صاحب‌دیوان، پایـگاه خبــری و تحلیلی تاریخ و فـرهنگ ایران

پارس وی دی اس
پنجشنبه, 6 اردیبهشت, 1403

خاقانی شروانی، شاعری دیرباب و سلطان ملک سخن

حسان العجم “حسان العجم افضل الدين بديل بن علي بن عثمان خاقاني شرواني، درسال 520 هجري قمري از پدري نجّار به نام علي و مادري مسيحي به كيش نسطوري كه بعداً اسلام آورده، در شهر شروان ديده به جهان گشود

حسان العجم  “حسان العجم افضل الدين بديل بن علي بن عثمان خاقاني شرواني، درسال 520 هجري قمري از پدري نجّار به نام علي و مادري مسيحي به كيش نسطوري كه بعداً اسلام آورده، در شهر شروان ديده به جهان گشود.عمويش كافي الدّين عمر بن عثمان مردي طبيب وفيلسوف بود و خاقاني تا بيست وپنج سالگي در كَنَف حمايت و تربيت او بود. و آن مرد عالم و دانشمند رابه نيكي ستوده و بارها از حقوق او ياد كرده است.

ديري نگذشت كه در پرتو نبوغ و همّت خود در علوم ادب و لغت و قرآن و حديث و داستان و قصص انبياء و ساير فنون و علوم زمان به كمال رسيد و داراي نيروي خلاقه اي در شعر شد كه به آفرينش و خلق آثار شعري و هنري دست زد، و از عموي خود، كافي الدين (حسان العجم) لقب گرفت. خاقاني در مقابل دل آزردگي از پدر و بي توجّهي وي نسبت به علايق و تحصيلاتش در اين مورد، خود را مديون عمّ مي داند و از او به عنوان (ولي نعمت) خويش نام مي برد. واشعاري كه در رثاي وي سروده از سوزناكترين و پر محتواترين مراثي وي شمرده مي شوند. تا جايي كه درجواب قصيدة رشيدالدين وطواط تأسّف خود را درمرگ عمويش بيان مي كند. خاقاني از جمله بزرگترين شاعران قصيده گوي و از اركان شعر فارسي است. قوّت انديشه ومهارت او در تركيب الفاظ و خلق معاني و ابتكارمضامين جديد  وپيش گرفتن راههاي خاص در توصيف و تشبيه مشهور است. اوبراثر احاطه به غالب علوم و اطلاعات و اسمار مختلف عهد خود وقدرت خارق العاده يي كه در استفاده ازآن اطلاعات در تعاريض كلام داشته، توانسته است مضامين علمي خاصّي در شعر ايجاد كند كه غالب آنها پيش ازو سابقه نداشته است. از اين رو اوشاعري صاحب سبك است كه شيوه تازه اي را بر شعر وارد نموده و پيروي از شاعران درباري را نمي پسندد.بر او استفاده از لغات عرب در شعر فارسي محدود بحدي نيست حتّي آنها كه براي پارسي زبانان غرابت استعمال دارد. اين شاعر استاد همانطور كه قبلاً در بخش سنايي متذكّر شديم. در زهد و وعظ به سنايي نظر داشته و از آن استاد پيروي كرده است و از مفاخرات او يكي آنست كه خود را جانشين سنايي مي داند.

چــون زمـان دور سنايـي در نوشت                     آسمان چون من سخن گستر بِزاد

چون به غزنين شاعري شد زير خاك                     خاك شـروان ساحري ديگـر بِزاد

نكتة قابل توجّه اين است كه خاقاني شاعري مغرور و متعصّب نسبت به عقايد خويش است كه شاعران بزرگي چون؛ رودكي، عنصري، امير معزّي، و جاحظ را به چيزي نمي گيرد.

شاعر مُفلق منم خوان معانــي مراست                    ريزه خورِ خوانِ من عنصري و رودكي

يا:

اگر معزّي و جاحظ به روزگار منندي                     به نظم و نثـر هـمانا كـه پيشكار مننـدي

ولي در مقابلِ سنايي غزنوي متواضع نشان داده و خود را نائب وي مي خواند. شايد يكي از علل اين امر ذوق و علاقه يي باشد كه در اواخر حال به تصوّف حاصل كرده و به قول خود در سي سال، چند چلّه نشسته است.

خاقاني در عين مدّاحي، مردي بلند همّت و آزاده بود و با وجود نزديكي به دربارهاي معروف و علاقه يي كه از جانب شروانشاه و خليفه به تعهّد امور ديواني از طرف او شده بود. همـواره از اينگونه مشاغــل كــه به انصراف او از عوالم معنوي مي انجاميد، اجتناب داشت.

خاقاني شاعري است كه با وجود پيروي از مذهب تسنّن، به معتقدات و مقدّسات شيعه به ديدة تكريم مي نگرد. از واقعة كربلا با دلسوزي ياد كرده و احوال خود را بيان داشته؛ چنانكه گويد:

من حسين وقت و نااهلان يزيد و شمرِ من                 روزگارم جمـله عاشورا و شـروان كربلا

 وهمچنين آرزوي زيارت مرقد مطهّر امام رضا(ع) را دارد. آرزوي زيارت مرقد عالم آل محمد(ع) را اينگونه بيان مي كند:

روضة پـاك رضـا ديـدن اگـر طغيانـست                                 شايـد ار بـر ره طغيـان شــدنم نگـذارنــد

(ديوان خاقاني/154 )

بـر سـر روضـة معـصـوم رضــا                شبـه رضـوان شوم انشاءالله

گردِ آن روضه چو پروانة شمـع                مست جولان شـوم انشاءالله

(ديوان خاقاني/406)

و اعتقادش به ولايت مولي الموحدين امير مؤمنان علي(ع) را با چكامه اي دلنشين بيان ميكند.

چنانكه گويد:

علــوي دوســت بــاش خاقاني                كز عشـيرت عليست فاضلتر

هـركـه بـدبيـني از نــژاد علــي                نيكتــر دان زخـلق وعادلتــر

بــدشان نيــكتــر ز مــردم دان                                 نيكشـان از فرشــته كامـلتــر

(ديوان خاقاني/887 )

برخلاف آنچه در مجالس المؤمنين شُشتري و طرائق الحقايق دربارة شيعه بودن خاقاني آمده است، بايد پذيرفت كه او قطعاً شيعه مذهب نبوده است وي در سروده هاي خود بر رافضيّه و معتزله طعن و تعريض ها دارد. امّا با اين حال علاقة او به علويان مطلبي غير قابل انكار است.قاضي نورالله ششتري در كتاب خــود او را شيــعه  قلمداد مي كند. ولي خاقاني در اشعار خود علاوه بر اشعري مشرب و شافعي مذهب بودن، نسبت به خلفاي اربعه با احترام ياد مي كند، شايد به همين دليل است كه به قاضي نورالله به طنز شيخ شيعه تراش مي گفتند. زيرا غالب بزرگان قديمي را به كوچكترين مستمسكي شيعه قلمداد كرده است. (سبك شناسي نثر، تأليف دكترشميسا ص 222) خاقاني مانند اشاعره،رؤيّت حضرت حق ـ عزوجلاله ـ رابا چشم سر بيان مي كند. چنانكه گويد:

… من طاعت آن كـس نكنــم                  كه نبيـنم پس از اين ديـدارش.

اشعاري در مدح محمّد بن يحيي پيشواي شافعيّة نيشابور و حفده، از فقها و اصوليّون مشهور شافعيّه دارد و اين دو تن را مرثيه گفته است و روشن كه اين امر بدون گرايش عميق و استوار به مذهب شافعيّه نتواند بود.

 دكتر شميسا گويد: ديگر از اموري كه در شعر او بر خواننده تأثير مي گذارد طرح مسائل عاطفي و احساسي در كشاكش ميدانهاي مفاخره و حماسه و هيجان است. مناعتي دارد و از روزگار گله مند است. احساسات را صادقانه بيان مي كند و خواننده مي پذيرد كه حقيقت را مي خواند. مانند انوري حقير نيست و شعر او مضامين معنوي نزديك به عرفان از نوع شرعي آن، كه خود آن را تحقيق مي خواند خالي نيست. بر روي هم، اين شاعر از باب علم وادب و مقام و مرتبة بلند و استادي و مهارت در فن خود در شمار شاعران كم نظير و از اركان شعر پارسي است و شيوة او در شمار سبكهاي مطبوع شعر است.پس از وي مورد تقليد و پيروي بسياري از شاعران از جمله مولانا جلال الدّين رومي بلخي و حافظ شيرازي قرارگرفت بطوريكه حافظ دوّمين شاعربزرگ بعد از خاقاني است كه به سروده هاي او عنايت داشته است. بسياري از تعبيرات حافظ به نوعي، تداعي كنندة اشعار خاقاني اسـت. در بيـن ادبـا، خاقاني به عنوان شاعر ديرياب از حيث معني ومفهوم آفريني مشهوراست. كه به قول استاد شميسا، ديوان وي، ديواني است كه كسي جز به اجبار( مثلاً فرمان استاد و بيم امتحان ) به سراغ آن نمي رود.ولي بعد از اُنس با اشعار وي حلاوت آن تا جان در بدن آدمي است بيرون نمي رود. (سبك شناسي شعر، تأليف دكتر شميسا، ص 154) الان سالهاست كه بندة حقير با ديوان خاقاني آشنايي دارم و به حق، هيچ شاعري به اندازة وي مرا تحت تأثير قرار نداده است.احساسات و عواطف خاقاني در مراثي فرزند وهمسر و يادر توصيف خانةكعبه و بيابان چنان است كه آدمي احساس مي كند با خاقاني زندگي مي كند و در سفرحج همراه وي به اداي مناسك حج مشغول است ويا وصف دميدن آفتاب به هنگام صبح با باريك انديشي هاي هنرمندانة وي، باعث شده كه بزرگان ادب پارسي، اورا شاعر صبح XE “شاعر صبح بنامند. (شاعر صبح، پژوهشي بر اشعار خاقاني، دكتر ضياءالدّين سجّادي،ص20)

 

خاقاني پس از هفتاد و پنج سال زندگي پرفراز و نشيب و بيان درد و رنج و گله و شكايت يا مدح و ستايش درسال 595 هجري قمري در تبريز وفات يافته و در مقبرة الشّعرا كه مدفن گروهي ديگر از شاعران است در محلة سرخاب به خاك سپرده شد. اصل سنگ قبر او و شاعران قديمي ديگر متلاشي شده، ولي محل دقيق آن مشخّص است.

مقبره الشعرای تبریز  ( گورستان سرخاب، مدفن شعرا وادیبان)

 

برگرفته از کتاب گنج پنهان (پژوهشی برتاثیرقرآن و حدیث در ادبیات فارسی) دکتر حسین شهبازی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یادداشت