توسعه ی شهر تبریز از طریق ایجاد بازارچه هایی در امتداد دروازه های هشتگانه ی قدیمی انجام شده و با پوشش فواصل بازارچه ها توسط واحدهای مسکونی، سیمای فعلی شهر در قرن گذشته شکل گرفته است و اکنون نیز این سیما را میتوان در محلات قدیمی شهر مشاهده نمود.
قدیمیترین سند دربارهی محلات تبریز کتابهای “روضات الجنان” و “تاریخ و جغرافی دارالسلطنه” اثر “نادر میرزا” میباشد که منبع اصلی مورده استفاده در این بخش هستند.
1. سرخاب
سرخاب، یکی از محلات بزرگ و قدیمی شهر و در حوزهی استحفاظی منطقه یک شهرداری تبریز و در مجاورت کوه عینالی قرار دارد، از دیرباز تاکنون قبلهی عشاق و دلدادگان کوی عشق بوده است. اهمیت سرخاب در میان محلات تبریز بیش از آن است که در تصور ما بگنجد. به این سبب اهمیتی که در گذشته و در میان ادبا، شعرا، عرفا و دیگر بزرگان داشته است، موجب تمایز بیشتر این محله از سایر محلات تبریز گشته است. این کوی محل دفن علمای بسیاری میباشد و “مولانا جلالالدین بلخی” فرمودهاند هر که از تبریز به جانب میآید تحفه او باید خاک پاک سرخاب باشد و در وصف سرخاب چنین سرودهاند:
به تبریز ار شوی ساکن زهی دولت زهی رفعت
به سرخاب ار شوی مدفون زهی روحا زهی راحت
در نقشه دارالسلطنه تبریز سرخاب را محله ای می بینیم که از شرق و جنوب به باغمیشه، از غرب به شتربان، از جنوب غربی به محله چهارمنار و از شمال به کوههای سرخفام عینالی محدود شده است. کلمه ی سرخاب در فارسی از دو بخش سرخ و آب تشکیل شده و به معنی “آب قرمز” است. با توجه به قرار گرفتن محلهی سرخاب در دامنه کوههای سرخفام عینالی و همچنین وجود سیلابهایی در آن نواحی، احتمالاً میتوان دلیل نامگذاری این محله به سرخاب را جاری شدن آبهای گلآلودی دانست که به رنگ سرخ بوده است. البته گمانههای دیگری نیز در این مورد وجود دارد؛ از جمله سرخاب به معنی مرغی سرخ رنگ آبی که در اشعار برخی شاعران به آن اشاره شده است که چند نمونه در زیر ارائه میشود:
پیش او کی شوند باز سپید چون تذروان سرخ و چون سرخاب (عسجدی)
کبک رقاصی کند سرخاب غواصی کند این بدین معروف گردد آن بدان شاهر شود (منوچهری)
برخی شاعران که به نام سرخاب به عنوان یک محله در تبریز اشاره کردهادند، از معانی دیگر کلمهی سرخاب استفاده کرده و ایهامهایی آوردهاند.
تبریز مرا راحت جان خواهد بود پیوسته مرا ورد زبان خواهد بود
تا درنکشم آب چرنداب و گجیل سرخاب ز چشم من روان خواهد بود
(کمال خجندی)
تا بریزاند تب غم را ز دل، سرخاب نوش بر سر سرخاب رو تا بنگری تبریز را (سید جلال عضد)
این محلهی معروف نام خود را ازکوه عینالی که به سرخاب معروف بوده و قبل از احداث این محله به حالت طبیعی وجود داشته گرفته است. “برهان قاطع” مینویسد: “سرخاب در یک معنی کوهی است در تبریز” و “فرهنگ نفیسی” نوشته: ” و نام کوهی در حوالی تبریز و محلهای از آن شهر که در دامنهی آن کوه واقع شده”.
“نادر میرزا” در کتاب” تاریخ و جغرافی دارالسلطنه تبریز” در مورد این محله چنین می نویسد:
“کوی و بستانی بزرگ است. این کوی مرتفع و مشرف بر همهی شهر است. هوای این نیک و به اعتدال است. روزها به تابستان گرمتر بود که خورشید بر این کوه خوش تابد. چون پاسی از شب بگذرد، سنگها را گرمی برود و هوا نیک شود. خاک این کوی سخت و با ریگ مخلوط است. چون دیوارها نهند، سختتر گردد و به زمین آن رطوبت نبود. بساتین این کوی کمتر است. توت بیدانه و بادام و فندق و امرود آن نیکوست. کدخدای آن امروز میرزا جوادخان فرزند حاجی میرزاعلی وکیل دیوانخانه و از خاندان بزرگ است که بدین نامه بیاید. بقعهی مبارکهی سیدحمزه در این کوه است که زیارتگاه تمامی مردم شهر است و این بقعه در وسط این کوی است”.
“دروازه سرخاب” یکی از دروازههای تبریز بود که بر روی بارویی احداث شده توسط “نجف قلی خان دنبلی” قرار داشت. شکل تمامی دروازههای تبریز از یک اصول ثابت پیروی میکرده است و متشکل از دو پایهی سنگی بودهاند که نیمطاق سنگی بر روی آن سوار بوده و بر پیشانی آن لوح مرمرین حاوی اشعار منقور حاکی از جریان بازسازی دوبارهی شهر تبریز توسط نجفقلی خان دنبلی پس از زلزله 1193قمری قرار داشته است. در طرفین پایههای سنگی دو قطعه سنگ با تصاویر شیری که با زنجیری به پای سروی بسته شده است، قرار میگرفته و بر روی رویهی بیرونی درب چوبی، دروازه ورقهی فولادی میخ میشده است. دروازهها دارای دو منارهی کاشیکاری شده به رنگ فیروزهای بودند.
در نقشه ی دارالسلطنه تبریز که در سال 1297هجری قمری به امر ولیعهد “مظفرالدین شاه میرزا” توسط “عباس خان سرتیپ” و “محمدمیرزا” مهندس و معلم ریاضی و “محمدرضا” مهندس تهیه شده، نام محله ی سرخاب و خانهها و اماکن معروف آن آمده است. از حوادث مهم در محلهی سرخاب و چرنداب ظهور پیروان فرقهی اهل الحق در زمان “جهانشاه بن قرایوسف” است. دیگر این که پس از کشته شدن “فضل الله استرآبادی” بدست پسر “امیر تیمور گورکانی” در سال 796 هجری قمری، دختر وی و مردی به نام یوسف در تبریز به اشاعهی طریقهی حروفیه پرداختند و گروه بسیاری از مردم دو محلهی سرخاب و چرنداب به آنان گرویدند و فتنهای عظیم بر پا شد و عدهای نزدیک به پانصد تن در این میان کشته و سوزانده شدند.
2. تکیه حیدر
در اول خیابان ثقه الاسلام در ضلع غربی و روبروی پل قاری محلهای وجود دارد که به تکیه حیدر (حیدر تکیه سی) معروف است. “آقا سلطان القرائی” در حواشی کتاب “روضاتالجنان” نوشتهاند: ” آنجا مقبره و تکیهی سلطان میرحیدر تونی است و درب اعلی هم در آن حوالی بوده است، جماعتی از درویشان و طائفهی صوفیه از دور و نزدیک و از بلاد عثمانی نیز به آن تکیه رفت و آمد داشتهاند”. “سلطان میر حیدر تونی” ملقب به “قطبالدین” معاصر “قره یوسف” و پسرش “قره اسکندر” بوده است و نسبتی با “قطبالدین حیدر ترکنژاد” مرید “خواجه احمد یسوی” که در تربت حیدریه مدفون است، دارد. جماعت حیدیران را بعضی به همین سلطان میرحیدر تونی نسبت میدهند. این محله هم اکنون مرکز داد و ستد بازرگانی قالی روستاباف اطراف هریس و مصالح قالیبافی است. در اواخر حکومت قاجار، بخشی از این مکان و شمال محدودهی پل قاری به مرکز فساد شهر تبدیل شده بود که بعدها برچیده شد ولی ضربالمثل معروفی در این دوره بر سر زبانها افتاد که میگفتند: “دوز آدام حیدر تکیهسینده نیلیر؟” به این معنا که “انسان راست و حسابی در تکیهی حیدر چکار میکند؟”
3. امیرخیذ (امیره خیز) (امیره قیز)
نادر میرزا در مورد این کوی مینویسد: “کویی است بزرگ به مغرب شمال شهر که طایفهای از تجار به نام شالچی بدین کوی خانوارند.”
نام این محله از دو کلمه تشکیل شده است: بخش اول کلمهی “امیر” که در زبان شفاهی به صورت “امیره” تلفظ میشود و بخش دوم در اصل “خیذ” به معنی کشتزار در زبان آذری است که به مرور زمان به دو صورت “خیز” فارسی یا “قیز” ترکی تلفظ شده است. معنی این کلمه در اصل “کشتزار امیر یا سبزهزار امیر” است و معلوم میدارد که زمین و فضای آن کشتزار بوده است.
4. قراآغاج
قراآغاج از محلههای قدیمی شهر تبریز است که در زمان قاجاریه محل اقامت ولیعهد نشینان قاجار بوده است. در کتابهای مختلف تاریخی نظیر “الشقایق النعمانیه فی علماءالدولة العثمانیه” و “تاریخ عالم آرای امینی” ذکر گردیده که این محله تا سدههای نهم و دهم هجری از محلههای اصلی شهر تبریز بهشمار نمیرفته و از روستاهای پیرامونی آن محسوب میشدهاست.
این محله را به غلط “قره آغاج” به معنای “درخت سیاه” تلفظ میکنند در حالی که نام درست آن “قراآغاج” به معنای “درخت سترگ و با عظمت” میباشد. نادر میرزا دربارهی قراآغاج مینویسد: ” کویی است به مغرب شهر سکان آن اهل معرفت و صناعت و بساتین آن نیز اندک است. کدخدای این کوی آقای صادق مردی است کاردان و بوراثت از حال این شغل به وی رسیده و در خوی آن مرد تندی و جلادت باشد. بیشتر سخن از حرب و آلات آن کند.”
مهمترین کوچهی محلهی قراآغاج، کوچهی “طاقلار” است که در گذشته سرپوشیده و طاقدار بوده و دروازهی قرهآغاج در ورودی این کوچه واقع شده بود. پیشتر دخمهای در کوچهی طاقلار یافته شد و برخی را اعتقاد بر این است که آرامگاه شمس تبریزی است.
5. مارالان
مارالان یکی از محله های چسبیده به بافت قدیمی تبریز و از مذهبیترین محلههای تبریز است که در دوران پرآشوب مشروطه سالهای پر التهابی را پشت سر گذاشت و مبارزان بنامی چون “حاج حسین خان مارالانی” از یاران ستارخان را در خود پرورش داد. “نادر میرزا” این محله را “مرالان” خوانده و آن را از بخشهای “محلهی خیابان” دانسته و دربارهی آن مینویسد: “کویی است به جنوب شهر و مایل به مشرق است. هوایی نیک و آبی فراوان و بساتین خوب دارد و جزء خیابان شمردهاند.” با گذشت زمان و گسترش مناطق مسکونی و کاهش باغات, مشاغل دیگری در این محله رونق بسیاری پیدا کرد. کارگاههای بزرگ قالیبافی برپا شد و قالیهای ریز بافت این محله شهرت پیدا کرد..
در مورد وجه تسمیه مارالان نظرات متفاوتی وجود دارد. مارالان برپایه پژوهشهای زبانشناختی “احمد کسروی تبریزی” به معنای سرزمین مادهاست که از دو بخش “مار” تلفظ ماد در زبان تاتی به اضافه “آلان” به معنی محل و مکان تشکیل شده است. بر اساس نظری دیگر، مارالان مرکب است از “مار” (گزنده) و “لان” (جا) است. یعنی محل. این منطقه زمین ماسهای دارد و ساسها در آنجا به راحتی رشد و نمو میکنند. مردم تبریز ساس را “مله” نامند که طبق قاعده تبدیل حرف «ر» به «ل» همان ماره یعنی گزنده است. ساسها در مرکز تبریز، بهویژه در محله مارالان به وفور زندگی میکنند. همچنین، در گذشته بهجهت نزدیکی محلهی مارالان به جنگلهای جنوبی شهر تبریز، گاهی اوقات شمار بسیاری از آهوان که در زبان ترکی آذربایجانی مارال خوانده میشود، به این محله میآمدند و به همین علت، نام این محله را مارالان (آهوان) خواندهاند.
6. میار میار (مهادمهین)
محلهی میارمیار که در کتابهای تاریخی و اسناد و مدارک به اسامی “منارمیان”، “نهادمهان”، “نارمیان”، “مهاد مهین” نیز آمده است، در محدودهای بین خیابان فردوسی، شریعتی شمالی، خیابان محققی و خیابان امام واقع شده است. نادرمیرزا در “تاریخ و جغرافی دارالسلطنه” دربارهی این محله مینویسد: “این کوی را پیشینیان این روزگار “مهادمهین” و باستانیان “میارمیار” و اکنون بومبان “میر میر” گویند. محله آباد و بزرگ است مگر آن که در این کوی روضات و بساتین کمتر باشد. یک قسمت آن ارمنستان است. تبریز را رعیت مسیحی خانوار است بیشتر با ثروت و مکنت، زرگری و جواهرسازی و خیاطی بس نیک کنند، تجار و پیلهورهای عیسویان بس مالدار و معتبر میباشند.”
مهادمهین از دو لفظ “مهاد” به معنی “بستر” و “مهین” به معنی “خدمت و صنعت” تشکیل یافته است و احتمال دارد به خاطر قرار گرفتن سفارتخانههای دول خارجی و یا مراکز دیگر دولتی و صنعتی، این کوی به این صورت تلفظ شده باشد.
7. باغمیشه
وسعت این محله را به راحتی میتوان حدس زد که درب باغمیشه در کوچهی حرمخانه تا شهرک جدیدالاحداث باغمیشه را در بر میگرفته است. تمام قسمتهای این کوی را جز چند خانوار، باغات تشکیل میدادند. نادر میرزا پل سنگی و ششگلان را نیز جزئی از این کوی بزرگ دانسته است و مینویسد: ” پل سنگی کوی است کوچک پر از اشجار و بساتین و سراهای عالی به حساب باغمیشه است؛ ششگلان کویی است کوچک، بیشتر مردم آنجا اعبان و بزرگان بود و از برزنهای باغمیشه است”. نادرمیرزا همچنین “بیلانکوه” (ویلان کوه) را روستایی از باغمیشه معرفی کرده است.
8. دوهچی (شتربان)
محله قدیمی شتربان از محلات تاریخی شهر تبریز است که در زبان محلی”دوه چی” نامیده میشود. علت نامگذاری آن تجمع چارپایان باری و سفری و کاروان های شتر دراین مکان در گذشته بوده است. موقعیت ارتباطی این محله در گوشه شمال غرب تبریز ایجاب می کرده که هر روز صدها کاروان ورودی به شهر تبریز در آن رفت و آمد نمایند و به این دلیل نام “دوه چی” (در زبان ترکی “دوه” به معنای شتر و “چی” به عنوان پسوند مبین شغل و درآمد است) بر این محل نهاده شود.
این محله از محلات ثروتمند تبریز بوده و نادرمیرزا در مورد این کوی چنین مینویسد: ” بزرگترین کویهای تبریز است و جمعیت این کوی بسیار و با ثروت است.” پیشه وران این محله بیشتر قالیباف و اکثر مردم آن بازرگان و اقتصاد پیشه بوده اند.
محله شتربان از شمال به کوههای سرخاب (عینالی)، از مشرق به محله سرخاب، از جنوب به مهرانرود، و از مغرب به محله امیره قیز (امیرخیز) محدود است. سی مسجد بزرگ چون مسجد شکیلی، حاج آقا و مسجد عرب لر، قنات هایی چون قنات حسن پادشاه و امام جمعه، حمام های اسد بیگ و بالا حمام و کاروان سراهای مختلف از میراث این محله ی تاریخی محسوب می شوند. از محلات معروف این کوی می توان به محله گرو، کوچه اسلامیه، کوچه صدقیانی، کوچه بیدزار و چهار دربند اشاره کرد. خانه های قدیمی و زیبایی در این محلات وجود دارند از جمله خانه محمودیه، خانه میرزا محمود انصارین و خانه صرافلار.
“کوی انجمن اسلامیه” در بخش جنوب شرقی محلهی شتربان در همسایگی محلهی سرخاب قرار دارد و در تاریخ انقلاب مشروطه شهرت بزرگی بدست آورده است. علت نامگذاری این کوچه قرار گرفتن ساختمان محل برگزاری جلسات انجمن اسلامیه تبریز در زمان مشروطیت بود. انجمن اسلامیه یکی از سنگرهای مهم مقابله با مشروطه خواهان تبریز بود که پیش از شروع مقاومت تبریز در مقابل قوای محمدعلی شاه تشکیل و پس از چند ماه جنگ با قوای ستارخان ساختمان آن تسخیر و سازمان آن برچیده شد.
9. گرو (دره گر)
از محلات قدیمی تبریز باید به “کوی گرآب” اشاره کرد که در شمال شهر و در محلهی شتربان قرار دادر و در میان مردم به نام “گرو” مشهور است. تاریخ تشکیل محلهی گرو دقیقا مشخص نیست ولی در کتاب “روضاتالجنان” بدان اشاره شده و آمده است که مدفن بسیاری از اقطاب و پیران و عارفان از جمله بابامزید از بزرگان صوفیهی تبریز در نزدیکی آن بوده است و در کتاب “روضه اطهار” اثر “ملا محمدامین حشری” در مورد دفن عرفای بزرگ بین گورستان سرخاب و گورستان گرآب سخن گفته شده است.
در گذشته دو علت بر شهرت این محله افزوده بود، اول این که در بالای محلهی گرو (گرو اوستی)، دباغخانه قدیمی معروف به دباغخانهی گرو (گرو دباغخانهسی) وجود داشت که پوستها را از کشتارگاه امیرآباد در کنار “آجی چای” به این دباغخانه آورده و به پوست آماده و “سالامبور” (پوست نیم ساخته) تبدیل میکردند؛ دیگر این که چنین میگفتند که حمام گرو در بخشی از محلهی شتربان (دوه چی) در نزدیکی “قوری چای” قرار داشت و آب حمام، معدنی و گرم بود و نیازی به سوخت نداشت و همیشه بوی گوگرد از آن حس میشد و اعتقاد داشتند که این آب برای بیماریهای پوستی سودمند است و شاید نام “گرآب” عبارت از گربه اضافه آب یعنی مرض پوستی و خارش به اضافه آب بوده باشد.
10. سنجران
راسته کوچه در گذشته بخشی از محلهی سنجران بوده است. سنجران که “سنجاران” و “سنجلان” نیز نوشته و خوانده میشود، اکنون محلهی کوچکی است مشتمل بر دو سه کوچه که از جنوب به مهادمهین (میارمیار)، از مشرق به راسته کوچه و از مغرب به محلهی ویجویه محدود است. “آقا میرزا سلطان القرایی” وجه تسمیه این محله را نامشخص میداند و مینویسد: “وجه تسمیه این محله را با این اسم در جایی ندیدهم و معلوم نیست چرا با این نام خوانده شده. آیا مسکن بعضی از آل سنجر بوده یا از مردم سنجار خانه و مزال داشته و یا وقتی مقام دراویش و مرتاضین بوده که سنجران یا سنجاران نام یافته.
نام یکی از دروازههای دهگانه بارویی که قبل از باروی غازانی دور شهر تبریز آمده “دروازهی سنجران” بوده است. در قرن هفتم به تدریج به مردم شهر افزوده شد و محیط آن وسعت یافت تا در سال 702 هجری قمری به امر غازان خان، بارویی از نو ساخته شد و باروی غازانی محیط باروی قبلی و محلات آن بود.
در نوشتههای مولفین عصر آققویونلو و صفویه و مورخین عهد قاجار نیز نام این محله بسیار آمده است. در “مرآت البلدان” تالیف “محمدحسن خان اعتماد السلطنه” نام محله سنجران به صورت “سنجلان” آمده است. “. نادر میرزا دربارهی سنجران چنین مینویسد: ” کوی قدیم است و آباد، هیچ بستان بدین کوی نبود، آن بسته به کوی چهارمنار است.” در حال حاضر کوی سنجران بین راسته کوچه، خیابان ملل متحد و چایکنار واقع شده است و از طریق کوچههای قدیمی تنگ و باریک، به هر سه خیابان راه ارتباطی دارد.
11. راسته کوچه
راسته کوچه در مرکز شهر قرار گرفته و از شمال به مهران رود (میدان چایی)، از جنوب به محله میارمیار، از شرق به بازار و کوی حرمخانه و از مغرب به محله سنجران، کوچههای کمعرض و مساجد قدیمی مشرف شده است. امروزه نام این خیابان به مطهری تغییر کرده است. در گذشتههایی نه چندان دور، مرکز این محله را “دیکباشی” مینامیدند که البته بعد از احداث خبابان جمهوری (کوروش سابق)، میدان دیکباشی و بافت قدیمی آن تخریب شد و بجای آن میدان نماز احداث گردید.
راسته کوچه، محلهای دراز و طولانی بود که تا کنار میدان چایی و سامان میدانی (میدان کاه)، دوهچی بازارچاسی (بازار شتربان)، استانبول قاپوسی (درب استانبول) امتداد داشته است. در قسمت ورودی این محله، بازارچهی میوه و سبزیجات از رونق خاصی برخوردار است. این محله از جمله آثار و اندیشههای “عباس میرزا”، ولیعهد فتحعلیشاه به شمار میآید که برای حمل و نقل توپهای عرادهدار احداث گردید. در سمت شرقی این محله، بازار جدید مشروطه وجود دارد که فروشندگان وسایل خانگی و اسباببازی در دوطبقه مشغول کسب و کار هستند. این محله از بزرگتزین کانونهای ارزشمند انقلاب مشروطه بوده است و افرادی چون “حاج علی دوافروش” از یاران ستار خان و “حاج مهدی کوزهکنانی” از مبارزانی که جان و مال خود را وقف مبارزه نمود، از این محله برخاستهاند.
12. نوبر
محلهی نوبر از محلات قدیمی و اعیاننشین شهر تبریز است که اهالی آن از بازگانان، مالکین، کارمندان دولت و انقلابیون مشروطهخواه بودند. نادرمیرزا در مورد این محله چنین مینویسد: ” کویی است بس بزرگ و به جنوب شهر افتاده مردمی بسیار و بیشتر با ثروت و اهل تجارت میباشند.”
این محله در جنوب شهر از شرق به مارالان، از غرب به چرنداب، از شمال به میارمیار و از جنوب به یانوغ داغ محدود است. در بخشی از قسمت شرقی آن محوطهی باغشمال است و دو خیابان آزادی از شرق به غرب و خیابان 17 شهریور و ارتش این محله را به چند بخش تقسیم کرده است. این محله یکی از دربهای تاریخی تبریز از هشت درب معروف را داشته که به “درب نوبر” معروف بوده است. در گذشته هر کدام از کویهای این محله دروازهای داشتند که در هنگام ناامنی و آشوب بسته میشدند. از کوچههای قدیمی این محله می توان به مقصودیه، عزب دفترلر، سیدلر، حاج اسماعیل، نصرت نظام، کردائغلی و مشیر دفتر اشاره کرد.
13. مقصودیه
کوی مقصودیه در محلهی نوبر، هستهی اصلی این محله است و به دلیل وجود مسجد مقصودیه و خانههای قدیمی و مجلل بیشمار مشهور است. “مقصود بیگ” فرزند “حسن پادشاه آققویونلو” عمارتی به همین نام را در این منطقه بنا کرد و به این ترتیب نام این محله مقصودیه شد. در سالهای اخیر این کوی سنگفرش شده است.
14. چهار منار
چهار منار یکی از بیست و چهار محلهی تاریخی تبریز قدیم است که هم اکنون بازار تبریز آن را دربرگرفته است. نادر میرزا دربارهی این محله مینویسد: “چار منار، کوی کوچکی است در نفس شهر و قُرب بازار و اهالی این محلات، همه، بزرگان و علما و تجار بنام هستند و اواسطالناس در آن کمتر دیده میشود.” در مورد وجه تسمیهی این محله چنین به نظر میرسد که به خاطر وجود چهار منارهی بلند در گوشه و کنار این قسمت از شهرتبریز، نام محله را “چار منار” نهادهاند.
“ملا محمد امین حشری” در “مزارات تبریز” مینویسد: “در چهار منار (چار منار) قریب به گنبد “پیرداود شاه”، دو گنبد عالی واقع است که عوام، آنها را گنبد مزار سلطان محمود و ایاز میدانند که یکی از آن “سلطان محمود بن سلطان محمد بن سلطان ملکشاه سلجوقی” و دیگری مزار سلطان “مسعود بن قلیچ ارسلان سلجوقی” است”.
15. خطیب
خطیب یکی از محلات قدیمی تبریز است که قبلتر به علت فاصلهای که با تبریز داشته است، جزو قصبات محسوب و روستای خطیب نامیده میشده است. این محله از شمال به آخونی، از جنوب به کشتزارهای لاله و از مشرق به شاوا و وزیرآباد و از مغرب به شاهراه مراغه و تبریز محدود است. نادر میرزا ااهالی این محله را اهل ثروت دیده و آن را بسیار آبادان توصیف میکند.
16. کوچهباغ
نادر میرزا دربارهی این محله چنین مینویسد: “محلتی است بزرگ و طولانی به مغرب جنوبی شهر افتاده. نزدیک به فرسنگی درازای این کوی است. برزنها دارد همه آباد. این کوی سراسر بساتین زر و دیگر فواکه است”. طبق اظهارات ریشسفیدان محل، نام کوچهباغ بیربط به وجود باغات مختلف در این کوی نیست لذا به راحتی میتوان گفت که در ایام نه چندان دور، اطراف این کوی تماماً مملو از باغ و بستان بوده است.
17. ویجویه (ورجی)
نادر میرزا در مورد این محله مینویسد: “کویی است بزرگ به مغرب شهر که ساکنین آن بیشتر اهل معرفت و معاملهاند.” این کوی در شمالغربی شهر، از شمال به چوستدوزان، از مغرب به حکمآباد و از مشرق به راسته کوچه و از جنوب به قرهآغاج محدود است.
18. حکمآباد (هکماوار)
حکمآباد به عنوان یکی از محلات فعلی شهر تبریز، پیش از توسعهی تبریز از روستاهای خارج از شهر بود و اکنون به آن متصل شده است. مرکز اصلی این محله میدانی به نام “سبزی میدان” همانگونه که از نام آن برمیآید، بازار سبزی فروشی است. بزرگترین مرکز ارائهی سبزیجات در تبریز محلهی حکم آباد است و سبزیکاری مهمترین شغل اهالی است.
نادر میرزا در کتاب “تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه ” در مورد این محله می نویسد: “این کوی بزرگ و نامدار به همه جای مشهور و هر گوشه آن نمونهای از بهشت است و در بهاران مردم شهر را جای تفرج و جشن است. چون شکوفه بادام بشکفد چونان جای جهان را کمتر باشد. چون بدان کوی بروی پهنهای بینی سبز و خرم که هر چه سبزه برآن روییده با هرچه طراوت و گرد همه درخت بادام به یک نظم سر به فلک کشیده”.
نظرات متفاوتی در مورد وجه تسمیهی این محله وجود دارد. برخی معتقدند نام این محله “هکماوار”، ترکیبی از “هو” به معنای خوب و پسندیده و “کومه” به معنای خانه باغهای داخل مزارع و “آوار” به عنوان پسوند مکان بوده است، پس هکماوار به معنای محل خانه باغهای خوب و زیباست. برخی دیگر معتقدند که حکمآباد در اصل از دو واژهی “حکم” و “آوار” به وجود آمده و به معنی محل و جایگاه حکمرانی است و به گفته برخی دیگر هکماوار در اصل “هامی” به معنی از هرنوع و “کاوار” به معنی سبزی خوردنی و به معنی محلی است که همه نوع سبزی در آن وجود دارد.
19. خیابان
خیاوان یا خیابان یکی از محلههای قدیمی شهر تبریز است که از سمت شمال به رودخانهی میدان چایی، از سمت جنوب و شرق به بلوار آزادی و از سمت غرب به خیابان مارالان محدود شدهاست. نادر میرزا دربارهی این محله چنین مینویسد: “محلهی خیابان در مشرق شهر است. کویی است بزرگ که هر که از عراق آید، نخست وارد شود. بدان سال که من به تبریز آمدم این خیابان از دو سوی، نهری روان داشت”.
20. چرنداب
نادر میرزا در “تاریخ و جغرافی دارالسلطنه” درباره چرنداب مینویسد: “از کویهای دیرین تبریز است و نام آن در نامهها بردهاند، به ویژه قبرستان آنجا را که شمسالدین صاحب دیوان بدانجا آسوده است”. در “تاریخ اولادالاطهار” آمده است که چرنداب از محلات اصلی تبریز نیست بلکه از توابع محلهی نوبر و مهادمهین (میار میار) بوده و دو چرنداب وجود داشته، چرنداب نوبر و چرنداب مهادمهین.
21. لاله
از محلات قدیمی تبریز است که در جنوبغربی شهر واقع شده است و تا دههی پنجاه شمسی جزو محلات حاشیهی شهر تبریز بوده است ولی با گسترش شهر با محلات دیگر ادغام شده و محدودهی آن از بین رفته است ولی سابق حدود آن از شمال به محلهی خطیب، از جنوب به کوههای یانق و کنارگذر جنوبی (اتوبان شهید کسایی فعلی) و از شرق به باغات محلهی گازران تا چهارراه ابوریحان و از غرب به زمینهای رواسان محدود بوده است.
روایت بر این است که وجه تسمیهی این محل به دلیل وجود مزارع فراوان گل لاله در آن بوده است به طوری که تا اوایل دههی شصت شمسی محل گردش مردم شهر بوده است. “ملامحمد حشری” در “روضه اطهار” مینویسد: “در لالهزار مزار کثیرالانوار اولیای کبار و اهل الله عالی مقدار واقع شده است”. گوجه فرنگی و فلفل لاله (“لاله بامادوری” و “لاله بیبری”) در بین تبریزیان شهرت خاصی گرفته ولی متاسفانه به دلیل از بین رفتن باغات این محل، مردم در آینده از این لذت محروم خواهند شد.
22. چوستدوزان (چوسدوزلار)
دلیل نامگذاری این محل این بوده است که در گذشته برخی از پیشهوران آن به دوختن نوعی کفش ساده به نام “چوست” میپرداختند، از این رو مردم این محله را به ترکی “چوس دوزلار” خواندهاند. در “کتاب تاریخ اولاد الاطهار” نام این محل به صورت تلفظ ترکی آن “چوست دوزلو” درج شده است.
23. ششگلان
ششگلان از محلات قدیمی و اشرافنشین تبریز است که حدود آن از پل قاری شروع شده و تا اول خیابان عباسی ادامه دارد؛ از شمال به محله سرخاب، از جنوب به مهرانرود و از مشرق به پل سنگی و از غرب به حرمخانه و سرخاب محدود است. خانههای این محله قدیمی بوده و از عمارات و بناهای زیبایی برخوردار است. “نادر میرزا” در “تاریخ و جغرافی دارالسلطنه” مینویسد: ” کویی است کوچک، بیشتر مردم آنجا اعیان و بزرگان باشند و از برزنهای باغمیشه است. ششگلان را به دفتر “درب ری” نویسند”.
24. آخونی
از محلات قدیمی تبریز است که سابقاً از روستاهای اطراف تبریز بوده است و با توسعهی شهر، از سوی محلهی قراآغاج به تبریز متصل شده است. نام این محله در “اولاد الاطهار” به صورت “اخیخونی” (اخی خونی) آمده است که به قیاس به لقب”اخی سعدالدین” در تسمیهی قلهای به نام وی بایستی درستتر باشد.
25. امیر زینالدین
این محله را بومیان “عمو زینالدین” خواندهاند و در وقفنامهی مظفریه از عهد “جهانشاه قراقویونلو”، “امیر زینالعارفین” آمده است. نادر میرزا این کوی را “میزا امیر زینالدین” آورده است.
26. لیل آباد (لیلاوا)
این محله در جنوب شهر واقع شده و یکی از محلات بزرگ تبریز است که از جنوب به یانق، از مشرق به چرنداب، از مغرب به اهراب و گازران و از شمال به میارمیار محدود است. در سالهای نه چندان دور اکثر ارامنهی تبریز در این کوی سکونت داشتند. نادرمیرزا مینویسد: “بدین کوی نیز چند خانوار عیسوی است، معبدی نیز عمارت کردهاند. مسلم نیز در کوی انبوه است”.
27. اهراب
اهراب یکی از قدیمیترین محلات تبریز است. این محله در مرکز شهر و در بین خیابانهای امام خمینی ،آزادی (کمربندی میانی)، شریعتی و هفده شهریور واقع شده است. اهراب از شمال به محلات ورجی، میارمیار، قراآغاج، از شرق و جنوب شرقی به محله لیلاوا و از جنوب به باغات گازران و از غرب به باغات شاوا و وزیرآباد محدود بوده است. این محله تا پنجاه سال پیش با وجود باغات گزران و شاوا و وزیرآباد یکی از خوش آب و هواترین محلات تبریز بوده است. اصلیترین خیابان در این محله خیابان خیام میباشد. مرکز این محله “سنگکپزخانه” نام دارد که اکنون به نان ماشینی تبدیل گردیده
باغات میوهی زیادی در این محله بود از جمله باغ دیبائیان، باغ حیدرزاده و باغ اسدزاده. باغ اسدزاده در آن زمان به علت استخر آبی كه داشت و مردم برای شنا از آن استفاده میكردند از شهرت بیشتری برخوردار بود. وجود نهرهای آب در خیابانها و كوچههای آن زمان زیبائی خاصی به معماری محله میداد.
28. قراملک
این کوی در غرب تبریز واقع است و در گذشته از روستاهای تبریز بوده است که با توسعهی شهر و به خصوص ایجاد کارخانجات متعدد در این منطقه، به شهر تبریز متصل شده است. شغل مردم این محله بیشتر کشاورزی بوده و در سالهای نه چندان دور محصول خربزهی آن در لطافت و شیرینی معروف بوده است و آن را “قراملکین بال یمیشی” به معنی “خربزه عسلی قراملک” میخواندند.. این کوی از شمال به تلخهرود، از جنوب به رواسان و راهآهن و از مغرب به کجوار و از مشرق به محلات شامغازان و حکمآباد و جمشیدآباد محدود است. در گذشته زنان این محله همچون زنان سردرود و شنب غازان چادر شبهای مخصوصی به رنگ آبی به سر میکردند که پارچهی آن در محل بافته شده و طرح آن شطرنجی و به رنگ آبی و کبود بود و به زبان ترکی و محلی، “آلاچرشاب” نامیده میشد.
29. جمشیدآباد (گامش اوان) (جامش آوا)
این کوی از مشرق با “امیر زینالدین” (عمو زینالدین) و از مغرب به محله “لاکه دیزج” (لوکزه) و از شمال به “آجی چای” (تلخه رود) و از جنوب به باغهای حکمآباد محدود است. بومیان نام این محل را “گامش اوان” گویند و در کتابهای قدیم “گاومیشان” آمده است. شغل مردم این محله در گذشته بیشتر کشاورزی و سبزی فروشی و دورهگردی بوده است.
30. گازران
این محله در جنوبغربی شهر تبریز قرار دارد و از شمال به شاوا، از جنوب به باغهای لاله و از مشرق به لیلآباد و از مغرب به محلهی خطیب محدود است. وجه تسمیهی این کوی را شاید به مناسبت آن که جامهشویان در آب آن پوست و لباس میشستند، گازران گفتهاند.
31. شنب غازان (شام غازان)
قدمت شنبغازان به دورهی “غازان خان” فرزند “ارغون” یکی از ایلخانان بزرگ و معروف مغول میرسد. طبق آداب و رسوم نیاکان، غازان خان باید مدفن خود را در موضعی نامعلوم تاسیس میکرد تا هیچ آفریدهای از آن مطلع نباشد و به همین دلیل در سال 673 تا 694 هجری قمری عمارتی تاسیس نمود که به شنب غازان معروف گردید.
اولیا افندی که در قرن نوزدهم شنب غازان را دیده مینویسد: ” برجی است سر به فلک کشیده” و از نوشتههای “تاریخ وصاف” و “حبیبالسیر” چنین استنباط میگردد که بنای مقبره طرح منشور دوازده ضلعی داشته و هر ضلع آن به شکل برجی ساخته شده بود و بنای مقبرهی غازان در وسط ابنیهی دیگر ساخته شده بود و دورن آن با تزئینات زیبای جالبی آرایش یافته بود. در حال حاضر هیچ اثری از این بنای باشکوه باقی نمانده است.
32. قونقا باشی
میدان جنوبغربی باغ گلستان، از سالیان پیش به نام “قونقا باشی” یا “میدان قونقا” معروف بوده است. “قونقا” در زبان روسی به معنای قطار شهری یا تراموایی است که اسب آن را بکشد. وقتی ساختمان راهآهن تبریز- جلفا به اتمام رسید، شرکت راهآهن جلفا تصمیم گرفت ایستگاه تبریز (یا واغزال) را در نزدیکی شهر، کنار قبرستان سابق گجیل که امروزه تبدیل به باغ گلستان شده است، بسازد ولی به علت هزینهی زیاد خرید باغات آن بخش، خیابان جدیدی از غرب تبریز به ایستگاه راهآهن کشید و برای حمل مسافران به ایستگاه راهآهن، تراموایی اسبی به نام قونقا ترتیب داد که هنوز ایستگاه مبداء آن در ضلع غربی باغ گلستان قرار دارد و قونقا باشی خوانده میشود.
33. ذیغلار
در ضلع شمالغربی خیابان هفده شهریور قدیم و انتهای کوی بارونآواک، محلهای به نام “ذیغلار” قرار دارد که نام آن باعث تعجب بسیاری از افراد است. کلمهی “ذیغ” در زبان ترکی آذری به معنای “گل و لای و لجن” است که در واقع تحریف شدهی کلمهی “زیگلر” میباشد که در زبان محلی به مرور اینگونه بیان شده است. “زیگلر” نام یک مهندس آلمانی است که در این محله سکونت داشته و به تولید قالی و ارسال آن به اروپا اشتغال داشته است. کمپانی زیگلر در سالهای پس از 1860 میلادی در ایران تاسیس شد و نخست به وارد کردن قماش از منچستر اشتغال داشت و در مقابل، ابریشم گیلان را صادر میکرد و همزمان در معاملات نقره نیز شرکت میجست. این کمپانی در دوران قبل از جنگ جهانی اول تاسیسات مفصلی در تبریز داشت و تولیدات قالیهای بسیار مرغوب آن، باب بازارهای اروپا و امریکا بود و سالانه مقادیر زیادی قالی توسط زیگلر صادر میشد.
34. تربیت
خیابان یا عابرگذر تربیت یکی از قدیمیترین معابر شهر تبریز است که قدمت آن به آغاز سدهی چهاردهم باز میگردد. خیابان تربیت یکی از خیابان قدیمی و مشهور شهر تبریز است که در ناحیه مرکزی شهر قرار دارد. این خیابان در دو بخش تربیت غربی و شرقی به سمت خیابانهای امام خمینی، فردوسی و محوطهی بازار بزرگ تبریز به صورت شمالی و جنوبی امتداد دارد در ابتدای سده چهاردهم هجری شمسی، شهر تبریز نیز همگام با سایر شهرهای کشور دستخوش تحول شده و تعییراتی اساسی برای تبدیل آن از شهری سنتی به شهری امروزی انجام گرفته است. یکی از این اقدامات احداث خیابانهای عریض و مستقیم جهت تردد خودرو بود که به مثابه نماد پیشرفت بسیار مورد قبول و پسند مردم در آن دوران واقع شد. در این راستا، در فاصله سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۵ نخستین خیابان تبریز به دستور “عبداللهخان طهماسبی”، فرمانده لشکر آذربایجان، احداث شد که امروزه به خیابان امام خمینی شهرت دارد. پس از آن در سال ۱۳۰۶، به منظور گسترش خیابان مذکور، پروژه احداث خیابانهای منتهی به آن تکمیل شد که به خیابانهای فردوسی، منجم، خاقانی و منصور شهرت یافتند. در همین دوران حدفاصل دروازه نوبر و دیکباشی نیز تعریض شده و به نام شهردار وقت “محمدعلی تربیت” نامگذاری شد. این گذر به دلیل قرار گرفتن در مسیر جادهی ابریشم (ایپک یولی) از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. این خیابان ضمن تطابق کامل با مسیر گذر موجود، دو مکان بسیار مهم شهر، عمارت شهرداری و دیکباشی را به هم وصل میکند. در واقع این خیابان در گذشته، محل عبور و مرور مردم تبریز از محلههای نوبر، مقصودیه و چرنداب بوده و به صورت راه “اللهبیگ” تا “دوره دربندی” به سمت “بازارچهی خیابان” و مقر “عالیقاپو” مورد استفاده قرار میگرفت. گفتنی است از سالها قبل تردد خودرو به خیابان تربیت از طرف شهرداری ممنوع و این خیابان به عابر گذر تبدیل شده است. خیابان تربیت به دلیل قدمت تاریخی خود میزبان مکانها و بناهای قدیمی بسیاری است که از جمله آنها میتوان به “بازارچه شیشهگرخانه” اشاره کرد. همچنین “مسجد قدیمی شعبان” در ابتدای خیابان تربیت قرار دارد که اهمیت آن به دلیل اقامه نماز توسط “آیتالله قاضی طباطبائی” در این مسجد است. از جمله سایر بناهای تاریخی واقع در خیابان تربیت “خانه شاهزاده ضیاءالدوله امانالله میرزا” است که در جریان اشغال تبریز توسط ارتش روس در سال ۱۲۹۰ هجری خورشیدی، کشتار روسها را تاب نیاورده و در محل کنسولگری انگلستان دست به خودکشی زد. محوطه و عمارت این بنا بعدها به پاساژ شیخ صفی تبدیل شد. از جمله سایر مکانهای تاریخی خیابان تربیت که دستخوش تغییر شده محل سرای حاج رسول است که از جانب شهرداری به بازار و پارک مولانا تبدیل شده است. خیابان تربیت دارای کوچههای قدیمی و به نام بسیاری است که منازل و بناهای قدیمی و بزرگ آنها یادگارهایی ارزشمند از دوران گذشته بوده و برخی از آنها به دلیل وسعت زیاد به خیابانهای اطراف مانند خیابان ارتش شمالی، میدان شهدا و بازارچه کرهنیخانه دسترسی دارند. از جمله این کوچهها میتوان به کوچه انجمن، کوچه پناهی و کوچه کرباسی اشاره کرد.
رضوانه امامیپور