جمعه, 27 مهر, 1403

پیاده از تبریز تا شام

در میان دانشمندان آذربایجان که‌ به تعالی فرهنگ خدمات ارزنده‌ای نشان داده‌اند از خـطیب تـبریزی به عنوان یکی از ارجمندترین آنها نام برده می‌شود. آثار او در زمینه زبان و ادبیات عرب، طی قرنها مـورد تـوجه‌ علماء‌ قرار گرفته؛و در کتابخانه‌های دنیا  آثار نادر و گرانبهایی نگهداری مـی‌شده و در زمـان ما، در آلمان و هند و کشورهای عربی بارها بـه طـبع رسـیده. حتی در اوایل قرن بیستم آثار خطیب تبریزی به عنوان یکی از نمایندگان ادبـیات کـلاسیک تدریس می‌شد .اما گفتنی‌ اسـت‌ کـه با وجـود چـنین اعـتبار‌ و شهرت‌ جهان شمول، شرح حال و زنـدگانی ایـن نویسنده و محقق بزرگ تا حال نه در زادگاهش تبریز و نه در سرزمین های عرب و اسـلامی و نـه در اروپا به‌ قدر‌ لازم تحقیق و شناخته نشده‌ است.در‌ ایـن باره پاره‌ای معلومات در دسـت داریـم که بیشتر گفتارهای تذکره‌ای بـه حـساب می‌آیند تا تحقیق و معرفی علمی دقیق.

‌ ‌‌‌نـزدیک‌ به 930 سال پیش از این، جوانکی، با خورچینی از کتاب، پای پیاده‌ از‌ زادگاه‌ خود-تبریز-راه افـتاد تـا خـود را به معره شام برساند.

مسافر جوان را آن‌ استطاعت نبود که مرکوبی کرایه کند.مقصد دور بـود مقصود بلند.می‌رفت برای‌ آموختن.تمام روزها و بخشی‌ از‌ شب‌ها را راه می‌سپرد.گرما و سرما از راه بـازش نمی‌داشت.استوار بود و شـوقمند.راهـ‌های هموار را به ناهمواری‌ها و سنگلاخ‌ها می‌رساند و دهات را به شهرها می‌پیوست.عشقش به آموختن نه بدان سان‌ بود که خموشی گیرد، و شوقش به دانستن نه از آن گونه که سردی پذیرد.شور دست یافتن بـه پاسخ هزار و یک پرسش، از ذره ذره وجودش می‌جوشید. عشق آموختن و شوق دریافتن‌، هر‌ چیز و همه چیز را از یاد او برده بود.

معلوم نیست چند روز و هفته و ماه راه برید.باری اسرانجام، جوان کنجکاو ، پای در معره النعمان گـذاشت و شـامگاه همان روز‌ در‌ محضر ابوالعاء زمین ادب بوسید.می‌گویند مسافر ما هنگامی که پشتواه از پشت خویش باز کرد، کتاب‌هایش را یافت همه فرسوده، شسته، آب‌شده.سیل عرق که روزها و ماه‌ها از‌ چهار‌ ستون بدنش جـوشیده بـود، کتاب‌ها را خمیر کرده بود!اما چه جای دریغ،

نمی‌دانیم بر او چه گذشت، اما‌ از‌ زمان‌ و زمانه بسیار چیزها اندوخت و عـصاره‌ آنـ‌ بسیار‌ چیزها را به گنجینه فرهنگ بشریت افزود.این را آثاری که از او بازمانده، به ما می‌گویند.

روزی که قلبش از‌ زدن‌ و مغزش‌ از اندیشیدن باز ایستاد، دنیایی فضیلت و دانش پشت‌ سر‌ خود گذاشت.یـقینا روزی کـه دو گـرده نان در دستارش بست و کتاب‌هایش را بـر پشـتش، کـم کسی در تبریز‌ خبر‌ شد‌ که یحیی پسر علی از تبریز می‌رود، اما آن روز‌ سه‌شنبه-دو روز مانده از جمادی‌الاخر سال 502-در مجامع علم و ادب کران تا کران دنـیای اسـلام بـهت‌ و دریغ‌ موج‌ زد زیرا که ادیب، مفسر، عالم زبـانشناس، مـنتقد، شاعر، مدرّس بزرگ‌ کتابخانه نظامیه‌ بغداد -خطیب تبریزی- مرده بود.

شرق اسلامی قرن پنجم با ظهور و به میدان آمدن امپراتوری مـقتدر و تـازه‌ سـلجوقیان‌ که‌ از نظر سیاسی نقش عمده‌ای در خلافت بازی می‌کند مشخص و شـناخته می‌شود‌.در‌ این‌ روزگار، با توجه به ضعف حاکمیت مرکزی از یک سو در ولایات مختلف جنبش‌های‌ استقلال‌ طلبانه‌ و جنگ‌های داخـلی در مـی‌گیرد و از سـوی دیگر پیروان مذاهب مختلف نیروی تازه یافته، برای‌ نفوذ‌ در حیات سـیاسی دسـت به هر گونه کوششی می‌زنند.می‌توان گفت در این‌ هنگام‌ دستگاه‌ خلافت، حکمرانی وقاعی خود را، به تـمامی از دسـت داده اسـت. بغداد که پیش‌ از‌ این تحت تأثیر حکمرانان آل‌بویه قرار گرفته بود ایـنک بـا بـه قدرت رسیدن‌ سلجوقیان‌، زیر‌ نفوذ سلاجقه در می‌آید و برای دستگاه خلافت، که صلاحیت سیاسی خـود را از دسـت دادهـ‌ بود‌، جز حاکمیت دینی چیزی نمی‌ماند.

در سال 447(1055)طغرل وارد بغداد‌ می‌شود‌ و در‌ جنگ با آخرین حـکمران آل‌بـویه-ابونصر الملک الرحیم-بر او چیره شده، او را دستگیر‌ می‌کند‌ و به‌ قلعه شیروان می‌فرستد.پس از سـقوط ایـن آخـرین دژ آل‌بویه، خلیفه القائم‌ باللّه‌-به طغرل لقب سلطان می‌دهد و به نام وی خطبه می‌خواند.

در سـال 448 خـلیفه با ازدواج‌ با‌ خدیجه برادرزاده طغرل، با آل‌سلجوق رابطه خویشی پیدا می‌کند و خـود طـغرل نـیز‌ نوه‌ خلیفه را به همسری بر می‌گزیند؛ و کماکان‌، در‌ دست‌ خلیفه جز قدرت موهوم روحانی چیزی نـمی‌ماند‌.

شـکوفایی‌ عصر آل سلجوق مصادف بود با سلطنت ملکشاه(485-465/ 1092-1072 م).در‌ روزگار‌ او قلمرو سلجوق اراضی وسـیعی‌ را‌ از سـمرقند‌ تـا‌ انطاکیه‌ شامل می‌شد؛از مرز چین تا‌ شام‌ به نام ملکشاه خطبه می‌خواندند؛یمن و حجاز تـابع او بـود؛و حـکمرانان بیزانس‌ به‌ او خراج می‌پرداختند.

در سایه سیاست‌ نظام الملک وزیر با‌ تدبیر‌ سـلاجقه(482-408/1092- 1018‌ م)حـاکمیت‌ مرکزی قدرت یافته، در تمام نواحی امپراتوری، برای تعالی مدنیت شرایط مساعدی به‌ وجود‌ آمده بود.نـظام المـلک نسبت‌ به‌ دانشمندان‌ حرمتی بس بزرگ‌ قائل‌ بود.نزدیکترین افراد به‌ او‌ هـمواره، عـلما بودند.محققان عرب این عصر را، روزگار شـکوفایی دانـش و گـسترش فرهنگ و تمدن‌ بسط‌ مدارس نام نهاده‌اند.  بـه راسـتی هم‌ وقتی‌ به علم‌ و ادبیات‌ این‌ عصر نظری می‌افکنیم به‌ روشنی می‌بینیم کـه شـمار بزرگی از دانشمندان و شاعران و نویسندگان نـام‌آور اسـلامی در این دوره زیـسته‌ و آثـاری‌ ارجـمند خلق کرده‌اند.

سلجوقیان که طرفدار‌ مـذهب‌ اهـل‌ سنت‌ بودند‌ با فاطمیون، علاوه‌ بر‌ برخورد مسلحانه به مبارزه عقیدتی نـیز پرداخـته و به این برخوردهای خود جامه ایـده‌ئولوژی پوشانیده بودند.فاطمیان‌ در‌ مـدرسه‌ بـزرگ و مشهور الازهر که در هشتم رمـضان‌ سـال‌ 361‌ ه(23‌ ژوئن‌ 972‌)در قاهره گشوده بودند  به تبلیغات وسیع عقیدتی پرداخته و مسلمانان را در داخل قلمرو خـلافت بـغداد به طرف خود می‌کشیدند. بـدون تـردید، سـلجوقیان و وزیرشان نظام المـلک کـه‌ به وسیله فتوحات و تـبلیغات دیـنی خود برای نخستین بار شعار و داعیه تصاحب و رهبری ممالک اسلامی را داشتند نمی‌توانستند نسبت بـه تـبلیغاتی که از ناحیه الازهر و فاطمیان پخش مـی‌شد بـی‌تفاوت بمانند‌.از‌ سـوی دیـگر در داخـل قلمرو سلجوقیان نیز جـریانات و کوشش‌هایی از سوی پاره‌ای مذاهب نظیر شافعی، اشعری، حنبلی و باطنیه دیده می‌شد که یکپارچگی مردم را بـه هـم می‌زد و در داخل‌ مملکت‌ تخم تفرقه مـی‌پراکند.در ایـن هـنگام بـویژه اسـماعیلیه به طرز وسـعی خـرابکاری می‌کردند و دست به غارت می‌زدند، می‌سوزانیدند و در همه جا ایجاد وحشت‌ می‌کردند‌

حکمرانان سلجوقی برای این کـه‌ بـه‌ ایـن بحران پایان بدهند، یعنی هم جلو تـبلیغات وسـیع فـاطمیان را بـگیرند و هـم مـذاهب داخلی را تضیعف کنند، نیاز شدیدی به علما و دانشمندان داشتند‌.همان‌ گونه که دانشمند معاصر‌ عرب‌-عبدالهادی محبوبه-نشان می‌دهد، نظام الملک برای از میان بردن مخالفان خود عـلاوه بر اسلحه از قلم نیز بهره می‌جست.

برای تحقق بخشیدن به این خواسته، حکمرانان سلجوقی در بسیاری‌ از‌ شهرها مدارسب بنیان نهاده، دانشمندان مشهور زمان را برای تدریس در آن مدارس استخدام می‌کردند.در بسیاری از شهرها، از آن جـمله نـیشابور، اصفهان، مرو، هرات، موصل، بصره و جز اینها‌ از‌ این مدارس‌ که نظام‌الملک بنا می‌نهاد وجود داشت.

بزرگترین این مدارس«نظامیه»بغداد بود.این مدرسه در 10 ذی‌ القعده سال 459(22 سپتامبر 1067 م)ضمن آیـین بـاشکوهی افتتاح شد‌.بزرگترین‌ دانشمندتن‌ عصر برای تدریس در آن دعوت شده بودند.خطیب تبریزی یکی از نخستین مدرسان این مدرسیه بود‌ و ‌‌از‌ همان آغاز تاسیس آن از سوی خـواجه نـظام‌الملک به سمت خازن کتابخانه بـسیار‌ غـنی‌ آن‌ برگزیده شد.

قید این نکته لازم است که تمام مدرسان نظامیه را خواجه شخصا تعیین‌ می‌کرد، حقوق و مواجب آنها را نه از خزانه دولت، بلکه شخصا تعیین مـی‌کرد‌ و مـی‌پرداخت.  از نوشته‌های دانشمندان‌ چنین‌ بـرمی‌آید کـه هزینه نظامیه بغداد ششصد هزار دینار در سال بود.  تمام این مسائل یک چیز را ثابت می‌کنند و آن‌این که حکمرانان سلجوقی به این مدارس اهمیت شایسته‌ای می‌دادند.

در‌ نظامیه‌ها بیشتر علوم زمـان از قـبیل تاریخ، منطق، ریاضیات، نجوم، صرف و نحو، ادبیات، علم‌بیان و ریاضیات تدریس می‌شد.تدریس علوم دینی از نوع قرآن، تفسیر، حدیث و فقه نیز جای بسیار شایانی داشت‌، اما‌ این بخش عموما براساس مـذهب شـافعی و اشعری مـطرح می‌شد و بدین ترتیب عقاید و اندیشه‌های سایر فرق و مذاهب مورد بی‌اعتنایی و تضعیف قرار می‌گرفت.

هر کس-بدون تـوجه به وابستگی و موقعیت اجتماعی خود‌-می‌توانست‌ وارد این مدرسه بشود اما هـیچ طـلبه‌ای مـجاز نبود از حدود مقررات تعیین شده آن پا فراتر گذارد.مدرسه به صورت شبانه‌روزی بود، طلاب همان جا می‌خوابیدند، خـوراک ‌ ‌و لبـاسشان‌ نیز‌ از طرف مدرسه تأمین می‌شد.مدرسان نیز لباس ویژه داشتند و بدین وسیله از دیـگران مـمتاز و مـشخص بودند.

تمام این ویژگی‌ها نشان می‌دهد که نظامیه بغداد از دیگر مدارس شرق‌ به‌ تمامی‌ مـتفاوت بوده و خود یک مؤسسه‌ علمی‌ جدید‌ محسوب می‌شد و به خاطر همین ویژگی‌ها و دوگـانگی نمی‌توان آن را با مدارس آن روزگـار هـمشان و همسان دانست و به جاست که آن‌ را‌ به‌-معنای واقعی کلمه-نخستین دانشگاه که در شرق‌ بنیان‌ یافته به حساب آورد.تصادفی نیست که بسیاری از دانشمندان و محققان، مدرسان نظامیه را بحق پرفسور و استاد نامیده‌اند.  آوازهـ‌ این‌ دانشگاه تمام نقاط دنیای سده‌های میانه را در نوردیده، بسیاری‌ از دانشمندان و خدمتگزاران علم، تربیت یافته این کانون بوده‌اند.

بسیاری از دانشمندان بزرگ قرن‌ها و قرن‌های پس از آن‌، در‌ نظامیه‌ تدریس می‌کرده‌اند.در میان اینها شخصیت‌هایی بوده‌اند کـه بـه جهت ابداعات‌ و نوآوری‌های‌ خود در پهنه‌های دانش نه تنها در جهان اسلام، بلکه در سراسر دنیا شهرتی عالمگیر یافته‌اند‌.

ده‌ها دانشمندان که نامشان در تاریخ تمدن شرق با افتخار برده می‌شود تحصیل‌ کرده‌ و فرهیخته نظامیه بغداد هستند.از این جمله‌اند:ابوالقاسم حریری(516-446) صاحب مقامات‌، کمال‌الدین‌ الانـباری‌(577-513)و ابـومنصور جـوالیقی (539-465)شاگرد خطیب تبریزی.

در این عـصر-کـه عـلوم به‌ سرعت‌ گسترش می‌یافت-آثاری دائره‌المعارف گونه حاوی تاریخ، رجال و انساب، جغرافیا، ادبیات، ریاضیات‌ و نجوم‌ تألیف‌ و عرضه می‌شود.در این میان ادبـیات دارای شـکل و مـضمون تازه‌ای می‌شود.در همین زمان است‌ که‌ شاعر‌ و مـتفکر بـزرگ شرق ابوالعلاء معری ، علیه خرافات و آداب و رسوم زیانبخش اجتماعی‌ اتهام‌ نامه‌ای ماندنی می‌نویسد که آوازه‌اش همه جا را در می‌نوردد.

ابوالقاسم حـریری نـیز«مـقامات»خود را‌ که‌ منعکس کننده افلاس و گدا طبعی روزهای پایانی دسـتگاه خلافت است خلق می‌کند‌.در‌ پهنه صرف و نحو و زبانشناسی نیز کوشش‌هایی می‌شود‌ و آثاری‌ به‌ وجود می‌آید.علمای بزرگی چـون ابـوبکر عـبدالقاهر‌ جرجانی‌(فوت 471/1078 م)، امام ابوعبداللّه زوزنی(فوت 486/1093 م)، شارح«معلقات سبع»، صاحب‌ کـتاب‌«المـصادر»، ابوالقاسم زمحشری (477-538‌)و ابوالحسن‌ طاهر بن‌ بامشاذ‌(فوت‌ 469)در صرف و نحو زبان عربی‌ بسیاری‌ از دقایق آن را شکافته، در زمینه عـلم بـیان و عـروض آثار گرانبهایی‌ نوشته‌اند‌.

در این عصر در زمینه تاریخ‌ آثار قابل توجهی به‌ وجـود‌ آمـد.ابـوبکر خطیب‌ بغدادی(فوت‌ 463‌)کتاب مشهور خود«تاریخ بغداد»را در چهارده مجلد تألیف کرد. بیرونی عـالم‌ تـمام‌ عـلوم زمان خود، ناصر خسرو‌، ابوعمر‌ یوسف‌قرطبی‌(463-368) محدث‌ مشهور‌ و صاحب کتاب«استیعاب»، با‌ آثار‌ خـود دانـش بشری را پربار ساخته‌اند.

اینهمه ثابت می‌کند که در قرن پنجم در‌ دنیای‌ اسلام، تمام شـاخه‌های عـلوم، زنـده و بارور‌ گشته‌، به همین‌ مناسبت‌ است‌ که دانشمند عرب-السباعی‌ البیومی- این عصر را عـصر دانـشگاه‌ها و مدارس نامیده است  و دانشمند معاصر مصر- طه حسین‌-به‌ خلاف جرجی زیدان کـه ادعـا مـی‌کند‌ عصر‌ خلفای‌ عباسی‌ دوران‌ رکود تمدن و علم‌ بوده‌، می‌نویسد:«اگر به دقت بررسی کنیم ایـن دوره نـه تنها دوره سقوط و رکود نبوده بلکه به‌ عکس‌ عصر‌ شکوفایی و آگاهی محسوب مـی‌شود»  .

خـطیب تـبریزی‌، خلاقیت‌ ادبی‌ و هنری‌ وی‌-زندگانی‌ او از سال 421 در تبریز آغاز و به روز سه‌شنبه دو روز مانده از جمادی الاخر سال 502 در بـغداد خـتم مـی‌شود.

مستفاد از مقاله دکتر رضا انزابی نژاد-نشریه زبان و ادب فارسی (دانشگاه تبریز) , تابسان و پاييز 1362 – شماره 128 و 129

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کانون تبلیغاتی آریانی
یادداشت