صاحب‌دیوان، پایـگاه خبــری و تحلیلی تاریخ و فـرهنگ ایران

پارس وی دی اس
دوشنبه, 10 اردیبهشت, 1403

باغ گلستان، محل قرارهای خانوادگی عاشقانه!

داخل باغ گلستان وسطش میدانی وسیع بود با گل و حوض پر آب و کافه رستورانی روباز و وسیع که بستنی هایش بی‌نظیر بود.

به گزارش صاحب دیوان، یادداشت کوتاهی می خوانید از حال و هوای سال های چهل باغ گلستان تبریز:

اینجا درب ورودی باغ گلستان تبریز است.
بین سال‌های دور دهه چهل!
از خیابان مرکزی پهلوی ( امام فعلی ) – باغ قاباقی – به سمت گجیل  و ترمینال سابق و یا قدیمی تر ، باغ وحشی که در همان محل ترمینال سابق قرار داشت و خیابان امین نیز از بغل آنها رو به سمت سه راه امین و سینما تخت جمشید هم آنجا بود.
سمت راست عکس به طرف چهارراه شهناز است و چپ رو به سوی میدان قونقا و راه آهن و …

اینجا محل نشاط و سرزندگی بود برای همه اهالی تبریز به ویژه قشر کارمند و کارگر … همه بدون فاصله عمیق طبقاتی و اجتماعی که این روزها آزارمان می‌دهد با بلیط یک تومانی ( ده ریال ) و دو تومانی و البته قبل از آن با بلیت های پنج ریالی وارد می شدند و چقدر حواس ماموران جمع بود که در روزهای خاص مجردها نداشته باشند !

کمی به سمت گجیل در همین خیابان ” عاشیقلار قفه سی ” قرار داشت که محل اجرای موسیقی زنده عاشیق ها بود.
بعد گجیل قاپیسی خیابانی که هر چی سراغ می گرفتی بود. از نخ و خامه قالیبافی و داربست های چوبی آن گرفته تا لوله بخاری و سیخ کباب و جوجه و مرغ و تسبیح و عطر و پیچ و مهره و تریاک و میوه نوبرانه و خود کباب و آبگوشت.
این خیابان می خورد به خیابان ملل متحد و بعد دوه چی و سامان میدانی !

داخل باغ گلستان وسطش میدانی وسیع بود با گل و حوض پر آب و کافه رستورانی روباز و وسیع که بستنی هایش بی‌نظیر بود و همیشه ترانه ” منتظرت بودم ” مرحوم داریوش رفیعی زیر نور فلورسنت ها و مهتابی ها گوش جان را می‌نواخت !
و مردم با نشاط و آرام و مهرورز.
با محل هایی برای تفریحات و سرگرمی های سالم برای بچه ها و یک استخر بزرگ و نسبتا عمیق با قایقی موتوری در وسط آن که مردم را نفری 5 ریال سوار کرده و دو سه دور می چرخاند.

باغ گلستان محل تلاقی عشق و دوستی ها و آشتی ها و آشنایی ها بود. کسی اینجا از هم قهر نبود .
آن سوی این باغ کتابخانه مرکزی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خودنمایی می کرد. در اصل این باغ مردمی، بین چهار میدان ( باغ قاباقی – قونقاباشی – نادر چهارراهی و گجیل قاپیسی ) واقع بود.

سالها محل گذر من بود به کانون و دبیرستان فردوسی و خانه پیشاهنگی و محل کار پدر اداره پست و …
این روزها اما نرده ها را برداشته اند و باغ، مرکز فعالیت معتادان و فروشندگان مواد مخدر شده است و دیگر خبری از خانواده ها نیست و در غربتی غم انگیز و نابخردانه فرومُرده است!
و شده است باغ فجر!

سعید جلوه گری
25 آبان ماه 1402

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یادداشت