به گزارش صاحب دیوان، روزگاری تبریز مهد بسیاری از هنرها بوده است. تئاتر، شعر، خوشنویسی، موسیقی، معماری، داستان، نقاشی و بسیاری از هنرهای دیگر در تبریز جایگاهی رفیع و سابقهای دیرین داشتهاند. چنین شهری، مطمئنا مدینۀ فاضلۀ هنرمندان و صنعتگران بوده است و بسیاری از آنها با آرزوی زندگی در چنین خاکی، بدین کهنشهر شتافتهاند. از همین روی است که تبریز به شهر اولینها معروف شده است.
اما بهراستی چه بر سر این شهر آمده است؟ از هنرمندان و صنعتگرانش چه خبر؟ آیا واقعا تبریز امروز را از جایگاه دیرینش نشانی هست؟ ما با این شهر چه کردهایم؟
بزرگترین آسیبها در حوزۀ معماری به این شهر وارد شده است. تخریب خانههای قدیمی، با معماریهای خاص و ساخت آپارتمانهایی که هیچ بهرهای از هنر در ساخت آنها بهکار نرفته است، چهرۀ این شهر را از شهری کهن، به شهرکی نوساز، آن هم به شلختگی تمام، مبدل کرده است. تخریب در تبریز انگار دیو ویرانگری است که کسی را توان ایستادن در برابرش نیست. تخریب دبیرستان طالقانی، تخریب خانۀ میرزاحسین واعظ، تخریب خانۀ اردبیلیها و … از نمونههای اخیر ویرانگری این دیو بیرحم است. وضعیت خانهها و ابنیههای دیگری نیز چندان خوش نیست. برای درک عمق فاجعه نیازی به کوچهگردی نیست. کافی است سری به پل سنگی بزنید و وضعیت آن را ببینید.
اما آیا واقعا نمیتوان بناهای تاریخی تبریز را احیا کرد. منظور مرمت نیست، بلکه بازسازی هویت معماری این شهر است. شاید بتوان دوباره ساختمانهای تاریخی و قدیمی این شهر را به شکلی نمادین احیا کرد. برای مثال باغ شمال یا باغ شازده میتواند بهترین سرآغاز باشد.
«شازدا باغی» یکی از باغها و کویهای تاریخی و معروف شهر تبریز است که در جنوب شرقی این شهر قرار گرفته است. این باغ که به دستور یعقوب آققویونلو ساخته شده یکی از قدیمیترین بناهای تبریز بود. در دوران صفوی و قاجار شاهزادگان میهمانیهای خود را در آن برگزار میکردند. عباس میرزا و دیگر شاهزادگان قاجار در زمان شاهزادگی خود با ساختن ساختمانها و کاخهای گوناگون در محوطهی باغشمال بیشترین رونق و آبادانی را به آن بخشیدند به گونهای که این باغ پس از عباس میرزا به «باغ شاهزاده» مشهور شد. در سال ۱۳۰۸ خورشیدی باغشمال به تملک شهرداری درآمد و سرانجام بر اثر گذشت زمان و فرسودگی و عدم رسیدگی ویران شد، همچنین ورزشگاه تختی نیز در بخشی از این باغ بزرگ و تاریخی ساخته شد. شاید در سالهای گذشته، به دلیل وجود همین ورزشگاه، احیاء باغ شمال امری ناممکن بهنظر میرسید. اما امروز حکایت دیگری دارد.
حال به نظر میرسد، با وجود ورزشگاهی چون یادگار امام (ره) و فرسودگی سختافزاری ورزشگاه سهند، محوطۀ آن و زمینهای اطرافش پتانسیل لازم را برای احیاء باغ شمال فراهم کند.
ما که در نگهداری یادگار دیرینیان، سهلانگاری کردهایم، بهتر نیست دست بجنبانیم و برای آیندگانمان میراث درخوری به جای گذاریم. شاید با این کار، تبریز کهن نیز از سر تقصیرمان بگذرد.
جعفر پوررضوی