به گزارش صاحب دیوان، محمد علیپور مقدم در این مقاله به بررسی صدای «ق» در زبانهای ترکی و فارسی پرداخته است که در زیر میخوانید:
چکیده
یکی از نکات قابل توجه در تعامل زبان، ادای صداهای (حروفات) موجود در هر زبان می باشد. صداهای زبان بر پایه طرحهای حرکتی عصبی و ماهیچههای خاصی که سخنگویان زبان در اندامهای گویایی خود دارند، تولید می شود. هر صدای زبان از راه حرکت و یا شکل خاصی که برخی از اندامهای گویایی به هنگام تولید آن بخود میگیرند به تلفظ در میآید. بنا به ویژگیهای قومی و منطقه ای، ادای کلمات توسط تارآواهای موجود در حنجره انسانها دارای تفاوتهایی میباشد. این ویژگی باعث شده حتی در افراد متعلق به یک زبان بنا به موقعیت منطقهای و طایفه ای لهجه های متفاوت در افرادی که به یک زبان تکلم میکنند بوجود آید. تارآواهای موجود در حنجره انسانها، بنا به ویژگیهاییکه گفته شده، باعث میشود افراد متعلق به یک زبان در ادای صداهای موجود در یک زبان دیگر، نتوانند به راحتی صداها (حروفات) را ادا کرده حتی در پارهای موارد اصلا نتوانند ادا کنند. که این مشکل به جزء در پارهای موارد بیشتر در مصوتها دیده می شود. در زبان فارسی نیز بدلیل نبود بعضی حروف، فارسی زبانها در ادای آن حروفات با مشکل مواجه می شوند. که یکی از عمده ترین این صداها، صدای ( حرف ) “ق” می باشد. چون این حرف در زبان ترکی و عربی بیشترین کاربرد را دارد. با تاثیرپذیری زبان فارسی از زبانهای ترکی و عربی وارد شدن کلماتی با حرف اول ” ق” از ترکی و عربی به فارسی، فارسی زبانان در ادای این صدا با مشکل مواجه شده و این صدا را آنطور که در زبانهای ترکی و عربی ادا می شود را نمی توانند ادا کنند.
واژگان کلیدی: حرق ” ق”، زبان ترکی ، زبان فارسی، زبان
مقدمه
پیدایش زبان به دوره های بسیار قدیم بر میگردد و آن نیز به خاطر نیاز به ارتباط با سایر افراد جامعه می باشد. زبان پدیده اجتماعی ویژه ای است که به عنوان عامل الفت و وسیله مبادله اندیشه و مقاصد و آرا مابین افراد اجتماع عمل میکند. زبان حاصل زندگی جمعی انسانها بوده و به مانند سایر نهادها و اشکال اجتماعی پا به پای تکامل جوامع بشری در تغییر و تحول است. زبان، ابزار عمدهی بشر برای برقراری ارتباط با یکدیگر میباشد. زبان در شکل اصلی خویش به صورت محاوره ای می باشد، اگرچه می تواند به انواع دیگر رسانه ها از قبیل نوشته منتقل گردد. در صورت نبود ابزار محاوره، برای مثال در برخورد با افراد ناشنوا، ابزار بصری مانند زبان اشاره میتواند مورد استفاده قرار گیرد. زبان همچنین به وسیله قواعد پیچیدهای مشخص میشود که از طریق آنها عناصر _ معمولا کلمات_ در ساختارهای پیچیده تری به نام عبارات ترکیب می شوند و این ساختارها به نوبه خود نقش عمدهای در ساختار جملات ایفا می کنند. «به نظر مي رسد که اگر بگوييم زبان فرآورده خاص بشري از آواهاي مختلف است که انسانها هنگام بيان فکر و احساس و «محتوايي» به افراد ديگر، آنها را از مخارج خاصي ادا مي کنند و طرف هاي مقابل اين آواها را با گوش خود درمي يابند و «مي فهمند» (و متقابلاً به توليد آواهاي مشابهي برانگيخته مي شوند)» . (يورگن: 1388: 25)
همه جوامع بشری که تاکنون مشاهده شده اند هر چند کوچک و یا دور افتاده هم که باشند، به طور طبیعی و عادی از یک زبان خاص برای ارتباط با یکدیگر استفاده میکنند. به سادگی می توان دریافت که زبانهای جوامع بشری اغلب کم و بیش با یکدیگر متفاوتند، بطوریکه بدون آموزش و یادگیری عمدی مردم هر جامعه از درک زبان جامعه دیگر عاجزند (مشکوه الدینی، 1377: 1).
قرن حاضر شاهد پيدايش چند علم جديد بود که مهمترين آنها زبانشناسي است. زبان شناسي در قرن بيستم همان تحولي را در انديشه ي بشر ايجاد کرده است که فيزيک در قرن هفدهم، شيمي در قرن هجدهم و زيست شناسي در قرن نوزدهم برای بشریت به ارمغان آورد. مجموعه ي دانشهايي که به علوم انساني معروفند (روانشناسي، روانکاوي، منطق، فلسفه، مردم شناسي، تاريخ، باستان شناسي، جامعه شناسي، نقد ادبي، هنرشناسي (زيبا شناسي) و حتي علوم اقتصادي و سايسي و قضايي) از دور و نزديک، مستقيم و غير مستقيم، تحت تاثير زبان شناسي قرار دارند و حتي بعضي از اين علوم، از جمله مردم شناسي، مفاهيم و روشهاي آن را عيناً اقتباس کرده و در رشته ي فعاليت خود به کار بسته اند. زيرا زبان شناسي علم زبان است و زبان عاليترين دستگاه تمثيلي (سمبولي) بشر است که خود زير بنا و تعريف کننده ي فرهنگ است و وجه مميز بشر از ديگر جانوران. بنابراين آشنايي با اصطلاحات و مفاهيم نخستين زبانشناسي، که زماني فقط مخصوص و مفهوم اهل فن بود و امروز تقريباً رواج عام يافته است، براي همه ي کساني که به نحوي از انحا با فرهنگ (به معناي عام يا خاص کلمه) سر و کار دارند از اهم وظايف مي باشد.
یکی از ویژگیهای همگانی زبانها صورت گفتاری آنهاست. یعنی همه گروههای انسانها که تاکنون مشاهده شده اند از راه تولید گفتار با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. البته ممکن است در هنگام سخن گفتن از اشاره برخی از اندامها مانند دستها، سر و چهره استفاده شود (در ارتباط با ناشنوایان) ولی با این حال عامل اصلی ارتباط میان افراد گفتار است. بر این اساس معلوم می شود که زبان در اصل بصورت رشته هایی از امواج صوتی که صورتهای گفتاری را پدید میآورند ظاهر میشود. یکی از عمده مباحثی که در زبان شناسی مورد توجه قرار می گیرد بحث آواشناسی (فونتیک) است. کلمه فونتیک (آواشناسی) ریشه در زبان یونانی دارد. این کلمه در زبانشناسی به بررسی فیزیکی اصوات میپردازد. در این میان اصوات دارای سیستم مخصوص و منظمی در زبان هستند. در طبیعت صداها دارای تنوع و رنگارنگی بخصوصی بوده، هم صداهای طبیعت و هم صداهای گفتاری (اصوات) فرایندهای صوتی واحدی دارند. فرق این صداها از یکدیگر بستگی به نوع کیفیت آنها دارد. بطور کلی فرایند صوتی اصوات نسبت به کیفیت خود به سه گروه زیر تقسیم می شوند
- 1. صداهاییکه با تاثیرپذیری فرایند فیزیکی بوجود می آیند.
- صداهاییکه با تاثیرپذیری فرآیندهای بیولوژیکی ایجاد می شوند.
- صداهاییکه با تاثیرپذیری اثرات صوتی ناشی از فرایندهای فیزیولوژیکی بوجود می آیند.
صداهاییکه با تاثیرپذیری فرایند فیزیکی بوجود می آیند، عبارتاند از، آن دسته از صداهاییکه در طبیعت موجود بوده و یا بر اثر حادثه طبیعی در طبیعت بوجود می آیند. مانند غرش آسمان ( گؤیون گوُرولتوسو)، رعد و برق ( ایلدیریمین شاققیلتیسی)، شرشرآب ( سویون شیریلتیسی)، زوزه باد ( کولهیین وویولتوسو )، و صداهایی مانند تاق ـ توق ( تاقیلیتی، توققولتو)، پارتیلتی، جینگیلتی، که با برخورد اشیا به همدیگر بوجود می آیند.
صداهاییکه با تاثیر فرایند بیولوژیکی ایجاد میشوند، آن دسته از صداهایی هستند که در زندگی روزمره در طبیعت آنها را می شنویم. مانند صدای حیوانات (اینهیین بؤیولتوسو، قویونون مهلیرتیسی،…)، صدای پرندگان ( جوجه لرین جورولتوسو، … ).
صداهاییکه با تاپیرپذیری فرایند فیزیولوژیکی بوجود می آیند، آن دسته از صداهایی هستند که در زمان صحبت انسانها با تلفظ کلمات بوجود می آیند. این صداها از نظر کیفیت، با سایر صداهای موجود در طبیعت دارای فرق اساسی هستند. چنانچه این صداها، با صداهاییکه از فرایند فیزیکی و بیولوژیکی بوجود آمدهاند، دارای خصوصیات منحصربفرد خود هستند. به این معنا که صداهای فرایند فیزیکی و بیولوژیکی، چون از نظر شرایط تلفظ فرقی نمیکنند، بصورت یک واحد فونتیک تعریف نمی شوند. ولی صداهاییکه در هنگام تلفظ کلمه از حنجره انسانها ادا می شوند، بر حسب شرایط تلفظ باهم فرق کرده و معنای مستقلی از نظر تلفظ به خود می گیرند. این هم باعث میشود که وقتی این صداها باهم ترکیب می شوند کلمهای را میسازند، که به عنوان یک معنای واحدی، دارای فونتیک واحد است. ( یوسوف اوو، 2012: 3-5)
زبان مانند یک موجود زنده دارای تکامل و پویائی است و از ابتداییترین اصوات و کلمات شروع شده و در طول قرنها و هزاره ها کم کم ساختار یک زبان توانمند را به خود گرفته و با تغییر و تحولات فرهنگی، سیاسی اقتصادی و… تکامل می یابد ( نائبی، 1387: 1) از این جهت است که می توان از روی گستردگی و غنای یک زبان پی به تاریخ و قدمت آن زبان برد. هیچ زبانی یک شبه خلق نشده بلکه به آرامی در طول زمان به پویائی و رشد خود رسیده و یا اینکه بنا به دلایل تاریخی آرام آرام وجهی خود را از دست داده و منقرض شده است. از نظر تاریخی زبانهای موجود بین ملتهای ساکن در کره خاکی از نظر ساختار و معنای کلمات باهم فرق اساسی دارند این هم برمی گردد به خصوصیات روحی، قومی و شرایط منطقهای ساکنین یک منطقه. “زبانشناسان زبانهای موجود در دنیا را از نظر ساختاری به چهار دسته مستقل بررسی میکنند: زبانهای تک هجایی، زبانهای تحلیلی، زبانهای قالبی و زبانهای التصاقی”(راشدی، 1383: 15). البته در این تقسیم بندی عدهای زبانهای تحلیلی و قالبی را بعنوان زبانهای تحلیلی در نظر گرفته و در سه دسته زبانها را مورد بررسی قرار می دهند.
زبانهای تک هجایی:
در این زبانها کلمات تک هجایی بوده و جملات با ترکیبی از همین تک هجاها بوجود می آیند. در این زبانها کلمات دارای پیشوند، میانوند و پسوند نبوده و کلمات دارای حالت پذیری نیستند. به عنوان مثال زبانهای چینی، ویتنامی، تبتی و زبانهایی از آفریقا را می توان نام برد.
زبانهای تحلیلی:
به این زبانها، زبانهای ( هند- اروپایی) هم می گویند. در این گروه از زبانها، ریشه کلمات ممکن است چند هجائی باشد. در این زبانها، از پیوستن پسوند یا پیشوند به کلمات، کلمات جدیدی بوجود میآیند، در ضمن این ترکیبات، تغییراتی نیز در ساختمان اصلی ریشه بوجود میآید. به عبارتی در این زبانها، ریشه کلمات ثابت نیست و ممکن است بدون هیچ گونه قاعده و قانونی به صورتهای دیگر تبدیل گردد. مثلا از زبانهای این گروه فارسی است که در هنگام صرف از ریشه”پخت” ، ” پختم ” به “می پزم” تبدیل می شود. و یا زبان دیگری از این گروه، انگلیسی است که از ریشه فعل ” Go” در زمان گذشته فعل “Went” بوجود آمده و اصل ریشه بکلی تغییر پیدا می کند. از زبانهای قدیم و مرده این گروه: پهلوی، و از زبانهای زنده این گروه می توان هندی، پشتو، فارسی، کردی، ارمنی، روسی و ،… را نام برد.
زبانهای قالبی:
به این زبانها زبانهای سامی هم گفته می شود. زبانهای قالبی زبانهایی هستند که وقتی مصدر (ریشه ) کلمات در قالبها و ابواب مختلف صرف میشود حروف اصلی کلمهی مصدر بدون آنکه حذف شود از همدیگر جدا میشوند ولی از بین نمی روند مانند زبان عربی که وقتی مصدر یک کلمه مثل” فَعَلَ ” را صرف میکنیم به این صورت در میآید: فاعل ، انفعال، افتعال و … . از زبانهای قدیم این گروه: آرامی، بابلی، اککدی و زبانهای جدید و زنده این گروه: عربی، عبری، آشوری.
زبانهای التصاقی ( پیوندی):
به این گروه از زبانها، زبانهای اورال آلتاییک هم گفته می شود. در این گروه از زبانها پیوند ریشه کلمات با بعضی از کلمات که ریشه نیستند معنای دیگری را برای ریشه استخراج می کند که این معنا ممکن است متفاوت تر از معنای ریشه باشد. برای همین دامنه لغات در این زبانها بسیار گستردهتر است. در این زبانها موقع صرف فعل ریشه کلمات ثابت می ماند و با افزودن پسوند، کلمات جدیدی بوجود می آید. پیوند در این زبانها پیشوندی، پسوندی. گاهی میانوندی است. مجموعه زبانهای اورال آلتاییک و از آن جمله زبان ترکی در قالب این گروه قرار دارد. مثلا از فعل ترکی ” گؤرمک” با اضافه کردن ” ” ونتو” کلمه ” گؤرونتو” یعنی تصویر به وجود میآید، و همچنین با صرف ریشه ” گؤر”، گؤرورم / گؤرورسن/ گؤرور/ گؤروروک / گؤرورسونوز/ گؤرورلر، ریشه، “گؤر” ثابت می ماند. از زبانهای قدیم این گروه: سومئری، ایلامی، اورارتویی، ماننایی و از زبانهای زنده این گروه می توان زبانهای ترکی، فنلاندی، کره ای، مجاری ،… را نام برد.
مجموعه زبانهای اورال – آلتاییک بسیار گسترده بوده و خود به شاخههای مختلفی تقسیم بندی می شوند چون هدف ما در این نوشته زبان ترکی است لذا از این گروه فقط به تاریخ زبان ترکی مختصر اشاره ای خواهیم داشت. زبان ترکی به اصطلاح دقیقتر زبانشناسی، زبانهای ترکیتبار(Turkic Languages ) یک خانواده زبانی شامل سی و پنج زبان میباشد که عموما توسط مردمان ترکتبار تکلم میشوند. این زبانها در منطقهی وسیعی از شمال آسیا، شمال و غرب چین تا غرب آسیا، بخشهایی از خاورمیانه، سواحل مدیترانه، آسیای مرکزی و اروپای شرقی استفاده میشوند. زبان ترکی در مسیر تاریخی که گذارنده 4 مرحله را پشت سر گذاشته:
- پروتو تورک (Proto – Türk): ترکی ما قبل زبان ترکی قدیم. برخی باستان شناسان با تحقیقات خود به این نتیجه رسیده اند که شاخههایی از اجداد باستانی اقوام ترک که از آنها به پروتو تورک ها یاد میکنند در حدود 7000 هزار سال پیش از آسیای مرکزی به مناطق اطراف دریای خزر حرکت کرده و در آذربایجان و آناتولی ساکن شده اند، و گروهی از این اقوام که به دلایلی نامعلوم به جنوب بین النهرین مهاجرت کرده و تمدن عظیم سومئر را پدید آوردند (محمد پناه، 1389: 7).
- ترکی باستان یا ترکی قدیم (Old. Türkic): محققین، این دوران را شامل دورهی حاکمیت گؤک تورکها (از 552 به مدت 2 قرن) و اویغورها می دانند و از نظر زمانی از قرن ششم تا دهم میلادی ادامه داشته است.
- ترکی میانه (Middle Türkic): از قرن دهم تا شروع قرن شانزدهم میلادی ادامه داشته این دوره، لهجههای مختلف آسیای مرکزی و ترکی غربی را شامل میشده است. ( ترکی غربی: ترکی آذربایجانی، ترکی عثمانی). از آثار برجسته ترکی میانه ” دیوان لغات الترک ” نوشته محمود بن حسین کاشغری در سال 1072 م (451 هـ) را می توان نام برد (خیاوی، 1383 : 76).
- ترکی معاصر که با تصمیم به تغییر الفبا در سال 1926 در اولین کنفرانسترکشناسیدر باکو و قانونمند شدن دستور زبان ترکی فصل جدیدی در تکامل و رشد این زبان بوجود آمد.
زبان ترکی به دلیل قرار گرفتن در گروه زبانهای التصاقی و خویشاوند بودن با زبانهای سومئر و ایلام، تاریخ این زبان به 7000 سال می رسد. در سال 1970 در منطقه ائسیک قزاقستان، با پیدا شدن قبر یک شاهزاده کاسه نقرهای بدست آمد، که در روی کاسه جمله دو سطری به زبان ترکی نوشته شده بود. این جام نوشته، تاریخ نوشتاری زبان ترکی را به 2500 سال قبل برد. با پیدا شدن سنگ نوشتههای ” یئنی سئی” نوشته شده در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم میلادی و در 731 و – 735 م کتیبه های ” اورخون” که به زبان ترکی ” گؤی تورک” نوشته شدهاند، یک بار دیگر این مسله را که ترکها همواره خود دارای الفبا بوده و از هیچ الفبای ملتهای دیگر اقتباس نکردهاند را با اثبات رسانید. در این کتیبه ها که در واقع سنگ قبرهای بیلگه خاقان، گؤل تیگین و تونیوکیوک محسوب میشوند اطلاعات بسیار با ارزشی نیز درباره نحوه تاسیس امپراطوری گؤک تورکها و حوادث مهم آن دوران نوشته شده است:
چند سطر از کتیبه های اورخون :
تلفظ به ترکی قدیم : تنگری : تگ: تنگری دا بولموش
تلفظ به فارسی: – مانند تانری (خدا) در اوج آسمان هستم.
تلفظ به ترکی قدیم : تورک: بیلگه : کاقان : بو : اودکه: اوتوردوم
تلفظ به فارسی: من بیلگه خاقان ترک، در این زمانه ( بر تخت ) نشستم » (محمد پناه،1389 : 18).
بعدها ترکها از الفبای اویغور که شاخهای از ترکی است استفاده کردند.” در دوران قبل از اسلام کتابهای فراوانی به زبان ترکی نوشته شده از آن جمله داستان ” چستانی بیگ” که در قرن چهارم میلادی نوشته شده است حتی کتاب ” آلتون یاروق” مربوط به بودا در میان سالهای 480-560 قبل از میلاد به ترکی ترجمه شده است ” (کریمی، 1358 : 28). بعد از قبول اسلام و استیلای زبان عربی با حمله عربها به خاک ترکها، ترکها نیز مانند فارسها از الفبای عربی برای نوشتن استفاده کردند. در زبان ترکی اولین کتابت با الفبای عربی اثر با ارزش و مهم ” دیوان لغات الترک ” نوشته محمود بن حسین کاشغری در سال 1072 م (451 هـ) که برای تعلیم زبان ترکی به عربها نوشته شده است می باشد. از قرن پنجم هجری تا امروز در زبان ترکی با الفبای عربی کتابهای با ارزش زیادی نوشته شده است از آن جمله در نثر ” کتاب دده قورقود” مربوط به تقریبا قرن پنجم یا ششم هجری. صحاحالعجم قرن هشتم هجری و … ، در شعر، دیوانهای: حسن اوغلو، نصیر باکویی، قاضی برهان الدین، قاضی ضریر، … را می توان نام برد.
در اوایل قرن بیستم عدهای از روشنفکران ترک به علت ضعفهاییکه الفبای عربی برای نوشتار ترکی داشت (بخصوص در حروف صدادار) تصمیم به تغییر الفای ترکی از عربی به لاتین گرفتند که این الفبا امروزه در آذربایجان، ترکیه ، … مورد استفاده قرار می گیرد.
یکی از نکات قابل توجه در تعامل زبان، ادای صداهای (حروفات) موجود در هر زبان می باشد. صداهای زبان بر پایه ی طرحهای حرکتی عصبی و ماهیچه ای خاصی که سخنگویان زبان در اندامهای گویایی خود کسب کرده اند، تولید می شود. یعنی، کودک در دوران زبان آموزی، در اندامهای گویایی خود طرحهای حرکتی خاصی را فرا می گیرد که بر اساس آن می تواند صورتهای گفتاری مربوط به زبان خود را به آسانی تولید کند. (مشکوه الدینی، 1377: 19) با توجه به چگونگی حرکت اندامهای گویایی به هنگام سخن گفتن، می توان مشاهده کرد که به استثنای تعداد کمی از صداها در برخی زبانها که از کشیدن هوا درون اندامهای گویایی پدید میآیند، بیشتر صداها به کمک هوای بازدم و از راه شکل ویژه و یا حرکتی که هر بار و به طور پیاپی به اندامهای گویایی داده میشود تولید می گردد. یعنی، هر صدای زبان از راه حرکت و یا شکل خاصی که برخی از اندامهای گویایی به هنگام تولید آن بخود می گیرند به تلفظ در میآید. مثلا به هنگام تولید یا فراگویی صدای (پ) دو لب به حالت عادی به هم فشرده شده و هوای بازدم برای زمان کوتاهی در پشت لبها بسته می شود. (مشکوه الدینی، 1377: 18)
عمده ترین تقسیم بندی سنتی صداها قرار دادن آنها در دو دسته مصوت و صامت است. این تقسیم بندی بر پایه آشکارترین مشخصه های تولید صداها قرار دارد. که به قرار زیر است :
الف) باز بودن راه جریان هوای تنفسی به همراه با واک [1].
ب ) ایجاد نوعی مانع و یا تنگی در سر راه عبور جریان هوای تنفسی.
مصوتها با راه عبور هوای تنفسی، محل و ارتفاع خاص حجم زبان، شکل لبها ایجاد شده و تولید واک می کنند. که دارای ویژگی رسایی هستند. ویژگی رسایی مصوتها موجب میشود که آنها معمولا هسته یا قلّه هجا را تشکیل دهند، در حالیکه صامتها دامنه یا کناره هجا را پدید می آورند. صامتها یا صداهای غیر هجایی آنهایی است که در پیش و یا دنبال صداهای هجایی ظاهر میشوند. از نظر شنیداری، صامتها از صداهای هجایی رسایی کمتری دارند. از لحاظ تولیدی، صامتها از حرکت خاص اندامهای گویایی پدید میآیند که بصورت رهش، هوای تنفسی پس از انسداد و یا ایجاد نوعی گیر و یا تنگی بر سر راه آن بوجود می آیند.
بنا به ویژگیهای قومی و منطقه ای، ادای کلمات توسط تارآواهای موجود در حنجره ی انسانها دارای تفاوتهایی میباشد. این ویژگی باعث شده حتی در افراد متعلق به یک زبان بنا به موقعیت منطقه ای و طایفهای لهجه های متفاوت در افرادی که به یک زبان تکلم می کنند بوجود آید. به عنوان مثال در ترکی، لهجه روستاییان قره داغ با تبریزیها و در فارسی، لهجه یک اصفهانی با فرد مشهدی متفاوت است. تارآواهای موجود در حنجره انسانها، بنا به ویژگیهاییکه گفته شده، باعث می شود افراد متعلق به یک زبان در ادای صداهای موجود در یک زبان دیگر، نتوانند به راحتی صداها (حروفات) را ادا کرده حتی در پارهای موارد اصلا نتوانند ادا کنند. که این مشکل به جزء در پارهای موارد بیشتر در مصوتها دیده می شود. مصوتها در هر زبان با مصوتهای زبانهای دیگر فرق می کنند ( بخصوص در تعداد مصوتها) مثلا در ترکی 9 مصوت و در فارسی 6 مصوت موجود می باشد. در یک زبان نبود مصوتی باعث می شود وقتی فرد متعلق به زبان دیگری آن مصوت را با راحتی نتواند ادا کند مثلا مصوت (او: Ü) که یکی از مصوتهای زبان ترکی است، یک فرد فارسی زبان بدلیل نبود این مصوت در فارسی نمیتواند آن را ادا کند برای همین هم کلمه اوزوم (Üzüm) را فارسی زبانها نمیتوانند ادا کنند، و آن را به صورت اوْزِم (Ozem) تلفظ میکنند. این هم برمیگردد به ویژگیهای حنجرهای (تارآواهای) انسانها. این مشکل در صامتها هم بوجود میآید به عنوان مثال چون در زبان ترکی هیچ کلمهای با حرف” ر” شروع نمی شود. این صدا در اول کلمه تبدیل به سه حرف( ای: İ، رحیم = ایرحیم) ،( اَ :Ə، ریشته = اریشته)، ( اوُ:U، رقیه = اورقیه) می شود. در وسط کلمه نیز در بعضی از لهجههای ترکی (بیشتر در لهجه تبریز) تبریزیهای اصیل نمیتوانند این حرف را بدرستی ادا کنند و این حرف را با صدای شبیه بین “ر” و” ی” ادا می کنند. در زبان فارسی نیز بدلیل نبود بعضی حروف فارسی زبانها در ادای آن حروفات با مشکل مواجه می شوند. که یکی از عمدهترین این صداها، صدای ( حرف ) “ق” می باشد. چون این حرف در زبان ترکی و عربی بیشترین کاربرد را دارد – در ترکی بیشتر کلمه ها با حرف” ق” شروع می شود، با تاثیرپذیری زبان فارسی از زبانهای عربی و ترکی وارد شدن کلماتی با حرف اول ” ق” از ترکی و عربی به فارسی، فارسی زبانان در ادای این صدا با مشکل مواجه شده و این صدا را آنطور که در زبانهای ترکی و عربی ادا می شود را نمی توانند ادا کنند.” این حرف (ق)، در فارسی و دیگر زبانهای آریایی نبوده و همراه الفاظ ترکی و عربی مثل قمر و عقد و فرق و قاپو و سچقان، قلچاق در فارسی وارد شده اما در نوشتن و تلفظش با غین یکی است در عربی این حرف حلقی و شدیتر از غین ادا می شود و در فارس و یزد ایران قاف را از عرب هم شدیتر تلفظ می کنند اما تلفظ اصلی فارسی نیست بلکه تقلید از عرب است و از غین ها را هم قاف تلفظ می کنند … تلفظ غین و قاف در فارسی یکی است و اگر نویسنده ای شک در غین و قاف لفظی می داشت زحمت تحقیق نمی کشید بلکه به آن لفظ عزت داده با قاف عربی مینوشت و دیگران تقلید می کردند و اهل فارس و یزد هم آن را با قاف غلیظ خودشان تلفظ می کردند.”(داعی السلام :1305: 85)
بنابر نظر دهخدا، کلماتی که دارای حرف “ق” هستند عمدتاً یا عربی هستند یا ترکی. « حرف ق، حرف بیست و چهارم است از حروف الفبای فارسی و حرف بیست و یکم از حروف الفبای عربی و حرف نوزدهم از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را بصد دارند و نام آن قاف است و آن در اصل نونی است که دو نقطه از درون بر سر او زیاد کرده اند و گفتهاند آن شکلی است مرکب از سه خط منکب و مستلقی و مقوس. (نفاس الفنون ص13) و آن از حروف هفت گانه مستعلیه (از برهان ذیل هفت حرف استعلا)، و آبی (برهان ذیل هفت حرف آبی )، و قلقله و محقوره و مصمته و هوائیه و نیز از حروف منصوب و ملفوظی است . “ق” در اصطلاح تجوید اشاره است به علامت خاصه «قیل فیه الوقف ». و رمز قرائت است چون ق عاصم – قرائت عاصم . و در کتب رجال شیعی رمز است اصحاب صادق (ع ) را. و نیز رمز قاموس مجدالدین فیروزآبادی است و نیز در علم هیات رمز احتراق است. این حرف در فارسی نیست و اگر در کلمهای یافت شود یا آن کلمه غیرفارسی است که فارسی گمان بردهاند و یا استعمال متاخران عجم است که زبان ایشان به زبان عرب مخلوط شده است. پس قاف نویسند و غین خوانند: قاز، قالیچه ، قلندر و قاپول . «ق » و «ج» (لغتنامه دهخدا).
و یا بنا به نظر دکتر عبدالرسول خیامپور ” حرف “ق” چنانکه در کلمات عربی پیدا میشود، در کلمات ترکی نیز که وارد زبان فارسی شده است پیدا میشود، مانند: قورمه، قرا، آق. “ق” در کتابت فارسی نیست و هر کلمهیی که بدین حرف نوشته میشود از زبان دیگری گرفته شده است”.( خیامپور.1352).
مخرج “ق”
حرف ” ق” هفدهمین حرف در الفبای زبان ترکی (البته بعد از سال 1992)، بیست یکم در عربی و 24 در فارسی می باشد. این حرف از جمله حروفی است که برای ادای آن نفس زیاد طلب میکند و در واقع می توان گفت که از حروفی است که نفس را می برد. «این صدا داخلی ترین صدای انسدادی- انفجاری ولید شده در زبان ترکی آذربایجانی است» ( منظوری، 1390: 30).
حرف ” ق” در چهار حالت ادا می شود
- انتهای زبان – انتهای کام- نرم دیل آرخاسی – یوموشاق داماق آرخاسی قالین ” ق”
- انتهای زبان – وسط کام- نرم دیل آرخاسی – یوموشاق داماق اورتاسی قالین ” ق”
- انتهای دماق – اول کام- نرم دیل آرخاسی – یوموشاق داماق اؤنو قالین ” ق”
- وسط زبان – کام – محکم دیل اورتاسی – سرت داماق یوموشاق – نازک “ق”
حرف ” ق” وقتی که در دهان شکل می گیرد قسمت انتهای زبان بالا آمده و به کام نرم می چسبد. در این وضعیت کام نرم نیز به بالا حرکت کرده، جلو منفذهای بینی را می گیرد. هم در داخل، یعنی جلو ریه و راه تنفسی و هم در قسمت تنفسی بینی گرفته می شود. برخورد انتهای زبان به قسمتهای مختلف دماق سبب پدید آمدن سه نوع ادای حرف ” ق” می شود. در بوجود آمدن ” ق” نوع اول انتهای زبان به قسمت عقب دماق می چسبد. وقتی این حرف ادا می شود کل زبان عقب کشیده و ( جاییکه انتهای زبانی به حنجره چسبیده ) جلوی محفظه تنفس را تنگ کرده، میگیرد، همچنین قسمتی از انتهای زبان نیز به کام نرم میچسبد. در اینصورت هوایی که بین حنجره بسته شده کام نرم مانده با زور و با اراده انسان بطور کنترل شده با جابجایی انتهای زبان آزاد شده و حرف” ق” ادا می شود. بعد قسمت پشت زبان به طرف پایین حرکت کرده و به نرمی جدا میشود و سوراخهای بینی باز میشود. همچنین زبان از تنه به طرف دندانهای جلو حرکت می کند و از داخل ریه ها راه هوا به دهان باز می شود، حالا نفس کشیدن انسان در ارگانیسم بدن به صورت نظام دار دوام مییابد. همین طور دومین و سومین نوع سخت “ق” و صامتهای آن در این وضعیت و شرایط ایجاد می گردد. تنها فرق آنها، چسبیدن زبان در قسمتهای مختلف دماق و کشیدگی آن است.
چهارمین نوع میان زبانی دماق سرد، صامت نرم و نازک “ق”، این نوع “ق” زمانی که دهان خالی است پشت زبان به کام نرم میچسبد و کشیده می شود، و مانع از حرکت هوا از حنجره و همچنین هوایی که از کام نرم حرکت می کند، می گردد. در عین حال قسمت وسط زبان به کام سرد چسبیده و کشیده می شود و پشت زبان بین دو مانع کام سرد و کام نرم و هوای بین این دو به زور از مانع رد شده و از میان دندان های بالا و پایین و لبهای باز ادا می شود و بدین صورت “ق” نازک و نرم خلق می گردد. بعد قسمت پشت زبان به آرامی به طرف پایین رفته و راه صدایی که از حنجره تولید می گردد را باز می کند و کام نرم به طرف پایین حرکت کرده و راه هوا را در سوراخهای بینی باز میکند و چنین می شود که نفس کشیدن در ارگانیسم انسان به صورت عملیات نظام دار دوام می یابد. این صامت در بین زبانهای دنیا صامتی است که کاربرد ندارد ( جوادی، 1390 :238-236) .
بدلیل اینکه تلفظ صدای “ق” در ترکها و فارسیها متفاوت است، به همین خاطر هم در بعضی مواقع تلفظ درست آن توسط ترکها، از طرف فارسها زیر سوال قرار میگیرد و این، بدلیل نبود این حرف در فارسی میباشد. حرف ” ق” بدلیل اسفاده گستردهای که در ترکی دارد یکی از مهمترین حروف البفای ترکی محسوب میشود. در واقع می توان گفت فرم اولیه حروف زیر حرف ” ق ” می باشد:
- خ(X)، قاآن- خاقان، قادین – خاتین، به شکل (خاتون) وارد فارسی شده. تبدیل حرف “ق ” آخر کلمات تک هجایی هم در شیوه ادبی و هم در شیوه محاورهای ترکی به ” خ”: اوق ( تیر) – اوخ. و در کلمات چند هجایی در شیوه محاوره: یارپاق (برگ) – یارپاخ.
- هـ (H) ، قامی- هامی. قامو بیمارینه دوای درد ائدر احسان ( ملا محمد فیضولی).
- ک (K بدون واک)، بیشتر در ترکی آنادولو. قادین – کادین. قاش- کاش.
- غ (Ğ)، تبدیل حرف “ق ” آخر کلمات تک هجایی هم در شیوه ادبی و هم در شیوه محاورهای ترکی به ” غ” : آق ( سفید) – آغ. و در کلمات چند هجایی در شیوه محاوره: پارلاق (دارای جلوه نورانی) – پارلاغ، چیراق (چراق) – چیراغ. همچنین در ترکی کلمات دخیلی که با “غ” شروع می شوند صامت اول تبدیل به «ق» می شود. (چون در ترکی حرف”غ” در اول کلمه رایج نیست). «در واقع صامت ” ق” تبدیل به صامتهای خ یا غ یا ک و یا ح می شود » ( یوسوف اوو، 2012: 7).
تبدیل این حروف را نه تنها در محاوره حتی در منابع قدیمی ترکی نیز می توان مشاهده کرد «از بررسی منابع قدیم ترکی چنین بر میآید که در دورهی قدیم از چهار صامت ق/گ/ک/خ تنها یک صامت کامی خلفی وجود داشته است که به یکی از دو صورت “ق/ک” تلفظ میشده است. صامت دیگر (ق/خ) بعدها از تحول همان پدیدار گشته است. از این روست که مثلا گلمک در جغتایی کیلمک و یا در لهجهی رسمی ترکیه که در آن گویش استانبول ملاک قرار گرفته مثل دیوان لغات الترک، اصولا شروع با “ق” مرسوم نیست و “ق” وجود ندارد و کلماتی چون قان، قالماق ، قالین و … حتی کلمات دخیل: قرار ، قربان ، قیامت و… همه با “ک” خوانده می شوند. (کان، کالماق، کالین، کارار، کوربان و…) ایضا میدانیم که در ترکی آذربایجانی امروز اغلب موارد (غیر از آغاز کلمه) “ق” تبدیل به “خ” می شود: باخماق، آخماق و… این موارد هم در ترکیه با “ک” خوانده می شوند (باکماک،آکماک)» (هادی، 1386: 603).
نکته دیگر آنکه چون “ق” خلفیترین صامت کامی ترکی (حرف حلقی) می باشد از این رو این صدا در یک کلمه با مصوتهای کوتاه ( اینجه سسلر: (اَ :Ə) ،(اِ : E)، (ای: İ)، (اؤ: Ö)، (او: Ü)، نمیآید. چنین کلماتی در ترکی با ” ک ” ” گ” شروع می شوند ( کَپَک ، گئتمک، کول، گؤرمک. تنها کاربرد فتحهای در لهجه و گویش است و از تبدیل آوای بلند آ(A)به اَ (Ə) ( قارا / قره) حاصل می شود و معمولا استاندارد و رسمی آن آوای بلند است. به عبارت دیگر در ترکی آذربایجانی بعد از آوای بلند عمدتا ” ق / خ) حاکم شده ( قارا / خور) و در کلمات دارای آوای کوتاه ” ک ، گ ” (گؤز) به جزء استثناء ( کار و کوْر).
تبدیل این صداها به یکدیگر از نظر زبان شناس آذربایجانی مبارز یوسفاوف به علت جایگاه ضعیف این صداها میباشد. به نظر وی ” همان طور که در مصوتها صداهای ضعیف و محکم موجود می باشد، در صداهای صامت بر حسب محل ایجاد صدا، نیز صداهای ضعیف و محکم وجود دارد» که صدای ” ق” را به دلیل تبدیل شدن آن به صداهای دیگر را به علت جایگاه ضعیف آن می داند.« صداهاییکه دارای جایگاه محکم هستند ثابت، ولی صداهاییکه دارای جایگاه ضعیف هستند بعلت واریانتدار بودن، دارای میل بیشتری نسبت به تبدیل به صداهای دیگر هستند» ( یوسوف اوو، 2012: 8).
در بررسی زبان از جایگاه اسطوره ناصر منظوری صدای ” ق” را یکی از صداهای دارای مفهوم قطعیت میداند. ” توضیح (قابل توجه هم وطنان فارس زبان) گفتنی است که حرف “گ” در فارسی برای دو صدا با دو تلفظ متفاوت به کار می رود. اولی کام نرم تلفظ می شود و آن هنگامی است که “گ” پیش از مصوت های ( آ، و) ادا می شود. مثل “گاو” ، “گل”،”گوش” که معادل صدای موجود در gold انگلیسی و “قار” در ترکی آذربایجانی است. صدای دوم صدایی است که از کام سخت ادا می شود و آن هنگامی است که “گ” پیش از مصوت های ( ی َ ِ ) بیاید. مثل “گیس”، “گپ”و “گرد” که از دید زبانشناسی باید با دو علامت متفاوت مشخص شوند. منظور از صدای ” ق (Q) ” در اینجا صدای نمونه اولی در فارسی است. نمونه دوم با علامت ” گ( G)” نشان داده می شود. صدای نمونه اولی در ترکی با علامت ” ق” نشان داده می شود. حال به عنوان نمونه دیگری از این صداها به این مثال از صفت های ترکی توجه نمایید: دانیشان (صفت عام برای کسی که حرف می زند)، قاچان (صفت عام برای کسی که می دود)، که مقایسه شوند با دانیشقان (صفت ویژهی کسی که حراف است)، قاچاقان که بنابر هارمونی آوایی موجود در ترکی به این صورت تلفظ می شود قاجاغان (صفت ویژهی کسی که کارش فرار کردن است). میتوان ملاحظه کرد که چگونه صدای “ق” ایجاد قطعیت می کند. (دیلماج، 1386: 17)
حروف قطعیت دار به نظر ناصر منظوری در اعضاء بدن نیز دخالت دارند که در اینجا از اعضاء بدن به آنهاییکه با صدای ” ق” شروع می شوند اشاره می شود « حال که می توان دخالت این صدا را در نقاطی از بدن و بدنهی اجسام پیگیری نمود که این نقاط دارای انشقاق از تنه می باشند:
قیچ (لنگ پا)، قول (بازو)، قولاق (گوش)، قاناد (بال)، قویروق (دم)، قوُلپ ( دستهی اشیایی مثل پارچ یا لیوان) قاش (ابرو)، قیل (موی زبر بدن و موی – مثلا دم اسب)، قورساق (معده)، قیلپین ( داسه، خار مانندهای بلند خوشه گندم)، قاپی (در) ( توجه شود به حالتی که باز شدن طاقهی در ایجاد می کند)، قوُنج ( ساق جوراب، دستگیرهای که در گوشههای گونی، جوال، و کیسه برای گرفتن ایجاد می کنند). در مورد فصل آغازین سال و زنده شدن طبیعت گفته شده که نام این فصل با صدای ” ب” شروع می شود ” باهار” در مقابل، فصل مرده یعنی زمستان ( فصل انشعاب یافته از سال) با صدای ” ق” شروع می شود ” قیش”. لازم به توضیح است که فصل زمستان در قدیم فصل مرده محسوب می شده و جزء سال به حساب نمی آمد. به همین دلیل، سال میلادی با December (ماه دهم) به پایان می رسد ( منظوری، 1390: 30). می توان نتیجه گرفت که مفهوم انشعاب برجسته و بارز از تنهی اصلی در صدای ” ق” تجلی یافته است.
نتیجه
در این مقاله سعی شد جایگاه صدای (حرف) قاف” ق” در دو زبان ترکی و فارسی بررسی شود، با ارائه اسناد در خصوص تاریخ، رشد و ارتقائ هر دو زبان ترکی و فارسی بحث و مراحل مختلف تکامل زبان ترکی از دوران پروتوتورک و چگونگی تشکیل زبان فارسی در مراحل مختلف تاریخ بررسی گردید. زبان یک نظام ساختارمند برای برقراری ارتباط در جوامع انسانی است که ابزار اصلی ارتباط انسانها به حساب میآیند. زبان هر ملت بستگی به خصوصیات نژادی آن ملت فرق می کند همچنین ادای هر صدای الفبا با آفرینش آن فرد و چگونگی تارهای صوتی هر فرد تغییر می کند ادای صداها از حنجره هر شخص بستگی به نژاد و موقیعت جغرافیایی آن فرد فرق می کند. مثلا در یک کشور از یک زبان بستگی به موقیعت جغرافیایی آنها به هم فرق می کند چنانچه لهجه یک فرد در نقطه ای از یک کشور که دارای کوهستان است با فرد دیگری متعلق به آن زبان و آن کشور در قسمت دیگری همچون کنار دریا درای ویژگی و فرقهای ویژه ای می باشد برای همین این ویژگی زبانی جزئی از زیبایی یک زبان محسوب می شود. نبود یا فرق در تارهای صوتی در آفرینش هر شخص موجب ایجاد زبانهای گوناگون در کره خاکی گردیده و این خود تمثیلی از قدرت آفریدگار است. درست ادا نکردن هر یک از صداهای الفبای یک زبان توسط افراد متعلق به زبان دیگر نه تنها نقص نیست بلکه یک قانون طبیعی است و نشانگر تسلط یک فرد بر دو یا بیشتر زبان است.
منابع:
- پروفسور ترابانت، يورگن، زبان چیست، ترجمه منوچهر امیر پور، انستيتو گوته، هيئت تحريريه انديشه و هنر
خرداد 1388. - مشکوه الدینی، مهدی، ساخت آوایی زبان، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ چهارم، مشهد 1377.
- Yusuf ov, Mubariz, Azərbaycan dili Fonetikasının əsasları, Elm və Təhsil, Baki
- پور پیرار، ناصر، دوازده قرن سکوت؛ کتاب اول برآمدن هخامنشان، نشر کارنگ،1379.
- داعی الاسلام، سید محمد علی، فرهنگ نظام؛ با ریشه شناسی و تلفظ واژه ها به خطوط اوستایی، انتشارات فاروس، تهران 1362.
- هادی، اسماعیل، ریشه یاب؛ اولین فرهنگ اتیمولوژی فارسی، انتشارات آذرتوران،تبریز1400.
- نائبی، محمد صادق، آموزش گرامر زبان ترکی آذربایجانی، انتشارات پینار، کرج1387.
- راشدی، حسن، دیلیمیزین ساده قیرامئری، انتشارات اختر، تبریز 1383.
- محمد پناه، بهنام، ترکان در گذر تاریخ، انتشارات سبزان، چاپ سوم 1389.
- خیاوی، روشن، فرهنگ تاریخی – تطبیقی زبانهای اورال آلتائیک، انتشارات بخشایش، قم 1383.
11.کریمی، م. ادبیات باستان آذربایجان، انتشارات ایشیق، تبریز 1358.
- خانلری، ناتل، دستور زبان تاریخی زبان فارسی، چاپ پنجم، انتشارات توس، تهران 1382.
- 13. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران،1372.
- خیامپور، عبدالرسول، دستور زبان فارسی، چاپ دوازدهم، تهران 1352.
- منظوری، ناصر، مفهوم صدا ( زبانی درونِ زبان) انتشارات اندیشه نو، تهران 1390
- جوادی، فرهاد، صائیت و صامیت سسلرین نئجه یارانماسی حاققیندا، انتشارات بخشایش، قم 1390.
- هادی، اسماعیل، لغتنامه جامع اتیمولوژیک ترکی- فارسی (دیل دنیز)، انتشارات اختر، تبریز 1386.
- منظوری، ناصر، زبان و تفکر اسطورهای، ماهنامه دیلماج شماره 34، تبریز 1386.
[1] با عبور هوای بازدم از میان تارآواهای حنجره، تارآواها به لرزش در میآیند به این لرزش و زنگ حاصل از آن ” واک” گفته می شود.