد.

خشم حکومتیان به قدری بالا می‌گیرد که از هر حیله‌ای برای کشتن قاچاق نبی دریغ نمی‌کنند. بالاخره مکر این ظالمین جواب داد و توانستند با گول زدن زن “شاه حسین” یکی از یاران نبی با طلا و جواهرات، او را بکشند. روزی که نبی در خانه شاه حسین مهمان بود، زن مکار او به شوهرش مدعی می‌شود که نبی قصد آزار و نزدیکی به او را داشت. شاه حسین با شنیدن این موضوع چنان خشمگین می‌شود که چشم و گوش بسته تفنگ خود را برداشته و هنگام برگشتن قاچاق نبی و یارانش به منزل شاه حسین، او را گلوله‌باران می‌کند. قاچاق نبی در لحظه مرگش تنها مجال گفتن این سخن را می‌یلبد؛ چنین سخن گوید : « ای دوست ، ای نامرد برای چه کشتی مرا؟ من که خاک پای تو بودم ! چرا گذاشتی نامردمان و غداران به آرزوهایشان چنین آسان برسند؟ … آی هجر! ای زیباترین سوگلی دیار! کجایی که یارت را کشتند !؟ نبی‌ات را کشتند! در غربت، آن هم یک رفیق … ای مردمان ، ای یاران، نبی را کشتند! نبی را که فدایی ایل و تبار بود و فریادرس بیچارگان! … دشمنان هرگز دل این کار را نداشتند … یک عزیز… یک دوست مرا کشت ! …». روح پاک قاچاق نبی در 12 مارس 1896 (22 اسفند 1274) با آسمان‌ها پرواز کرد. اما یارانش اجازه ندادند تا خون او پایمال شود و شاه حسین و زن مکارش را کشتند.

نام” نبی و هجر” برای همیشه در دل‌های مظلومین و مردمان ظلم دیده ماندگار شد تا زیستنی دوباره آغاز کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یادداشت