صاحب‌دیوان، پایـگاه خبــری و تحلیلی تاریخ و فـرهنگ ایران

پارس وی دی اس
شنبه, 6 مرداد, 1403

آخرین عاشورای عصر قاجاریه

10 مرداد 1304 مصادف با 10 محرم 1344

گزارش عین السلطنه سالور از آخرین عاشورای عصر قاجار / روضه کاخ گلستان

جمعیت کسبه بازاری ، علما ، طلاب ، رجال ، محترمین ، شاهزادگان همه می آیند . به حدی که آن فضای به آن بزرگی تنگ می شود و اطراف باغچه و حوض ها می نشیند. به شاه و ولیعهد که دعا می کنند، آمین را به قدری بلند می گویند که تا خارج ارگ و خیابان ناصریه صدای آن ها می رود.روضه دربار جلوه کرده، روزی ده و دوازده هزار آدم می رفت، منتهی نو و کهنه می شدند و آن چه ثابت بود قرب شش و هفت هزار نفر می شد . والاحضرت (محمدحسن میرزا ولیعهد) هم که بدون تکبر و قید جلوس می کرد ، بیشتر مورد توجه واقع شده بود. دیروز یک روضه خوانی جرات کرد و گفت خدایا به این عزا به این منبر ، شاه را به ما برسان. تمام مردم آمین گفتند . همه کار را به زور می شود پیش برد ، اما قلب مردم را به زور نمی شود تصاحب کرد. این همه تظاهرات و عوام فریبی و پروپاگاندا و مخارج که سردار سپه می کند باز قلب ها جای دیگر است. …..
به جهت آن که در روضه دربار خیلی احساسات شاه طلبی بروز داده شد ، خلق مبارک حضرت اشرف (سردار سپه ) به درجه ای تنگ است که فحش ، ناسزا مثل باران در محضر شریف می بارد.
… قستی از محل تماشاچیان به زنها اختصاص داشت که اغلب آنان از طبقات پایین اجتماع محسوب می شدند. و آنها در حالیکه خود را کاملا در چادر پیچیده بودند، در روی زمین می نشستند.

قبل از آغاز نمایش سعی و کوشش این زنها برای پیدا کردن جای مناسب واقعا دیدنی بود: این کار فقط به داد و فریاد و فحش تمام نمی شد، بلکه بعضي از آنها پس از مدتی جار و جنجال اغلب به جان هم افتاده و با کتک کاری و کوفتن لنگه کفش به سر و صورت یکدیگر که گاهی به پاره کردن چادر نیز منتهی می شد، سعی در یافتن جای مناسب داشتند.
لباس امام حسین و خانواده و یارانش به صورت همان دوران تهیه شده بود و آنها را ابتدا در حالیکه عازم سفر به کوفه بودند به نمایش در آوردند. برای تجسم این مسافرت، شترها و اسبهای زره پوشیده را با کجاوه در اطراف صحنه حرکت می دادند و در همان حال صدای طبل و شیپور از دور و نزديك شنیده می شد. پس از مدتی لشکریان یزید پدیدار شدند، فرمانده آنها نطقي کرد و امام حسین در حال نوحه خواندن برای جنگ به سراغش رفت و چندی بعد در حالی که خودش و اسبش پوشیده از تیرهای چوبی بودند، به وسط صحنه باز گشت. بعد، آب نهر فرات به روی آنها بسته شد و به دنبال آن نوحه سرایی شدت یافت و جنگل مغلوبه شد. پس از چندی «شمر» خشم آلود با سواران زره پوش ، سوار بر اسب جلو آمدند. «شمره »نطقی کرد و امام حسین در حالی که از مصیبت خانواده خود اندوهگین بود با وقار به آن جواب داد. سپس پسران جوان امام حسین علی اکبر و علی اصغر برای جنگ از صحنه خارج شدند و پس از مدتی جسد آنها را به داخل آوردند. و بالاخره، کشته شدن «سکینه» و «رقیه» دختران كوچك امام حسین، سر و صدای گریه و ناله جمعیت را به اوج رساند، تا آنکه جبرائیل از آسمان به زمین آمد و به همراه سایر فرشتگان همراهش – که دارای بالهای پر زرق و برق بودند . از این عمل شنيع درباره اولاد پیغمبر اظهار تنفر کردند. پادشاه اجنه نیز بهمراه لشکریان خود در صحنه حاضر شدند و پس از آنها سه پیغمبر یعنی موسی و عیسی و محمد ، از این مصیبت بزرگ اندوهگین شدند. و بالاخره در پایان برنامه، شمر کار خودش را در میان اوج خشم و اندوه حاضران به انجام رساند و فردای آن روز (روز آخر تعزیه) آیین به خاك سپاری امام حسین و خانواده اش در کربلا انجام گرفت.
حضور در چنین مجلسی که چندین هزار نفر در ماتم و اندوه عمیقی فرو رفته اند برای من بسیار غریب بود.
گاهی از اوقات منهم حس می کردم که بر اثر شنیدن این همه آه و ناله، اشکم آماده سرازیر شدن است و با زنهای ایرانی اطراف خودم در عزاداری شرکت می کردم، که البته این موضوع خیلی باعث خوشایند آنها می شد، ولی باید اذعان نمایم که بعضی از قسمتهای این برنامه، آنقدر عمیق و پر احساس اجرا می گردید که فوق العاده متأثر کننده بود.
در این برنامه ها معمولا گفتار و نوحه خوانی از حرکت و عملیات بیشتر است. حسین به صورت يك شخص آرام و خونسرد و با وقار مجسم شده و رل «سکینه» را که دختری ۱۲ ساله بود، يك پسر کوچک اجرا می نمود که واقعا شایستگی فراوانی داشت. شخصیت (شمر) در قالب يك میرغضب سنگدل و بی رحم به صورتی بسیار عالی اجرا می شد و پسرهای کوچک رل زنهای امام حسین را عرضه می نمودند. تجسم (موسی) به صورت يك نفر عرب برای من خیلی عجیب بود و شاید هم میخواستند آنچه را از موسی در نقاشیهای میکل آنژه آمده است، باین صورت تصحیح نمایند. ناجی ما [عیسی مسیح] نیز در پوشاکی که حکایت از فقر و فلاکت داشت ظاهر گردید که مسلما به قصد هتك احترام او نبود – و دو زن در اطرافش بودند که در مقابل سؤال من از اطرافیانم، اینطور شنیدم که این زنها همسران او هستند؛ در عوض، برای نمایاندن ابهت و عظمت «محمد» او را با لباس ابریشم نقره ای رنگ و شال کشمیری ملبس کرده بودند. همسر «ایلچی فرنگی» نیز کلاه اروپایی به سرداشت ويك پرده توری در جلو صورتش آویزان بود.
در تمام اين يك ماه ، کلیه زنها و اغلب مردها لباس سیاه در بر می کنند.

بالاخره ماه عزاداری به پایان رسید و من خود را برای ادای احترام و ملاقات با «سرکار مادر شاه آماده کردم. این خانم، در عوض همسر شاه، مهمترین موقعیت را در دربار داراست و این مقام، کاملا مورد قبول همه زنهای درباری قرار دارد. همسران شاه معمولا قدرتی ندارند و به هیچ شمرده می شوند.

با سپاس از استاد فاطمه قاضیها
منبع : خاطرات مری لیدی شل (همسر وزیر مختار انگلیس در اوایل حکومت ناصرالدین شاه)، ترجمه حسین ابوترابیان نشر نو، 1368 ،چاپ دوم، صص67-71، با کمی تلخیص.

 

⚫️ حسینیه صاحب دیوان
🌙 به مناسبت محرم 1445

کاری از پایگاه خبری صاحب دیوان
SahebDivan.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یادداشت