صاحب‌دیوان، پایـگاه خبــری و تحلیلی تاریخ و فـرهنگ ایران

پارس وی دی اس
چهارشنبه, 5 اردیبهشت, 1403

محلات کهن تبریز

تاریخ مختصری درباره محلات تبریز :قدیمی‏ترین سند درباره‏ی محلات تبریز کتاب‏های “روضات الجنان” و “تاریخ و جغرافی دارالسلطنه” اثر “نادر میرزا” می‏باشد که منبع اصلی مورده استفاده در این بخش هستند.

توسعه‏ ی شهر تبریز از طریق ایجاد بازارچه ‏هایی در امتداد دروازه‏ های هشت‏گانه‏ ی قدیمی انجام شده و با پوشش فواصل بازارچه‏ ها توسط واحدهای مسکونی، سیمای فعلی شهر در قرن گذشته شکل گرفته است و اکنون نیز این سیما را می‏توان در محلات قدیمی شهر مشاهده نمود.
قدیمی‏ترین سند درباره‏ی محلات تبریز کتاب‏های “روضات الجنان” و “تاریخ و جغرافی دارالسلطنه” اثر “نادر میرزا” می‏باشد که منبع اصلی مورده استفاده در این بخش هستند.
1. سرخاب
سرخاب، یکی از محلات بزرگ و قدیمی شهر و در حوزه‏ی استحفاظی منطقه یک شهرداری تبریز و در مجاورت کوه عینالی قرار دارد، از دیرباز تاکنون قبله‏ی عشاق و دلدادگان کوی عشق بوده است. اهمیت سرخاب در میان محلات تبریز بیش از آن است که در تصور ما بگنجد. به این سبب اهمیتی که در گذشته و در میان ادبا، شعرا، عرفا و دیگر بزرگان داشته است، موجب تمایز بیشتر این محله از سایر محلات تبریز گشته است. این کوی محل دفن علمای بسیاری می‏باشد و “مولانا جلال‏الدین بلخی” فرموده‏اند هر که از تبریز به جانب می‏آید تحفه او باید خاک پاک سرخاب باشد و در وصف سرخاب چنین سروده‏اند:
به تبریز ار شوی ساکن زهی دولت زهی رفعت
به سرخاب ار شوی مدفون زهی روحا زهی راحت
در نقشه دارالسلطنه تبریز سرخاب را محله ای می بینیم که از شرق و جنوب به باغمیشه، از غرب به شتربان، از جنوب غربی به محله چهارمنار و از شمال به کوه‏های سرخ‏فام عینالی محدود شده است. کلمه‏ ی سرخاب در فارسی از دو بخش سرخ و آب تشکیل شده و به معنی “آب قرمز” است. با توجه به قرار گرفتن محله‏ی سرخاب در دامنه کوه‏های سرخ‏فام عینالی و همچنین وجود سیلاب‏هایی در آن نواحی، احتمالاً می‏توان دلیل نامگذاری این محله به سرخاب را جاری شدن آب‏های گل‏آلودی دانست که به رنگ سرخ بوده است. البته گمانه‏های دیگری نیز در این مورد وجود دارد؛ از جمله سرخاب به معنی مرغی سرخ رنگ آبی که در اشعار برخی شاعران به آن اشاره شده است که چند نمونه در زیر ارائه می‏شود:
پیش او کی شوند باز سپید چون تذروان سرخ و چون سرخاب (عسجدی)
کبک رقاصی کند سرخاب غواصی کند این بدین معروف گردد آن بدان شاهر شود (منوچهری)
برخی شاعران که به نام سرخاب به عنوان یک محله در تبریز اشاره کرده‏ادند، از معانی دیگر کلمه‏ی سرخاب استفاده کرده و ایهام‏هایی آورده‏اند.
تبریز مرا راحت جان خواهد بود پیوسته مرا ورد زبان خواهد بود
تا درنکشم آب چرنداب و گجیل سرخاب ز چشم من روان خواهد بود
(کمال خجندی)
تا بریزاند تب غم را ز دل، سرخاب نوش بر سر سرخاب رو تا بنگری تبریز را (سید جلال عضد)
این محله‏ی معروف نام خود را ازکوه عینالی که به سرخاب معروف بوده و قبل از احداث این محله به حالت طبیعی وجود داشته گرفته است. “برهان قاطع” می‏نویسد: “سرخاب در یک معنی کوهی است در تبریز” و “فرهنگ نفیسی” نوشته: ” و نام کوهی در حوالی تبریز و محله‏ای از آن شهر که در دامنه‏ی آن کوه واقع شده”.
“نادر میرزا” در کتاب” تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز” در مورد این محله چنین می نویسد:
“کوی و بستانی بزرگ است. این کوی مرتفع و مشرف بر همه‏ی شهر است. هوای این نیک و به اعتدال است. روزها به تابستان گرمتر بود که خورشید بر این کوه خوش تابد. چون پاسی از شب بگذرد، سنگ‏ها را گرمی برود و هوا نیک شود. خاک این کوی سخت و با ریگ مخلوط است. چون دیوارها نهند، سخت‏تر گردد و به زمین آن رطوبت نبود. بساتین این کوی کمتر است. توت بیدانه و بادام و فندق و امرود آن نیکوست. کدخدای آن امروز میرزا جوادخان فرزند حاجی میرزاعلی وکیل دیوانخانه و از خاندان بزرگ است که بدین نامه بیاید. بقعهی مبارکه‏ی سیدحمزه در این کوه است که زیارتگاه تمامی مردم شهر است و این بقعه در وسط این کوی است”.
“دروازه سرخاب” یکی از دروازه‏های تبریز بود که بر روی بارویی احداث شده توسط “نجف قلی خان دنبلی” قرار داشت. شکل تمامی دروازه‏های تبریز از یک اصول ثابت پیروی می‏کرده است و متشکل از دو پایه‏ی سنگی بوده‏اند که نیم‏طاق سنگی بر روی آن سوار بوده و بر پیشانی آن لوح مرمرین حاوی اشعار منقور حاکی از جریان بازسازی دوباره‏ی شهر تبریز توسط نجفقلی خان دنبلی پس از زلزله 1193قمری قرار داشته است. در طرفین پایه‏های سنگی دو قطعه سنگ با تصاویر شیری که با زنجیری به پای سروی بسته شده است، قرار می‏گرفته و بر روی رویه‏ی بیرونی درب چوبی، دروازه ورقه‏ی فولادی میخ می‏شده است. دروازه‏ها دارای دو مناره‏ی کاشیکاری شده به رنگ فیروزه‏ای بودند.
در نقشه‏ ی دارالسلطنه تبریز که در سال 1297هجری قمری به امر ولیعهد “مظفرالدین شاه میرزا” توسط “عباس خان سرتیپ” و “محمدمیرزا” مهندس و معلم ریاضی و “محمدرضا” مهندس تهیه شده، نام محله‏‏ ی سرخاب و خانه‏ها و اماکن معروف آن آمده است. از حوادث مهم در محله‏ی سرخاب و چرنداب ظهور پیروان فرقه‏ی اهل الحق در زمان “جهانشاه بن قرایوسف” است. دیگر این که پس از کشته شدن “فضل‏ الله استرآبادی” بدست پسر “امیر تیمور گورکانی” در سال 796 هجری قمری، دختر وی و مردی به نام یوسف در تبریز به اشاعه‏ی طریقه‏ی حروفیه پرداختند و گروه بسیاری از مردم دو محله‏ی سرخاب و چرنداب به آنان گرویدند و فتنه‏ای عظیم بر پا شد و عده‏ای نزدیک به پانصد تن در این میان کشته و سوزانده شدند.
2. تکیه حیدر
در اول خیابان ثقه‏ الاسلام در ضلع غربی و روبروی پل قاری محله‏ای وجود دارد که به تکیه حیدر (حیدر تکیه‏ سی) معروف است. “آقا سلطان القرائی” در حواشی کتاب “روضات‏الجنان” نوشته‏اند: ” آنجا مقبره‎‏ و تکیه‏ی سلطان میرحیدر تونی است و درب اعلی هم در آن حوالی بوده است، جماعتی از درویشان و طائفه‏ی صوفیه از دور و نزدیک و از بلاد عثمانی نیز به آن تکیه رفت و آمد داشته‏اند”. “سلطان میر حیدر تونی” ملقب به “قطب‏الدین” معاصر “قره یوسف” و پسرش “قره اسکندر” بوده است و نسبتی با “قطب‏الدین حیدر ترک‏نژاد” مرید “خواجه احمد یسوی” که در تربت حیدریه مدفون است، دارد. جماعت حیدیران را بعضی به همین سلطان میرحیدر تونی نسبت می‏دهند. این محله هم اکنون مرکز داد و ستد بازرگانی قالی روستاباف اطراف هریس و مصالح قالی‏بافی است. در اواخر حکومت قاجار، بخشی از این مکان و شمال محدوده‏ی پل قاری به مرکز فساد شهر تبدیل شده بود که بعدها برچیده شد ولی ضرب‏المثل معروفی در این دوره بر سر زبان‏ها افتاد که می‏گفتند: “دوز آدام حیدر تکیه‏سینده نیلیر؟” به این معنا که “انسان راست و حسابی در تکیه‏ی حیدر چکار می‏کند؟”
3. امیرخیذ (امیره خیز) (امیره قیز)
نادر میرزا در مورد این کوی می‏نویسد: “کویی است بزرگ به مغرب شمال شهر که طایفه‏ای از تجار به نام شالچی بدین کوی خانوارند.”
نام این محله از دو کلمه‏ تشکیل شده است: بخش اول کلمه‏ی “امیر” که در زبان شفاهی به صورت “امیره” تلفظ می‏شود و بخش دوم در اصل “خیذ” به معنی کشتزار در زبان آذری است که به مرور زمان به دو صورت “خیز” فارسی یا “قیز” ترکی تلفظ شده است. معنی این کلمه در اصل “کشتزار امیر یا سبزه‏زار امیر” است و معلوم می‏دارد که زمین و فضای آن کشتزار بوده است.
4. قرا‏آغاج
قراآغاج از محله‌های قدیمی شهر تبریز است که در زمان قاجاریه محل اقامت ولیعهد نشینان قاجار بوده است. در کتاب‌های مختلف تاریخی نظیر “الشقایق النعمانیه فی علماءالدولة العثمانیه” و “تاریخ عالم آرای امینی” ذکر گردیده که این محله تا سده‌های نهم و دهم هجری از محله‌های اصلی شهر تبریز به‌شمار نمی‌رفته و از روستاهای پیرامونی آن محسوب می‌شده‌است.
این محله را به غلط “قره آغاج” به معنای “درخت سیاه” تلفظ می‏کنند در حالی که نام درست آن “قراآغاج” به معنای “درخت سترگ و با عظمت” می‏باشد. نادر میرزا درباره‏ی قرا‌آغاج می‌نویسد: ” کویی است به مغرب شهر سکان آن اهل معرفت و صناعت و بساتین آن نیز اندک است. کدخدای این کوی آقای صادق مردی است کاردان و بوراثت از حال این شغل به وی رسیده و در خوی آن مرد تندی و جلادت باشد. بیش‌تر سخن از حرب و آلات آن کند.”
مهم‌ترین کوچه‏ی محله‏ی قرا‌آغاج، کوچه‏ی “طاق‌لار” است که در گذشته سرپوشیده و طاقدار بوده و دروازه‏ی قره‌آغاج در ورودی این کوچه واقع شده بود. پیش‌تر دخمه‌ای در کوچه‏ی طاق‌لار یافته شد و برخی را اعتقاد بر این است که آرامگاه شمس تبریزی است.
5. مارالان
مارالان یکی از محله‏ های چسبیده به بافت قدیمی تبریز و از مذهبی‏ترین محله‏های تبریز است که در دوران پرآشوب مشروطه سال‏های پر التهابی را پشت سر گذاشت و مبارزان بنامی چون “حاج حسین خان مارالانی” از یاران ستارخان را در خود پرورش داد. “نادر میرزا” این محله را “مرالان” خوانده و آن را از بخش‌های “محله‏ی خیابان” دانسته و درباره‏ی آن می‌نویسد: “کویی است به جنوب شهر و مایل به مشرق است. هوایی نیک و آبی فراوان و بساتین خوب دارد و جزء خیابان شمرده‌اند.” با گذشت زمان و گسترش مناطق مسکونی و کاهش باغات, مشاغل دیگری در این محله رونق بسیاری پیدا کرد. کارگاه‏های بزرگ قالی‏بافی برپا شد و قالی‏های ریز بافت این محله شهرت پیدا کرد..
در مورد وجه تسمیه مارالان نظرات متفاوتی وجود دارد. مارالان برپایه پژوهش‌های زبان‌شناختی “احمد کسروی تبریزی” به معنای سرزمین مادهاست که از دو بخش “مار” تلفظ ماد در زبان تاتی به اضافه “آلان” به معنی محل و مکان تشکیل شده است. بر اساس نظری دیگر، مارالان مرکب است از “مار” (گزنده) و “لان” (جا) است. یعنی محل. این منطقه زمین ماسه‌ای دارد و ساس‏ها در آنجا به راحتی رشد و نمو می‌کنند. مردم تبریز ساس را “مله” نامند که طبق قاعده تبدیل حرف «ر» به «ل» همان ماره یعنی گزنده است. ساس‌ها در مرکز تبریز، به‌ویژه در محله مارالان به وفور زندگی می‌کنند. همچنین، در گذشته به‌جهت نزدیکی محله‏ی مارالان به جنگل‌های جنوبی شهر تبریز، گاهی اوقات شمار بسیاری از آهوان که در زبان ترکی آذربایجانی مارال خوانده می‌شود، به این محله می‌آمدند و به همین علت، نام این محله را مارالان (آهوان) خوانده‌اند.
6. میار میار (مهادمهین)
محله‏ی میارمیار که در کتاب‏های تاریخی و اسناد و مدارک به اسامی “منارمیان”، “نهادمهان”، “نارمیان”، “مهاد مهین” نیز آمده است، در محدوده‏ای بین خیابان فردوسی، شریعتی شمالی، خیابان محققی و خیابان امام واقع شده است. نادرمیرزا در “تاریخ و جغرافی دارالسلطنه” درباره‏ی این محله می‏نویسد: “این کوی را پیشینیان این روزگار “مهادمهین” و باستانیان “میارمیار” و اکنون بومبان “میر میر” گویند. محله آباد و بزرگ است مگر آن که در این کوی روضات و بساتین کمتر باشد. یک قسمت آن ارمنستان است. تبریز را رعیت مسیحی خانوار است بیشتر با ثروت و مکنت، زرگری و جواهرسازی و خیاطی بس نیک کنند، تجار و پیله‏ورهای عیسویان بس مالدار و معتبر می‏باشند.”
مهادمهین از دو لفظ “مهاد” به معنی “بستر” و “مهین” به معنی “خدمت و صنعت” تشکیل یافته است و احتمال دارد به خاطر قرار گرفتن سفارت‏خانه‏های دول خارجی و یا مراکز دیگر دولتی و صنعتی، این کوی به این صورت تلفظ شده باشد.
7. باغمیشه
وسعت این محله را به راحتی می‏توان حدس زد که درب باغمیشه در کوچه‏ی حرمخانه تا شهرک جدیدالاحداث باغمیشه را در بر می‏گرفته است. تمام قسمت‏های این کوی را جز چند خانوار، باغات تشکیل می‏دادند. نادر میرزا پل سنگی و ششگلان را نیز جزئی از این کوی بزرگ دانسته‏ است و می‏نویسد: ” پل سنگی کوی است کوچک پر از اشجار و بساتین و سراهای عالی به حساب باغمیشه است؛ ششگلان کویی است کوچک، بیشتر مردم آنجا اعبان و بزرگان بود و از برزن‏های باغمیشه است”. نادرمیرزا همچنین “بیلانکوه” (ویلان کوه) را روستایی از باغمیشه معرفی کرده است.
8. دوه‌چی (شتربان)
محله قدیمی شتربان از محلات تاریخی شهر تبریز است که در زبان محلی”دوه چی” نامیده میشود. علت نامگذاری آن تجمع چارپایان باری و سفری و کاروان های شتر دراین مکان در گذشته بوده است. موقعیت ارتباطی این محله در گوشه شمال غرب تبریز ایجاب می کرده که هر روز صدها کاروان ورودی به شهر تبریز در آن رفت و آمد نمایند و به این دلیل نام “دوه چی” (در زبان ترکی “دوه” به معنای شتر و “چی” به عنوان پسوند مبین شغل و درآمد است) بر این محل نهاده شود.
این محله از محلات ثروتمند تبریز بوده و نادرمیرزا در مورد این کوی چنین می‏نویسد: ” بزرگترین کوی‏های تبریز است و جمعیت این کوی بسیار و با ثروت است.” پیشه وران این محله بیشتر قالیباف و اکثر مردم آن بازرگان و اقتصاد پیشه بوده اند.
محله شتربان از شمال به کوههای سرخاب (عینالی)، از مشرق به محله سرخاب، از جنوب به مهرانرود، و از مغرب به محله امیره قیز (امیرخیز) محدود است. سی مسجد بزرگ چون مسجد شکیلی، حاج آقا و مسجد عرب لر، قنات هایی چون قنات حسن پادشاه و امام جمعه، حمام های اسد بیگ و بالا حمام و کاروان سراهای مختلف از میراث این محله ی تاریخی محسوب می شوند. از محلات معروف این کوی می توان به محله گرو، کوچه اسلامیه، کوچه‏ صدقیانی، کوچه‏ بیدزار و چهار دربند اشاره کرد. خانه های قدیمی و زیبایی در این محلات وجود دارند از جمله خانه‏ محمودیه، خانه‏ میرزا محمود انصارین و خانه‏ صرافلار.
“کوی انجمن اسلامیه” در بخش جنوب شرقی محله‏ی شتربان در همسایگی محله‏ی سرخاب قرار دارد و در تاریخ انقلاب مشروطه‏ شهرت بزرگی بدست آورده است. علت نامگذاری این کوچه قرار گرفتن ساختمان محل برگزاری جلسات انجمن اسلامیه تبریز در زمان مشروطیت بود. انجمن اسلامیه یکی از سنگرهای مهم مقابله با مشروطه خواهان تبریز بود که پیش از شروع مقاومت تبریز در مقابل قوای محمدعلی شاه تشکیل و پس از چند ماه جنگ با قوای ستارخان ساختمان آن تسخیر و سازمان آن برچیده شد.
9. گرو (دره گر)
از محلات قدیمی تبریز باید به “کوی گرآب” اشاره کرد که در شمال شهر و در محله‏ی شتربان قرار دادر و در میان مردم به نام “گرو” مشهور است. تاریخ تشکیل محله‏ی گرو دقیقا مشخص نیست ولی در کتاب “روضات‏الجنان” بدان اشاره شده و آمده است که مدفن بسیاری از اقطاب و پیران و عارفان از جمله بابامزید از بزرگان صوفیه‏ی تبریز در نزدیکی آن بوده است و در کتاب “روضه اطهار” اثر “ملا محمدامین حشری” در مورد دفن عرفای بزرگ بین گورستان سرخاب و گورستان گرآب سخن گفته شده است.
در گذشته دو علت بر شهرت این محله افزوده بود، اول این که در بالای محله‏ی گرو (گرو اوستی)، دباغخانه قدیمی معروف به دباغخانه‏ی گرو (گرو دباغخانه‏سی) وجود داشت که پوست‏ها را از کشتارگاه امیرآباد در کنار “آجی چای” به این دباغخانه آورده و به پوست آماده و “سالامبور” (پوست نیم ساخته) تبدیل می‏کردند؛ دیگر این که چنین می‏گفتند که حمام گرو در بخشی از محله‏ی شتربان (دوه چی) در نزدیکی “قوری چای” قرار داشت و آب حمام، معدنی و گرم بود و نیازی به سوخت نداشت و همیشه بوی گوگرد از آن حس می‏شد و اعتقاد داشتند که این آب برای بیماری‏های پوستی سودمند است و شاید نام “گرآب” عبارت از گربه اضافه آب یعنی مرض پوستی و خارش به اضافه آب بوده باشد.
10. سنجران
راسته کوچه در گذشته بخشی از محله‏ی سنجران بوده است. سنجران که “سنجاران” و “سنجلان” نیز نوشته و خوانده می‏شود، اکنون محله‏ی کوچکی است مشتمل بر دو سه کوچه که از جنوب به مهادمهین (میارمیار)، از مشرق به راسته کوچه و از مغرب به محله‏ی ویجویه محدود است. “آقا میرزا سلطان القرایی” وجه تسمیه این محله را نامشخص می‏داند و می‏نویسد: “وجه تسمیه این محله را با این اسم در جایی ندیده‏م و معلوم نیست چرا با این نام خوانده شده. آیا مسکن بعضی از آل سنجر بوده یا از مردم سنجار خانه و مزال داشته و یا وقتی مقام دراویش و مرتاضین بوده که سنجران یا سنجاران نام یافته.
نام یکی از دروازه‏های ده‏گانه بارویی که قبل از باروی غازانی دور شهر تبریز آمده “دروازه‏ی سنجران” بوده است. در قرن هفتم به تدریج به مردم شهر افزوده شد و محیط آن وسعت یافت تا در سال 702 هجری قمری به امر غازان خان، بارویی از نو ساخته شد و باروی غازانی محیط باروی قبلی و محلات آن بود.
در نوشته‏های مولفین عصر آق‏قویونلو و صفویه و مورخین عهد قاجار نیز نام این محله بسیار آمده است. در “مرآت البلدان” تالیف “محمدحسن خان اعتماد السلطنه” نام محله سنجران به صورت “سنجلان” آمده است. “. نادر میرزا درباره‏ی سنجران چنین می‏نویسد: ” کوی قدیم است و آباد، هیچ بستان بدین کوی نبود، آن بسته به کوی چهارمنار است.” در حال حاضر کوی سنجران بین راسته کوچه، خیابان ملل متحد و چایکنار واقع شده است و از طریق کوچه‏های قدیمی تنگ و باریک، به هر سه خیابان راه ارتباطی دارد.

11. راسته کوچه
راسته کوچه در مرکز شهر قرار گرفته و از شمال به مهران رود (میدان چایی)، از جنوب به محله میارمیار، از شرق به بازار و کوی حرم‌خانه و از مغرب به محله سنجران، کوچه‌های کم‌عرض و مساجد قدیمی مشرف شده است. امروزه نام این خیابان به مطهری تغییر کرده است. در گذشته‌هایی نه چندان دور، مرکز این محله را “دیک‏باشی” می‌نامیدند که البته بعد از احداث خبابان جمهوری (کوروش سابق)، میدان دیک‏باشی و بافت قدیمی آن تخریب شد و بجای آن میدان نماز احداث گردید.
راسته کوچه، محله‌ای دراز و طولانی بود که تا کنار میدان چایی و سامان میدانی (میدان کاه)، دوه‌چی بازارچاسی (بازار شتربان)، استانبول قاپوسی (درب استانبول) امتداد داشته است. در قسمت ورودی این محله، بازارچه‏ی میوه و سبزیجات از رونق خاصی برخوردار است. این محله از جمله آثار و اندیشه‌های “عباس میرزا”، ولیعهد فتحعلی‏شاه به شمار می‌آید که برای حمل و نقل توپ‌های عراده‏دار احداث گردید. در سمت شرقی این محله، بازار جدید مشروطه وجود دارد که فروشندگان وسایل خانگی و اسباب‌بازی در دوطبقه مشغول کسب و کار هستند. این محله از بزرگتزین کانون‏های ارزشمند انقلاب مشروطه بوده است و افرادی چون “حاج علی دوافروش” از یاران ستار خان و “حاج مهدی کوزه‏کنانی” از مبارزانی که جان و مال خود را وقف مبارزه نمود، از این محله برخاسته‏اند.
12. نوبر
محله‏ی نوبر از محلات قدیمی و اعیان‏نشین شهر تبریز است که اهالی آن از بازگانان، مالکین، کارمندان دولت و انقلابیون مشروطه‏خواه بودند. نادرمیرزا در مورد این محله چنین می‏نویسد: ” کویی است بس بزرگ و به جنوب شهر افتاده مردمی بسیار و بیشتر با ثروت و اهل تجارت می‏باشند.”
این محله در جنوب شهر از شرق به مارالان، از غرب به چرنداب، از شمال به میارمیار و از جنوب به یانوغ داغ محدود است. در بخشی از قسمت شرقی آن محوطه‏ی باغشمال است و دو خیابان آزادی از شرق به غرب و خیابان 17 شهریور و ارتش این محله را به چند بخش تقسیم کرده است. این محله یکی از درب‌های تاریخی تبریز از هشت درب معروف را داشته که به “درب نوبر” معروف بوده است. در گذشته هر کدام از کوی‌های این محله دروازه‌ای داشتند که در هنگام ناامنی و آشوب بسته می‌شدند. از کوچه‌های قدیمی این محله می توان به مقصودیه، عزب دفترلر، سیدلر، حاج اسماعیل، نصرت نظام، کردائغلی و مشیر دفتر اشاره کرد.
13. مقصودیه
کوی مقصودیه در محله‏ی نوبر، هسته‏ی اصلی این محله است و به دلیل وجود مسجد مقصودیه و خانه‏های قدیمی و مجلل بیشمار مشهور است. “مقصود بیگ” فرزند “حسن پادشاه آق‏قویونلو” عمارتی به همین نام را در این منطقه بنا کرد و به این ترتیب نام این محله مقصودیه شد. در سال‌های اخیر این کوی سنگ‌فرش شده است.
14. چهار منار
چهار منار یکی از بیست و چهار محله‏ی تاریخی تبریز قدیم است که هم اکنون بازار تبریز آن را دربرگرفته است. نادر میرزا درباره‏ی این محله می‌نویسد: “چار منار، کوی کوچکی است در نفس شهر و قُرب بازار و اهالی این محلات، همه، بزرگان و علما و تجار بنام هستند و اواسط‌الناس در آن کمتر دیده می‌شود.” در مورد وجه تسمیه‏ی این محله چنین به نظر می‎‏رسد که به خاطر وجود چهار مناره‏ی بلند در گوشه و کنار این قسمت از شهرتبریز، نام محله را “چار منار” نهاده‏اند.
“ملا محمد امین حشری” در “مزارات تبریز” می‌نویسد: “در چهار منار (چار منار) قریب به گنبد “پیرداود شاه”، دو گنبد عالی واقع است که عوام، آن‌ها را گنبد مزار سلطان محمود و ایاز می‌دانند که یکی از آن “سلطان محمود بن سلطان محمد بن سلطان ملکشاه سلجوقی” و دیگری مزار سلطان “مسعود بن قلیچ ارسلان سلجوقی” است”.
15. خطیب
خطیب یکی از محلات قدیمی تبریز است که قبل‏تر به علت فاصله‏ای که با تبریز داشته است، جزو قصبات محسوب و روستای خطیب نامیده می‏شده است. این محله از شمال به آخونی، از جنوب به کشتزارهای لاله‏ و از مشرق به شاوا و وزیرآباد و از مغرب به شاهراه مراغه و تبریز محدود است. نادر میرزا ااهالی این محله را اهل ثروت دیده و آن را بسیار آبادان توصیف می‏کند.
16. کوچه‏باغ
نادر میرزا درباره‏ی این محله چنین می‏نویسد: “محلتی است بزرگ و طولانی به مغرب جنوبی شهر افتاده. نزدیک به فرسنگی درازای این کوی است. برزن‏ها دارد همه آباد. این کوی سراسر بساتین زر و دیگر فواکه است”. طبق اظهارات ریش‏سفیدان محل، نام کوچه‏باغ بی‏ربط به وجود باغات مختلف در این کوی نیست لذا به راحتی می‏توان گفت که در ایام نه چندان دور، اطراف این کوی تماماً مملو از باغ و بستان بوده است.
17. ویجویه (ورجی)
نادر میرزا در مورد این محله می‏نویسد: “کویی است بزرگ به مغرب شهر که ساکنین آن بیشتر اهل معرفت و معامله‏اند.” این کوی در شمال‏غربی شهر، از شمال به چوست‏دوزان، از مغرب به حکم‏آباد و از مشرق به راسته کوچه و از جنوب به قره‏آغاج محدود است.
18. حکم‏آباد (هکماوار)
حکم‏آباد به عنوان یکی از محلات فعلی شهر تبریز، پیش از توسعه‏ی تبریز از روستاهای خارج از شهر بود و اکنون به آن متصل شده است. مرکز اصلی این محله میدانی به نام “سبزی میدان” همانگونه که از نام آن برمی‏آید، بازار سبزی فروشی است. بزرگترین مرکز ارائه‏ی سبزیجات در تبریز محله‏ی حکم آباد است و سبزی‏کاری مهمترین شغل اهالی است.
نادر میرزا در کتاب “تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه ” در مورد این محله می نویسد: “این کوی بزرگ و نامدار به همه جای مشهور و هر گوشه آن نمونه‏ای از بهشت است و در بهاران مردم شهر را جای تفرج و جشن است. چون شکوفه بادام بشکفد چونان جای جهان را کمتر باشد. چون بدان کوی بروی پهنه‏ای بینی سبز و خرم که هر چه سبزه برآن روییده با هرچه طراوت و گرد همه درخت بادام به یک نظم سر به فلک کشیده”.
نظرات متفاوتی در مورد وجه تسمیه‏ی این محله وجود دارد. برخی معتقدند نام این محله “هکماوار”، ترکیبی از “هو” به معنای خوب و پسندیده و “کومه” به معنای خانه باغ‏های داخل مزارع و “آوار” به عنوان پسوند مکان بوده است، پس هکماوار به معنای محل خانه باغ‏های خوب و زیباست. برخی دیگر معتقدند که حکم‏آباد در اصل از دو واژه‏ی “حکم” و “آوار” به وجود آمده و به معنی محل و جایگاه حکمرانی است و به گفته برخی دیگر هکماوار در اصل “هامی” به معنی از هرنوع و “کاوار” به معنی سبزی خوردنی و به معنی محلی است که همه نوع سبزی در آن وجود دارد.
19. خیابان
خیاوان یا خیابان یکی از محله‌های قدیمی شهر تبریز است که از سمت شمال به رودخانه‏ی میدان چایی، از سمت جنوب و شرق به بلوار آزادی و از سمت غرب به خیابان مارالان محدود شده‌است. نادر میرزا درباره‏ی این محله چنین می‌نویسد: “محله‏ی خیابان در مشرق شهر است. کویی است بزرگ که هر که از عراق آید، نخست وارد شود. بدان سال که من به تبریز آمدم این خیابان از دو سوی، نهری روان داشت”.
20. چرنداب
نادر میرزا در “تاریخ و جغرافی دارالسلطنه” درباره چرنداب می‏نویسد: “از کوی‏های دیرین تبریز است و نام آن در نامه‏ها برده‏اند، به ویژه قبرستان آنجا را که شمس‏الدین صاحب دیوان بدانجا آسوده است”. در “تاریخ اولادالاطهار” آمده است که چرنداب از محلات اصلی تبریز نیست بلکه از توابع محله‏ی نوبر و مهادمهین (میار میار) بوده و دو چرنداب وجود داشته، چرنداب نوبر و چرنداب مهادمهین.
21. لاله
از محلات قدیمی تبریز است که در جنوب‏غربی شهر واقع شده است و تا دهه‏ی پنجاه شمسی جزو محلات حاشیه‏ی شهر تبریز بوده است ولی با گسترش شهر با محلات دیگر ادغام شده و محدوده‏ی آن از بین رفته است ولی سابق حدود آن از شمال به محله‏ی خطیب، از جنوب به کوه‏های یانق و کنارگذر جنوبی (اتوبان شهید کسایی فعلی) و از شرق به باغات محله‏ی گازران تا چهارراه ابوریحان و از غرب به زمین‏های رواسان محدود بوده است.
روایت بر این است که وجه تسمیه‏ی این محل به دلیل وجود مزارع فراوان گل لاله در آن بوده است به طوری که تا اوایل دهه‏ی شصت شمسی محل گردش مردم شهر بوده است. “ملامحمد حشری” در “روضه اطهار” می‏نویسد: “در لاله‏زار مزار کثیرالانوار اولیای کبار و اهل الله عالی مقدار واقع شده است”. گوجه فرنگی و فلفل لاله (“لاله بامادوری” و “لاله بیبری”) در بین تبریزیان شهرت خاصی گرفته ولی متاسفانه به دلیل از بین رفتن باغات این محل، مردم در آینده از این لذت محروم خواهند شد.
22. چوست‏دوزان (چوس‏دوزلار)
دلیل نامگذاری این محل این بوده است که در گذشته برخی از پیشه‏وران آن به دوختن نوعی کفش ساده به نام “چوست” می‏پرداختند، از این رو مردم این محله را به ترکی “چوس دوزلار” خوانده‏اند. در “کتاب تاریخ اولاد الاطهار” نام این محل به صورت تلفظ ترکی آن “چوست دوزلو” درج شده است.
23. ششگلان
ششگلان از محلات قدیمی و اشراف‏نشین تبریز است که حدود آن از پل قاری شروع شده و تا اول خیابان عباسی ادامه دارد؛ از شمال به محله سرخاب، از جنوب به مهرانرود و از مشرق به پل سنگی و از غرب به حرم‏خانه و سرخاب محدود است. خانه‏های این محله قدیمی بوده و از عمارات و بناهای زیبایی برخوردار است. “نادر میرزا” در “تاریخ و جغرافی دارالسلطنه” می‏نویسد: ” کویی است کوچک، بیشتر مردم آنجا اعیان و بزرگان باشند و از برزن‏های باغمیشه است. شش‏گلان را به دفتر “درب ری” نویسند”.
24. آخونی
از محلات قدیمی تبریز است که سابقاً از روستاهای اطراف تبریز بوده است و با توسعه‏ی شهر، از سوی محله‏ی قرا‏آغاج به تبریز متصل شده است. نام این محله در “اولاد الاطهار” به صورت “اخیخونی” (اخی خونی) آمده است که به قیاس به لقب”اخی سعدالدین” در تسمیه‏ی قله‏ای به نام وی بایستی درست‏تر باشد.
25. امیر زین‏الدین
این محله را بومیان “عمو زین‏الدین” خوانده‏اند و در وقفنامه‏ی مظفریه از عهد “جهان‏شاه قراقویونلو”، “امیر زین‏العارفین” آمده است. نادر میرزا این کوی را “میزا امیر زین‏الدین” آورده است.
26. لیل آباد (لیلاوا)
این محله در جنوب شهر واقع شده و یکی از محلات بزرگ تبریز است که از جنوب به یانق، از مشرق به چرنداب، از مغرب به اهراب و گازران و از شمال به میارمیار محدود است. در سال‏های نه چندان دور اکثر ارامنه‏ی تبریز در این کوی سکونت داشتند. نادرمیرزا می‏نویسد: “بدین کوی نیز چند خانوار عیسوی است، معبدی نیز عمارت کرده‏اند. مسلم نیز در کوی انبوه است”.
27. اهراب
اهراب یکی از قدیمی‏ترین محلات تبریز است. این محله در مرکز شهر و در بین خیابان‏های امام خمینی ،آزادی (کمربندی میانی)، شریعتی و هفده شهریور واقع شده است. اهراب از شمال به محلات ورجی، میارمیار، قراآغاج، از شرق و جنوب شرقی به محله لیلاوا و از جنوب به باغات گازران و از غرب به باغات شاوا و وزیرآباد محدود بوده است. این محله تا پنجاه سال پیش با وجود باغات گزران و شاوا و وزیرآباد یکی از خوش آب و هواترین محلات تبریز بوده است. اصلی‏ترین خیابان در این محله خیابان خیام می‏باشد. مرکز این محله “سنگک‏پز‏خانه” نام دارد که اکنون به نان ماشینی تبدیل گردیده
باغات میوه‏ی زیادی در این محله بود از جمله باغ دیبائیان، باغ حیدرزاده و باغ اسدزاده. باغ اسدزاده در آن زمان به علت استخر آبی كه داشت و مردم برای شنا از آن استفاده می‏كردند از شهرت بیشتری برخوردار بود. وجود نهرهای آب در خیابان‏ها و كوچه‏های آن زمان زیبائی خاصی به معماری محله می‏داد.
28. قراملک
این کوی در غرب تبریز واقع است و در گذشته از روستاهای تبریز بوده است که با توسعه‏ی شهر و به خصوص ایجاد کارخانجات متعدد در این منطقه، به شهر تبریز متصل شده است. شغل مردم این محله بیشتر کشاورزی بوده و در سال‏های نه چندان دور محصول خربزه‏ی آن در لطافت و شیرینی معروف بوده است و آن را “قراملکین بال یمیشی” به معنی “خربزه عسلی قراملک” می‏خواندند.. این کوی از شمال به تلخه‏رود، از جنوب به رواسان و راه‏آهن و از مغرب به کجوار و از مشرق به محلات شام‏غازان و حکم‏آباد و جمشیدآباد محدود است. در گذشته زنان این محله همچون زنان سردرود و شنب غازان چادر شب‏های مخصوصی به رنگ آبی به سر می‏کردند که پارچه‏ی آن در محل بافته شده و طرح آن شطرنجی و به رنگ آبی و کبود بود و به زبان ترکی و محلی، “آلاچرشاب” نامیده می‏شد.
29. جمشیدآباد (گامش اوان) (جامش آوا)
این کوی از مشرق با “امیر زین‏الدین” (عمو زین‏الدین) و از مغرب به محله “لاکه دیزج” (لوکزه) و از شمال به “آجی چای” (تلخه‏ رود) و از جنوب به باغ‏های حکم‏آباد محدود است. بومیان نام این محل را “گامش اوان” گویند و در کتاب‏های قدیم “گاومیشان” آمده است. شغل مردم این محله در گذشته بیشتر کشاورزی و سبزی فروشی و دوره‏گردی بوده است.
30. گازران
این محله در جنوب‏غربی شهر تبریز قرار دارد و از شمال به شاوا، از جنوب به باغ‏های لاله و از مشرق به لیل‏آباد و از مغرب به محله‏ی خطیب محدود است. وجه تسمیه‏ی این کوی را شاید به مناسبت آن که جامه‏شویان در آب آن پوست و لباس می‏شستند، گازران گفته‏اند.
31. شنب غازان (شام غازان)
قدمت شنب‏غازان به دوره‏ی “غازان خان” فرزند “ارغون” یکی از ایلخانان بزرگ و معروف مغول می‏رسد. طبق آداب و رسوم نیاکان، غازان خان باید مدفن خود را در موضعی نامعلوم تاسیس می‏کرد تا هیچ آفریده‏ای از آن مطلع نباشد و به همین دلیل در سال 673 تا 694 هجری قمری عمارتی تاسیس نمود که به شنب غازان معروف گردید.
اولیا افندی که در قرن نوزدهم شنب غازان را دیده می‏نویسد: ” برجی است سر به فلک کشیده” و از نوشته‏های “تاریخ وصاف” و “حبیب‏السیر” چنین استنباط می‏گردد که بنای مقبره‏ طرح منشور دوازده ضلعی داشته و هر ضلع آن به شکل برجی ساخته شده بود و بنای مقبره‏ی غازان در وسط ابنیه‏ی دیگر ساخته شده بود و دورن آن با تزئینات زیبای جالبی آرایش یافته بود. در حال حاضر هیچ اثری از این بنای باشکوه باقی نمانده است.
32. قونقا باشی
میدان جنوب‏غربی باغ گلستان، از سالیان پیش به نام “قونقا باشی” یا “میدان قونقا” معروف بوده است. “قونقا” در زبان روسی به معنای قطار شهری یا تراموایی است که اسب آن را بکشد. وقتی ساختمان راه‏آهن تبریز- جلفا به اتمام رسید، شرکت راه‏آهن جلفا تصمیم گرفت ایستگاه تبریز (یا واغزال) را در نزدیکی شهر، کنار قبرستان سابق گجیل که امروزه تبدیل به باغ گلستان شده است، بسازد ولی به علت هزینه‏ی زیاد خرید باغات آن بخش، خیابان جدیدی از غرب تبریز به ایستگاه راه‏آهن کشید و برای حمل مسافران به ایستگاه راه‏آهن، تراموایی اسبی به نام قونقا ترتیب داد که هنوز ایستگاه مبداء آن در ضلع غربی باغ گلستان قرار دارد و قونقا باشی خوانده می‏شود.
33. ذیغلار
در ضلع شمال‏غربی خیابان هفده شهریور قدیم و انتهای کوی بارون‏آواک، محله‏ای به نام “ذیغلار” قرار دارد که نام آن باعث تعجب بسیاری از افراد است. کلمه‏ی “ذیغ” در زبان ترکی آذری به معنای “گل و لای و لجن” است که در واقع تحریف شده‏ی کلمه‏ی “زیگلر” می‏باشد که در زبان محلی به مرور اینگونه بیان شده است. “زیگلر” نام یک مهندس آلمانی است که در این محله سکونت داشته و به تولید قالی و ارسال آن به اروپا اشتغال داشته است. کمپانی زیگلر در سال‏های پس از 1860 میلادی در ایران تاسیس شد و نخست به وارد کردن قماش از منچستر اشتغال داشت و در مقابل، ابریشم گیلان را صادر می‏کرد و همزمان در معاملات نقره نیز شرکت می‏جست. این کمپانی در دوران قبل از جنگ جهانی اول تاسیسات مفصلی در تبریز داشت و تولیدات قالی‏های بسیار مرغوب آن، باب بازارهای اروپا و امریکا بود و سالانه مقادیر زیادی قالی توسط زیگلر صادر می‏شد.
34. تربیت
خیابان یا عابرگذر تربیت یکی از قدیمی‌ترین معابر شهر تبریز است که قدمت آن به آغاز سده‏ی چهاردهم باز می‌گردد. خیابان تربیت یکی از خیابان قدیمی و مشهور شهر تبریز است که در ناحیه مرکزی شهر قرار دارد. این خیابان در دو بخش تربیت غربی و شرقی به سمت خیابان‌های امام خمینی، فردوسی و محوطه‏ی بازار بزرگ تبریز به صورت شمالی و جنوبی امتداد دارد در ابتدای سده چهاردهم هجری شمسی، شهر تبریز نیز همگام با سایر شهرهای کشور دستخوش تحول شده و تعییراتی اساسی برای تبدیل آن از شهری سنتی به شهری امروزی انجام گرفته است. یکی از این اقدامات احداث خیابان‌های عریض و مستقیم جهت تردد خودرو بود که به مثابه نماد پیشرفت بسیار مورد قبول و پسند مردم در آن دوران واقع شد. در این راستا، در فاصله سال‌های ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۵ نخستین خیابان تبریز به دستور “عبدالله‌خان طهماسبی”، فرمانده لشکر آذربایجان، احداث شد که امروزه به خیابان امام خمینی شهرت دارد. پس از آن در سال ۱۳۰۶، به منظور گسترش خیابان‌ مذکور، پروژه احداث خیابان‌های منتهی به آن تکمیل شد که به خیابان‌های فردوسی، منجم، خاقانی و منصور شهرت یافتند. در همین دوران حد‌فاصل دروازه نوبر و دیک‌باشی نیز تعریض شده و به نام شهردار وقت “محمدعلی تربیت” نام‌گذاری شد. این گذر به دلیل قرار گرفتن در مسیر جاده‏ی ابریشم (ایپک یولی) از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. این خیابان ضمن تطابق کامل با مسیر گذر موجود، دو مکان بسیار مهم شهر، عمارت شهرداری و دیک‌باشی را به هم وصل می‌کند. در واقع این خیابان در گذشته، محل عبور و مرور مردم تبریز از محله‌های نوبر، مقصودیه و چرنداب بوده و به صورت راه “الله‌بیگ” تا “دوره دربندی” به سمت “بازارچه‏ی خیابان” و مقر “عالی‌قاپو” مورد استفاده قرار می‌گرفت. گفتنی است از سال‌ها قبل تردد خودرو به خیابان تربیت از طرف شهرداری ممنوع و این خیابان به عابر گذر تبدیل شده است. خیابان تربیت به دلیل قدمت تاریخی خود میزبان مکان‌ها و بناهای قدیمی بسیاری است که از جمله آن‌ها می‌توان به “بازارچه شیشه‌گرخانه” اشاره کرد. همچنین “مسجد قدیمی شعبان” در ابتدای خیابان تربیت قرار دارد که اهمیت آن به دلیل اقامه نماز توسط “آیت‌الله قاضی طباطبائی” در این مسجد است. از جمله سایر بناهای تاریخی واقع در خیابان تربیت “خانه شاهزاده ضیاءالدوله امان‌الله میرزا” است که در جریان اشغال تبریز توسط ارتش روس در سال ۱۲۹۰ هجری خورشیدی، کشتار روس‌ها را تاب نیاورده و در محل کنسولگری انگلستان دست به خودکشی زد. محوطه و عمارت این بنا بعدها به پاساژ شیخ صفی تبدیل شد. از جمله سایر مکان‌های تاریخی خیابان تربیت که دستخوش تغییر شده محل سرای حاج رسول است که از جانب شهرداری به بازار و پارک مولانا تبدیل شده است. خیابان تربیت دارای کوچه‌های قدیمی و به نام بسیاری است که منازل و بناهای قدیمی و بزرگ آن‌ها یادگارهایی ارزشمند از دوران گذشته بوده و برخی از آن‌ها به دلیل وسعت زیاد به خیابان‌های اطراف مانند خیابان ارتش شمالی، میدان شهدا و بازارچه کره‌نی‌خانه دسترسی دارند. از جمله این کوچه‌ها می‌توان به کوچه انجمن، کوچه پناهی و کوچه کرباسی اشاره کرد.

رضوانه امامی‌پور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یادداشت