“در یک فروشگاه بزرگ لوازم خانگی بودم که دیدم صاحب فروشگاه سوالی از فروشندگانش میپرسد که چرا آمار فروش امروزت پایین بود؟
فروشنده جواب داد: یکی از بچهها، تازه کار است، دلم برایش سوخت. کنار ایستادم تا او بتواند بفروشد تا آمارش بالاتر برود. صاحب مغازه در جوابِ فروشنده حرف جالبی زد: اگر در یک لیوان، آب بریزی تا زمانی که کاملا پر نشده باشد، آب از آن بیرون نمیریزد. تو هم مثل لیوان باش؛ تا زمانی که کامل جیبت پر نشده لطفی به بقیه نکن”. جوان این حکایت را گفت و در ادامه این نتیجه را ابراز کرد که: من هم به دیگران از هر چه داشته باشم، خواهم بخشید. ولی زمانی که لیوانم، پُر شده باشد.
در پرتو این روایت و مشاهدۀ افعال و اقوال این جوان، به شکلی شهودی و تقریبا شتاب زده میتوان آن را در قالبِ “آدم لیوانی” فرمول بندی نمود. انسانی که به علت رشد در یک محیط بیاصول و ولنگار و در اثر از دست دادن تمایلات عالی انسانی و اسیر شدن در حصار از خود بیگانگی، تبدیل به موجودی دریده و درنده شده که جز به سطجِ پایین ترین نیازها و تمایلاتش به چیز دیگری نمیاندیشد. این فرد به تدریج ویژگیهایی مثل حیا، وجدان و همدلی را در روند رشد واپسگرایانه، از دست داده و حتی این مفاهیم را در مسیر موفقیت، ابلهانه و دست و پا گیر میداند. ارزشهایی چون رعایت اخلاقیات، صداقت، حِسِ گناه و… برای چنین فردی افکاری کهنه و مسخره به نظر میرسد.
آدم لیوانی را میتوان محصول سقوط اخلاقی-عقلانی آدمی دانست. سقوط و سقط شدن جان و روان آدمی. این دسته از افراد دارای هیچ نوع قید و بند عاطفی، اخلاقی، دینی و… نیستند. در آنها بُعدِ انسانیت کم رنگ شده و صرفا تبدیل به لیوانهایی شدهاند که میخواهند عطش پایان ناپذیر خود را با بلعیدن پول، زمین، ماشین و… تسکین دهند. لیوانی همیشه نیمه خالی در طلبِ مدام و ناکام از پر شدن کامل. تشنگی آنها جاودانه است.
نویسنده: حسین کتابی- دکترای علوم سیاسی