استاد کریم حاجی زاده ، نقاش ، نویسنده ، نمایشنامه نویس ، آکتور و تئورسین صاحب نظر در امور سیاسی و بین المللی ، در پنجم مرداد ماده 1302 در باکو چشم به روشنائی های دنیا گشود . او فرزند دکتر علی اکبر حاجی زاده بود . وی دوره ی دبستان را با کفش و کتاب در زیر بغل ، دوان – دوان راه مدرسه را طی کرد و در چهارده سالگی بهمراه خانواده به تبریز آمد.
حاجی زاده نقاش بود . از همان اولین سال ورود به تبریز نقاشی را با استاد میرمصوّر شروع کرد . منظر او طبیعت و حرکت او بسوی ناتورالیسم بود . اولین نمایشگاه نقاشی های او آویزه در و دیوارهای نانوائی بود که در آن کار میکرد. خودش بعدها از قسمتی از این کارها و کارهای بعدی کارت پستال های سیاه و سفید چاپ کرده است .
استاد کریم حاجی زاده نقاشی را با دیدی که مخصوص خودش بود و گه گاهی متمایل به ناتورالیسم بود شروع کرد و امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم را با تعریف خود کار کرد تا برسد به فوتوریسم .تا طوفانهای درون را در امواج غول اسای اقیانوس ها نشان دهد . در کارهای دهه شصت و قبل از آن حرکت موضوع عمده و با قدرت و توانائی بی نظیر در انتخاب سمبل های اساطیری برای بیان مفاهیم همانند ناطق زبردستی در تریبون بلند تابلوهائی که احتیاج به ترجمه هم ندارد در برابر خموشان و خمودان با صدای رسا فریاد زد . در تابلوی « طوفان در نیزار » نایژه ها را هم ، در حالت اعتلا بمانند اقیانوسی موّاج می توان دید .
استاد کریم حاجی زاده ، نقاشی با توانائیهای بی نظیر در سطح بین المللی بود . در تابلوی « گلابی های کال » بر دو رنگ فیروزه ای و نارنجی نقاش جهانشمول « ون گوگ » رنگ سومی با دلفروزی و تطابقی بیمانند اضافه کرده است که علاوه بر هماهنگی مفهوم «نارسی » و نتایج نارسائی و ضایعات آن را در تمامی ابعاد و زمینه های اجتماعی در زبان دارد . این « نارسی » را بطور مبسوط در تابلوی « افریقا وارد سرخ میشود » بطور کوبنده شرح داده است .
استاد کریم حاجی زاده در سال 1329 وارد اداره آموزش و پرورش میشود و به تعلیم نقاشی در دبیرستانها اهتمام می ورزد . همو نفس در نفس یاران برجسته و استادان مقبولی چون استاد یاسمی ، منصور قندریز ، استاد سید محمّد حسین شهریار ، اقبال آذر ، آشوت بابایان و …بود و شرح دیدار و ملاقات هایشان اغلب زبانزد خاص و عام بود .
خودنگاری شادروان استاد حاجی زاده
صاحب ترجمه علاوه بر اینکه زبان مادری خود ترکی را خوب میدانست و خوب می نوشت به زبانهای فرانسه ، فارسی ، روسی و ارمنی تسلط کامل داشت و به این زبانها نمایشنامه می نوشت . او نویسنده توانائی بو . وی در سالهای 1320 در رابطه با هنرهای دراماتیک ، نمایش و کار در صحنه را بر میگزیند و نمایشنامه های زیادی که خودش نیز در آنها نقش بازیگر را هم دارد به روی صحنه میاورد . حاجی زاده یکی از بزرگان نمایش و تئاتر تبریز شمرده میشد . بارها او در حضور میر جعفر پیشه وری در مراسمات رسمی در محل تالار شیر و خورشید یا بالاباغ نمایش « دومانلی تبریز » را روی صحنه میآورد که خود رل اول را بعهده داشته است .
این هنرمند ذوفنون فردی سیاسی و صاحب نظر در مسائل بین المللی بود . همو به همراه میر جعفر پیشه وری روزنامه « آژیر » را منتشر می کردند و خود صاحب نظر در مسائل روز جهانی است . او بمانند خطیبی بلند آوازه ، نقض ، نارسائی ، اشتباهات عملکردی با نهیبی نامیرا به زبانی که در دنیا بدون ترجمه قابل فهم است ،اعلام میدارد . در تابلوئی با نام « افریقا قیزاریر » افریقا سرخ می شود – کرکودیلی را بعنوان سمبول افریقا در روی یک میز فلزی ترسیم کرده که در زیر آن آتشی سرکش و متمرکز ف زنده – زنده این کرکودیلی را سرخ و برشته مینماید . انتخاب چنین سمبولی و نشان دادن نتایج سرخ کردن افریقا بدون داشتن شرایط لازم انتقادی کوبنده بشمار میاید. در زمانی که خیلی ها دم فروبسته اند او در اغلب تابلوهایش این زبان ساده ، شیوا برنده را دارد . او عملاً در میدان سیاست پرچم بلندی را در اهتزار دارد . در اعتصابات معلمین ،بعد از اینکه دکتر خانعلی نماینده ی معلمین در پشت تریبون با تیر ماموری از پای در میاید ، پرتره ای از او با قلمی در جیب کوچک کت و گلوله ای در سینه ، در ویترین آتلیه اش با نام « ال » میگذارد. ازدحام جمعیت جلوی ویترین را یورش ساواک بهم میزند و زندانی شدن های پی در پی او شروع میشود . او جزء زندانیانی است که در سال 57 بدست مردم ازاد شده است . حاجی زاده شدیدترین شکنجه های ساواک را سربلند متحمل شده است . یکی از هم بندهایش حکایت می کرد که : « شبی از شی ها بعد از اعلام خاموشی ، زندانیان هنوز سرگرم مباحثات خود بودند که نگهبان مکرر میگوید « خاموشی زنده شده – بخوابید » – حاجی زاده با صدای بلند جواب میدهد که « پدر آمرزیده اینها دو هزار و پانصد سال است که خوابیده اند . آنشب حاجی زاده را به زیر هشت برده و ساعت 3 بعد از نیمه شب ، پیکر اش و لاش شده اش را روی رخت خوابش میاندازند .
او در تمام کارها و زندگی اش ، حکایتگر طوفانی است که مدام در حال زیر و روکردن همه چیز در گذر زمان و گذر از زمانست . در بیشتر کارها حتی لابیزنت زمان را نیز می شکند و راه پر زحمت و طوفانی زندگی خود را در روز سیزده ابانماه سال 67 به ساحل دریای سبز ، تابلوئی از خودش می سپارد که در آن میگوید « وقتی به دریای سبز رسیدی از مرگ گریزی نیست »
میر علی سید سلامت/ بهار 96 – تبریز