میراث فرهنگی نیازمند چشم اندازی تازه است اما کدام مدیریت و با چه رویکردی می تواند این چشم انداز را ایجاد کند؛ رویکرد سیاستزده و اقتصادی؟
به گزارش صاحب دیوان به نقل از مهر، رضا دبیری نژاد – موزه دار در یادداشتی که آن را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد نوشت:
«اگر حوزه میراث فرهنگی را از زمان ادغام آن با گردشگری در نظر بگیریم تاکنون که به وزارتخانه تبدیل شده، ۱۰ رئیس را طی کمتر از ۱۸ سال بر مسند صدرات خود داشته یعنی متوسط کمتر از دو سال و این گونه است که باید گفت روند مدیریت آن ناپایدار بوده، حاصل رویکردهای تخصصی نبوده و خارج از حیطه موضوعی بر آن تحمیل شده است. طی همین مدت دو ادغام و سپس تبدیل به وزارت را نیز به همراه داشته است. این در حالی است که میراث فرهنگی به مثابه یک حوزه تخصصی که موضوعی پایدار را در بر میگیرد نیازمند پایداری در مدیریت است تا بتواند بار شکننده این حوزه را به آرامی پیش ببرد و منتقل کند و از این رو نباید دچار گسست نیز شود، درحالی که ناپایداری مدیریت عالی آن سبب شده میراث فرهنگی به مرحله گسست نسلی تخصصی و کارشناسی هم برسد و نسل نخست کارشناسی آن به زودی از آن خارج شده و بدون آنکه انتقال نسل تخصصی را تجربه کند، جذب شده باشد.
حاصل این مسیر دو دهه علاوه بر سیاست زدگی و رویکرد غیرتخصصی آن بوده است که میراث فرهنگی را در سایه گردشگری قرار داده و به دلیل رویکرد بیرون گرای گردشگری در مقابل رویکرد درون گرای میراث فرهنگی، حوزه دوم روز به روز حاشیه نشین و ضعیفتر شده است. در نظر داشته باشیم که رویکرد صنعتی و اقتصادی گردشگری و به تبع آن بر رویکرد فرهنگی حوزه میراث فرهنگی غلبه یافته، در نتیجه میراث فرهنگی هم تلاش کرده برای آنکه عقب نماند از خود توان اقتصادی نشان دهد این گونه است که میراث فرهنگی در میانه دوگانه اقتصادی و فرهنگی کم کم بخشی از توان خود را از دست داده است.
وقتی رویکرد اقتصادی دولتهای گذشته را در نظر میگیریم که فرهنگ را کمتر مورد توجه قرار داده، میراث فرهنگی بیشتر ضربه خورده است و حالا در گفتگوها و رویکرد این وزارتخانه کمتر صحبت از رویه فرهنگی میشنویم چون اولویت جامعه و دولتها چیز دیگری است و کمتر مدافعی در سطح عالی و ملی برای دفاع از میراث فرهنگی وجود دارد و اگر مطالبهای هست محدود به حوادث روزمره یا نگاهی سطحی است در حالی که دولتها مدعی هویت هستند و میخواهند جلوی گسست جوانها و نسلهای جدید را بگیرند؛ همه اینها تنها از طریق میراث فرهنگی اتفاق میافتد.
میراث فرهنگی در شرایط حاضر بیش از هر چیز نیازمند نگاهی نو و رویه تازه ای است که بتواند موقعیت فرهنگی خود را به سطح ملی ارتقا دهد و بتواند نیازهای خود را در تقابلهای سیاسی و سایه سنگین اقتصاد مطرح کند و سهم خود را بخواهد. این موضوع با رویکرد سیاسی و نگاه ابزاری برای میراث فرهنگی و طرحهای خیالی دور از واقعیت که آن را به شعارهای نشدنی تبدیل میکند، به دست نمیآید. میراث فرهنگی در مدیریت امروزی خود نیازمند الگوهای تازه است و الگوها با درک درست فرهنگی و اجتماعی حاصل میشود و در تغییر کوتاه مدیریتهای سازمانی این شناخت و طرح اندازی حاصل نمیشود.
میراث فرهنگی نیازمند چشم اندازی تازه است اما کدام مدیریت و با چه رویکردی میتواند این چشم انداز را ایجاد کند؛ رویکرد سیاست زده و اقتصادی؟ اکنون دولت جدید در مرحله آزمونی تازه است تا نشان دهد چگونه میخواهد به میراث فرهنگی نگاه کند؛ آیا همان رویه دولتهای قبلی را ادامه میدهد یا با درک شرایط اجتماعی چشم اندازی فرهنگی را پیش روی این حوزه میگذارد؟»