به گزارش صاحب دیوان، هنر صخرهای از جمله قدیمیترین جلوههای هنری انسان در طول تاریخ بوده است؛ مطالعه این سنگنگارهها و تحلیل هنر نقش شده بر روی آنها، نقش شایانی در شناخت مناسبات اجتماعی، باورها، فرهنگ و سایر ابعاد زندگانی انسان، داشته است. تاکنون سنگنگارههای مختلف زیادی در جایجای این کره خاکی کشف و شناسایی شده است که در مطالعات باستانشناسی، انسانشناسی و تاریخ هنر، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
سبك نگارهها عموماً مسبك و گاهی طبيعتگرايانه بوده و بيشتر آنها بهصورت نيمرخ ترسیم شدهاند. اين نقش و نگارهها با هدف خاصی و در مکانهای مشخص ترسیمشده و بهصورت تصادفی يا تفننی توسط چوپانان صورت نگرفته است. ازاینرو، طراح این نقوش در تختهسنگها علاوه بر بيان انديشه خود، انگيزههای ديگری همچون؛ اعتقاد و باورهای شمنی ، رقصهای مذهبی، تعيين محدوده قلمرو كوچ و غيره را در نظر گرفته است.
منطقه شمال غرب ایران، به دليل غنای فرهنگی، از آثار و شواهد فرهنگی زیادی برخوردار است كه بسیار مورد توجه محققان میباشد. از جمله این مناطق، منطقه ارسباران (قره داغ) است که مملو از آثار و هنرهای صخرهای است که موتیفهای متنوعی از جمله نقوش انسانی، حیوانی، نمادین را در برمیگیرند. این نگارهها بیشتر بهصورت کوبشی و بهندرت بهحالت خراش در سطح تختهسنگها حک شدهاند.
بر اساس تحقیقات انجامشده در خصوص برخی از سنگنگارههای نواحی مختلف قرهداغ همچون شهرستان هوراند، نوقادا، داشلیسرا، قشلاقدرهسی، لقلان، بالداغ، گوتانلو، زردرهسی، تازهکند و نواسر تنوعی از نقوش مختلف بر روی سنگنگارهها مشاهده میشود.
نقشهای حک شده بر روی سنگنگارههای قره داغ بخصوص منطقه هوراند به سه گونه اصلی انسانی، جانوری و نمادین (شبه مهندسی) هشتند. نقوش حیوانی که نقش آنها بر روی سنگهای این منطقه دیده میشود، شامل بزسانان یا کل (بزکوهی نر)، آهوسانان، سگسانان که در اینجا با توجه به همراهی با انسان، شاید سگ اهلی است و شتر هستند.
از مجموع 1571 نقش مشاهده شده، 1500 نقش مربوط به گروه بزسانان است که، بزرگترین و پرشمارترین گروه سنگنگارههای منطقه هوراند را به خود اختصاص دادهاند. با توجه به فرم کشیدگی افقی و گرهدار بودن شاخها، این نقوش اشاره به کل یا بز کوهی نر دارند. البته سه فرم کمانی بلند، کمانی گرهدار و هلالی کوتاه شاخهای بز در این نقوش بیشتر بر سن جانور دلالت دارد. ازآنجاییکه قرهداغ یکی از زیستگاههای طبیعی کل (بزکوهی نر) و مارال در فلات ایران است، این حجم از نقوش کل نشان دهنده بومی بودن این حیوان در این منطقه است. حتی در سنگنگارههای سونگون و لقلان نیز نقوشی از مارال و پاژن نیز مشاهده شده است.
همچنین تصاویری از چند انسان با دستهای باز که اطراف یک بزسان را فراگرفتهاند، میتواند اشاره به ترساندن آن جانور و هدایت آن به سمت پرتگاه یا تله برای به دام انداختن آن دارد. البته علاوه بر هوراند، در پناهگاه صخرهای قوشاداش سونگون، بالاداغ، لقلان، گوتانلو و زردرهسی نیز مجموعه نگارههای بزسانان به این صورت دیده شده است. این نگارهها میتواند اشاره به صخرههایی مشرف بر پرتگاههای کوهستانی ژرف و خطرناک منطقه قرهداغ داشته باشد که شکارچیان آن پس از انجام یکسری ترفندهای شکار، با ترساندن و راندن گلههای کل و غزال به این پرتگاهها، آنها را شکار میکردند.
بز از هزاره نهم پیش از میلاد دوران نوسنگی تاکنون، یکی از دامهای اهلی به حساب میآید. از طرفی ويژگیهای خاص اين حیوان مثل؛ چابکی بالای آن نسبت به گوسفند، فواید بالا (مثل توليد شير، گوشت و الياف)، مقاومت بالا در برابر شرايط سخت محيطی، تغذيه از مواد خشبی کمارزش مثل سرشاخهها و بوتهزارها و در نهايت، هزينه پايين نگهداری در مقايسه با ساير دامها موجب شده كه انسان به اين حيوان توجه خاص نموده و همواره به پرورش آن بهعنوان يك حيوان مفيد و پربازده مشغول باشد. ازاینرو با توجه به ويژگیهایی که عنوان شد، نگهداری بز در منطقه هوراند، بسيار اقتصادی بوده است. با توجه به اینکه اکثریت نگارههای کنده شده روی سنگها و صخرههای منطقه هوراند بیشتر در ارتباط با شکار بزسانان هستند، پس میتواند نمادی از جامعه كوچرو و شکارگر در این منطقه بوده باشد تا کشاورزی. در تصدیق آن میتوان به مطالعات قوم باستان شناختی اشاره نمود که در چند دهه گذشته، بخشی از الگوی معيشتی مردم، وابسته به دامپروری به خصوص پرورش بز بوده است.
بهطورکلی اندازه و شیوه رسم بزسانان مشاهده شده در سنگهای هوراند مانند بزسانانی است که در سونگون و لقلان نیز مشاهده و مستندنگاری شده است. در بیشتر سنگنگارهها طراحی فرم بدن و پاهای کلها بهگونهای انجام شده است که حس حرکت گله کل بزکوهی نر به سوی راست را به بیننده القا میکند و بهندرت، کلها را مقابل یکدیگر میبینیم. در خصوص اندازه بزسانان، معمولاً بسیار کوچکتر از اندازە طبیعی آنها حک شده است و اندازە نقشها بین 10 تا 60 سانتیمتر متغیر هستند. بزرگترین نقش مربوط به یک بزسان در سنگهای منطقه زردرهسی است که اندازه آن 60 سانتیمتر درازا دارد.
به جز نقش بز کوهی نر در منطقه هوراند و همچنین داشلیسرای نوقادا و گوتانلو، نقش آهوسانان و سگسانان نیز به ندرت مشاهده شده است. علاوه بر این، در هوراند شرقی و قشلاقدرهسی نوقادا نقش هفت جانور کوهاندار همراه با انسان و یک سگسان دیده میشود که به نظر میرسد این جانوران کوهاندار شتر باشند. در یکی از این سنگنگارهها به نظر میرسد که یک انسان افسار یکی از این شتران را به دست دارد، درحالیکه دومین شتر از پشت سر میآید. این صحنه میتواند اشاره به کاروان شتر و ساربان و سگ کاروان باشد که زمانی از آن منطقه عبور میکردند. اهلی کردن شتر و استفاده از این حیوان برای باربری به هزاره دوم پیش از میلاد برمیگردد. البته که این موضوع در خصوص منطقه آذربایجان بر سده هفتم هجری اشاره دارد که همزمان با آغاز دوره مهاجرت ایلهای دامدار و کوچنشین ترکمانی و بعدها شاهسونان بود.
در کنار نقش و نگار حیوانات، نقوشی از انسان نیز در سنگنگارههای منطقه هوراند، لقلان، جیراندرهسی و تازه ِکندگوتانلو دیده شده است که حالات مختلفی را داشتند. از جمله انسان مشتزن یا یک مشت گره کرده روبه بالا و دست دیگر روبه پایین، انسان با دو دست روبه بالا (حالت رازونیاز)، حالت دو دست افتاده، فرم چلیپایی یا دو دست افقی، ساربان و انسانی با کلاه شاخدار بر سر. همچنین نقش مردی ایستاده پشت سر یک بز یا گاو که گویی آنها را هدایت میکند، میتواند گویای زندگی دامداری و شبانی در این مناطق باشد. این نقوش تا حدی با نمونههای گمی قایای نخجوان قابل قیاس هستند.
مسئله مهمی که در خصوص اين سنگنگارهها میتوان عنوان کرد، موضوع گاهنگاری آنها است. بر اساس مطالعات صورت گرفته و چشماندازهای باستانشناختی اين حوزه، به نظر میرسد سنگنگارههای منطقه هوراند و سایر قسمتهای قرهداغ، در دو دوره هزاره دوم و اول قبل از میلاد ايجاد شده و سپس در دوره اسلامی متأخر نيز نگارههاي دیگری بر روی سنگها ترسيم شدهاند که همگی نشان دهنده تغییرات رخ داده در دورههای فرهنگی مختلف در اين مناطق است.
رعنا باقری