سه شنبه, 24 مهر, 1403

سرداری که می‌خواست هفت ملت زیر بیرق امیرالمومنین(ع) باشد

به گزارش صاحب دیوان به نقل از ایسنا، شاید یکصد سال از جمله معروف ستارخان خطاب به “پاختیانوف” کنسول تزارها در تبریز می‌گذرد که گفت: “می‌خواهم هفت ملت زیر بیرق امیرالمومنین(ع) یا ایران باشد!”، اما این جمله کوتاه و پرمعنی هنوز هم در دل تاریخ به یادگار مانده تا عرق دینی و ملی سردار ملی را به نمایش بگذارد.
 ۲۵ آبان سالروز درگذشت “ستارخان”، دلیر مرد شجاعت‌های دوران مشروطه است که همواره نامش به شجاعت و استقامت پیوند خورده و هرچند چراغ عمرش در سال ۱۲۹۳ ه.ش خاموش شد اما همواره نام و خاطرش بر زبان‌ها می‌چرخد؛ سرداری که ایستادگی را از خانه‌اش به جریان انداخت تا ایرانمان، زیر بیرق بیگانگان نرود.
یک تبریزپژوه در مورد ماجرای دعوت پاختیانوف از ستارخان و جمله معروف “می‌خواهم هفت ملت زیر بیرق امیرالمومنین(ع) و یا ایران باشد”، به ایسنا می‌گوید: پاختیانوف که کنسول روس تزاری در تبریز بود، می‌خواست با ستارخان دیدار کند و بر این اساس، ستارخان را به کنسولگری دعوت می‌کند، اما ستارخان، مشاوران زبده و باسوادی داشت و این موضوع باعث شد تا ستارخان به کنسول‌گری نرود.
کریم میمنت‌نژاد با بیان این‌که در کنار ستارخان، مردم عامی دست به دست هم داده و در مقابل حکومتی ۲۰۰ ساله قیام کردند، این مردم عامی تحصیلات آنچنانی کشورداری نداشتند و خود ستارخان هم یک مهتر و تیمارگر اسب بود، خاطرنشان می‌کند: اما، انتخاب مشاوران درست، وطن‌پرست و دارای عرق ملی و دینی، به ستارخان ابهتی داده بود که حتی سخنانش در طول تاریخ ثبت شده است.
وی در مورد علت ماندگاری سخنان سردارملی، چنین توضیح می‌دهد: علت اینکه کتابی حاوی جملات قصار ستارخان تدوین می‌شود نیز نشات گرفته از مشاوران درست و زبده اوست، چراکه افراد بسیار باسوادی در کنار ستارخان حضور داشتند و از جمله آن، رضازاده شفق است که بعدها پروفسور می‌شود؛ همچنین اسماعیل امیرخیزی نیز از جمله افراد باسوادی بود که در کنار ستارخان حضور داشت و بعدها رییس کتابخانه ملی ایران شد.
وی به مشورت‌های ثقه الاسلام نیز اشاره کرده و اضافه می‌کند: میرزا علی ثقه الاسلام نیز از جمله افراد باسواد در کنار ستارخان بود و در اکثر تصمیمات وی دخالت داشت؛ چنانچه میرزا اسدالله ضمیری، ملازم خاص ثقه‌الاسلام که خاطرات میرزا را نیز تدوین کرده، در یادداشت‌های خود می‌نویسد که “هرگاه ستارخان می‌خواست بیانیه‌ای بدهد، حتما شبانه به خانه میرزا ثقه الاسلام می‌رفت”.
این تبریزپژوه با بیان این‌که ستارخان برای هر اقدامی که می‌خواست انجام دهد، حتما از بزرگان تبریز مشورت می‌گرفت، ادامه می‌دهد: بخشی از این بزرگان افراد باسواد بودند که در مطالب بالا اشاره شد، اما تعدادی هم بزرگان عرصه رشادت و شجاعت بودند، مثل کربلایی حسین‌خان باغبان و یوسف‌خان حکم آبادی که در کنار ستارخان بودند.
وی به ادامه ماجرای دیدار پاختیانوف و ستارخان اشاره کرده و تاکید می‌کند: سالور قاجار، این جریان را با جزییات کامل و با اسامی حاضران نوشته است؛ مشروطه‌ طلب‌های تبریز هم آن زمان بسیار هوشیار بودند و از تمامی کارهایشان عکس گرفتند.
وی تاکید می‌کند: وجود مشاوران زبده و درست به ستارخان قدرت مضاعف داده و نهایتا ستارخان به دیدار کنسول نرفته و قرار بر این می‌شود که کنسول پاختیانوف به دیدار ستارخان و به منزل وی بیاید.
میمنت‌نژاد با بیان این‌که ما تاریخ را بر اساس شواهد و اسناد قضاوت می‌کنیم، گفت: اسناد نیز نشان می‌دهد که ستارخان به دیدار کنسول نرفته و پاختیانوف به منزل ستارخان آمده است؛ این “نرفتن مقابل دشمن” همان شان و عزتی است که از ستارخان انتظار داریم.
وی با تاکید بر این‌که پاختیانوف در دیدار با ستارخان به وی پیشنهاد تسلیم شدن و درمقابل مصون شدن را داد، اضافه می‌کند: پاختیانوف به ستارخان توصیه می‌کند که “باید بر درب تمامی خانه‌های تبریز، علم سفید نصب شود تا بدانند که تبریز، خواهان جنگ نیست، در غیر این صورت بر اساس اولتیماتوم، تمامی مردان کشته خواهند شد”. اما، ستار خان بعد از این دیدار، چنین جمله ماندگار و مهمی را می‌گوید که “فکر نکنید بر درب خانه‌ام پرچم خواهم زد، بلکه می‌خواهم هفت ملت زیر بیرق حضرت امیرالمومنین(ع) یا ایران باشد”.
وی به ادامه رویدادهای آن زمان اشاره کرده و می‌گوید: وقتی که پرچم‌های سفید را در تبریز به درب خانه‌ها زدند، از کل مشروطیت در ایران چیزی نمانده بود و چنانکه مشهور است، از ایران یک تبریز مانده بود، از تبریز یک محله “امیرخیز” و از آن محله نیز فقط خانه ستارخان ماند که زیر بیرق سفید نرفت؛ مقاومت از همان خانه شروع شده و تمام مجاهدان و بزرگان تبریز به خط شده و پرچم‌های سفید خانه‌ها را تک به تک برداشتند که “ما زیر بیرق عمال بیگانه نمی‌رویم”.
ستارخان، رهبر مشروطیت ایران
این تبریزپژوه، ستارخان را رهبر انقلاب مشروطیت ایران می‌نامد و خاطرنشان می‌کند: گاه این نقش کوچک شده و صرفا وی را رهبر مشروطیت به تبریز می‌نامند، درحالی که ستارخان تلگراف‌های بسیاری را با مهر خود به سراسر نقاط ارسال کرده بود.
وی با اشاره به این‌که امضای ستارخان فقط کلمه “ستار” بود و مهرش نیز “ستارالعیوب”، می‌گوید: اگر ستار خان صرفا رهبر مجاهدان مشروطه در تبریز باشد، پس این همه تلگراف را برای چه به نقاط مختلف ارسال کرده است؟
وی با انتقاد از نبود وفاق در مورد روایت‌های مشروطه، ادامه می‌دهد: همه ساله در سالروز صدور فرمان مشروطه، در تبریز دو جلسه موازی تشکیل می‌شود و این تقابل به نفع هیچکس نیست و فقط زیان‌بار است؛ البته سال گذشته برای اولین بار خواستند این مراسم به صورت مشترک برگزار شود که گام بسیار خوبی بود، چراکه جریان دو تکه‌ای نداریم و ان‌شاءالله کرسی‌های مشروطه پژوهی در کشورمان راه اندازی شده و تک تک وقایع مشروطه بررسی شود.
میمنت‌نژاد در ادامه سخنانش با بیان این‌که تمامی کشورهای سلطنتی و پادشاه محور، انقلاب مشروطیت ایران را تحلیل کرده و به صورت دقیق روند گذر از پادشاهی به دموکراسی را انجام دادند، متذکر می‌شود: این روال از روی تحلیل اتفاقات انقلاب مشروطیت ایران انجام شد، اما ما هنوز هم بعد از ۱۰۰ سال بر روی روایت‌های ساده تاریخی مشروطه، وفاق نداریم.
وی در خاتمه تاکید می‌کند: مشروطه خواهان، به ویژه در شهر تبریز از مذهبی‌ترین و مسلمان‌ترین انسان‌ها بوده و بسیار معتقد بودند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کانون تبلیغاتی آریانی
یادداشت