تبریز یکی از شهرهای بزرگ ایران و مرکز استان آذربایجان شرقی است. تبریز در طول تاریخ خود با فراز و فرودهای بسیاری روبهرو بودهاست. تاریخ این شهر، اشغال توسط بیگانگان و حوادث جانکاه طبیعی از جمله زمینلرزههای مهلک را تجربه کردهاست. تاریخ اولیه شهر تبریز هنوز بدرستی معلوم نشدهاست و بحثهای زیادی در اینباره مطرح است. برخی تاریخ شناسان ادعا کردهاند که بهشت عدن در محل فعلی شهر تبریز بنا شده بود. بسیار از جهانگردان اروپایی، تبریز را همان “اکباتان قدیم” پنداشتهاند. “تاورنیه” میگوید: “عقیده من این است که تبریز همان اکباتان قدیم، پایتخت مادهاست.” این نظریه توسط جهانگردانی نظیر “لابو لای لوگوز”، “گاسپار دروویل” و “موله” نیز تائید میشود. در کشور ما، آقای “سید اسماعیل وکیلی” ، قلهی “اخی سعدالدین” را که ” ولیان کوه” یا “بیلانکوه” نامیده میشود جای شهر اکباتان میداند و برای اثبات صحت ادعای خود به تطابق وضع تپهی مذکور با وضع طبیعی و جغرافیایی تپهای که هرودوت در کتاب تاریخ خود ذکر کرده اشاره مینماید.گروهی دیگر از جمله “کینز” انگلیسی که در اوایل قرن نوزدهم به ایران آمده است و همچنین “اعتمادالسلطنه”، تبریز را “کازا” یا “گنزک” و یا “گنجگ باستان” شمردهاند ولی برخی محققان همچون “نولدو راولینس” این نظر را رد میکنند (رهنمای شهسوار، 1387: 18-19).
قدیمیترین ذکر نام تبریز در کتیبهی سارگن دوم پادشاه آشور (705- 7323 میلادی) میباشد که در آن از تصرف شهری به نام «تارویی» با «دژ مضاعف» یاد میشود و نشانههای بسیاری موید تطبیق آن با موقعیت کنونی تبریز است. اولین اشارهی دقیق و مستند به این شهر، مربوط به زمان سلسلهی روادیان است که در آن ذکر شده در زمان خلافت متوکل عباسی، «رواد ازدی» از اهالی یمن در آذربایجان به حکمرانی پرداخت و در زمان او و فرزندانش تبریز رو به آبادی نهاد و دور شهر را بارو کشیدند. نام این شهر از حدود قرن سوم و چهارم میلادی در متون ارمنی به صورت «تاوریژ» یا «داورژ» به چشم میخورد و بانی آن را «خسرو ارشاکی» و علت بنای آن را قصد انتقام از اردشیر نخستین پادشاه ساسانی دانستهاند (مینورسکی، 1394: 36). طبق این ریشهیابی عامیانه، اصل کلمه «داورژ» را از «دا-ئی-ورژ» «Da-I-verg» گرفتهاند که به معنی «این برای انتقام» است. در ریشهیابی عامیانهی ایرانی آن را به معنی «تب-ریز» یا «از بین برندهی تب» دانستهاند ولی این دو توجیه لغوی نیز هیچ کدام درست نمیتواند باشد زیرا هر دو توجیه بر اساس و با معیار و ملاک زبان جدید فارسی بوجود آمده است. شاردن در سفرنامهاش اشاره میکند: «من در سراسر روی زمین شهری نمیشناسم که دربارهی وجه تسمیه و تاریخ و چگونگی بنای آن میان محققان این قدر اختلاف در میان باشد. تبریز کلمهای فارسی است و این نام را در سال 165 هجری بر این شهر نهاده اند.» در کتابها از این شهر به «تبرمیس»، «تابپس»، «گابریس»، «گازا»، «قازا»، «شهستان»، «تورش»، «توریس»، «تورژ»، «داوریژ» و غیره فراوان یاد کردهاند. باید توجه داشت که “تبرمیس” “Thebarmais” با اسم “تورژ” مشتبه نشود چرا که “تبرمیس” شهری بوده در “گنزکا” و هراکلیوس امپراطور دوم روم در سال 623 میلادی پس از ویران ساختن گنزکا، شهر تبرمیس و آتشکدهی آن را طعمه حریق ساخت (مینورسکی، 1394: 36). همچنین اکتشافات انجام شده در طی سالهای ۱۳۸۰ در سایت موزه عصر آهن در حوالی مرکز تبریز نشان از وجود تمدنی در محل کنونی شهر تبریز در هزاره اول و دوم قبل از میلاد دارد. این شهر در طول تاریخ چندین بار به عنوان پایتخت حکمرانی پادشاهان مختلف انتخاب شدهاست. از جمله نخستین این موارد پایتخت حکمرانی یکی از فرماندهان اسکندر مقدونی بنام آتروپات بوده است و سنگ بنای تبریز کنونی به دوران اشکانی و ساسانی برمیگردد. مقاله زیر توضیح تاریخچهای از شکلگیری تبریز از دوران باستان تا کنون در بستر آذربایجان میباشد:
پیش از اسلام
آذربایجان منطقهای است که علت نامگذاری آن مرکز توجه بسیاری از محققان بوده و نظرات گوناگونی پیرامون این مطلب ارائه گردیده است. گروهی پیدایش این نام را به وجود آتش و آتشکده در این سرزمین میدانند. این گروه آذر را در زبان فارسی پهلوی به معنای آتش میدانند و بر این باورند که در سرزمین آذربایجان باستان، آتشکدهها و تپههای خاکستر (کول) بسیاری وجود داشته اند. گروهی دیگر نام آذربایجان را ریشه در نام شخصی به نام آتروپات یا اتورپات پهلوی میدانند. با استناد به نوشتهی استرابن، جغرافی نگار شناختهشدهی یونانی که در دوره ی سلطنت اشکانیان زندگی میکرده است، آتروپاتس اجازه نداد سرزمین آتروپنته به زیر فرمان مقدونیها برود؛ این فرد خود را پادشاه خواند و بر این سرزمین حکومتی مستقل کرد. هر دو باور ریشهی این واژه را فارسی میدانند درحالیکه نظریهی دیگری این کلمه را ترکیبی ترکی میداند. محمدحسین بن خلف تبریزی در برهان قاطع داستانی این چنین روایت میکند: «گویند وقتی آغوز آن ولایت را گرفت صحرا و مرغزار اوجان که یکی از محال ولایت آذربایجان است او را خوش آمد و فرمود هر یک از مردم او یک دامن خاک بیاورند و آنجا بریزند و خود به نفس خود یک دامن خاک آورد و بریخت. تمامت لشکر و مردم هریک دامنی خاک بیاوردند و بریختند؛ پشتهی عظیمی به هم رسید نام ان را آذربایگان کرد». او آذر را در زبان ترکی به معنای بلند و بایگان را به معنای بزرگان و محتشمان معنا کرد. این نظریه از جانب کسروی رد شد و آن را افسانهای بیش ندانست.
کاوشهای باستان شناسی نشان از زندگی انسان در این سرزمین در دوران پارینه سنگی دارد اما اطلاعات کافی دربارهی ساکنان سرزمین ماد در این عصر بدست نیامده است. تا کنون نیز آثار قابل اعتمادی از عصر نوسنگی در خاک ماد دیده نشده است. اما به استناد مدارک باستان شناسی و حفاریها، زندگی در دورهی مس در سرزمین ماد وجود داشته است. قدیمیترین لایههای گوی تپه در نزدیک ارومیه مربوط به دورهی پایان هزاره چهارم و اوایل هزاره سوم قبل از میلاد میشود و بدین ترتیب میتوان تمدن عصر مس در سرزمین ماد را سه تا دوهزار سال قبل از میلاد دانست. در اوایل هزارهی نخست پیش از میلاد، سه کانون نژادی در آذربایجان و سرزمینهای همجوار در این دوره زندگی میکردهاند: 1. اقوام بومی که آسیانی نامیده میشدند. 2. مردم سامینژاد که به دلیل جنگ آشوریان به این منطقه کوچ کرده بودند. 3. اقوام آریایی بخصوص مادیها که به این منطقه آمده بودند. طوایف ساکن آذربایجان و اراضی همجوار آن در جریان رشد نیروهای تولیدی و تکوین طبقات، در ترکیب اتحادیههای طایفهای متحد میشدند. نخستین دولتهایی که از همین اتحادیهها در آذربایجان فرا روییدند عبارت بودند از دولت اورارتو، ماننا، ماد و آشور.
در طی حدود دو قرن و نیم تا سقوط هخامنشیان و ادامهی مهاجرت ایلات مادیتبار به این سرزمین، عناصر مادی با سرعت بیشتری با طوایف محلی در هم آمیخته میشوند.پس از فتح قلمرو هخامنشیان توسط اسکندر، مرگ زودرس او، حکومت سلوکیان تشکیل شد. حکومت سلوکیان نتوانست بر ماد کوچک و آتروپات مسلط شود و این خطه توانست با چنگ و دندان از استقلال خود محافظت کند و تا حدی به پایگاه فرهنگ ایرانی و مزدایی تبدیل شود. تاریخ آتورپاتکان از سدهی اول قبل از میلاد مسیح تحت تاثیر مناسبات دولت اشکانی با امپراتوری روم قرار گرفت. خودمختاری آتوروپاتکان در دوران طولانی فرمانروایی اشکانیان نیز ادامه داشته و طبق مستندات تاریخی این منطقه پادشاهانی مستقل از دولت اشکانی برای خود داشتند.
در سراسر دوران فرمانروایی ساسانی، آذربایجان جزو قلمرو آن بوده و یکی از کانونهای پرتحرک فعالیتها مختلف اجتماعی-اقتصادی و سیاسی و نظامی به شمار میرفت. در دوران خسرو پرویز، به دلیل وجود آتشکدهی آذرگشتسب و نفوذ موبدان و مغان آذربایگان، این سامان از موقعیت خاصی برخوردار بود به گونهای که قبل از پادشاهی خسرو پرویز و در جریان جنگهای داخلی، خسرو پرویز به این دیار پناهنده شده بود.
جنبش مزدکی به عنوان بزرگترین شورش تهیدستان شهری و کشاورزی است که در سالهای 494 تا 529 قبل از میلاد مسیح رخ داده است. آذربایجان در زمان این جنبش از کانونهای گرم فعالیت مزدکیان بود و حتی پس از سرکوبی نیز یکی از پناهگاههای مهم آنها شد بسیاری از نجاتیافتگان از قتلعام به این سرزمین روی آوردند. پس از شکست ساسانیان و فتح آذربایجان، مزدکیان در آذربایجان حضور داشتند برخی از دژهای خود را در مناطق آذربایجان، مخصوصا در قرهداغ و دامنههای سبلان و طالش حفظ کردند. مزدکیان پس از اسلام خرمدینان نامیده شدهاند.
پس از اسلام
پس از رواج اسلام و حملهی اعراب به امپرواطوری ساسانیان در سال 21 هجری قمری، آذربایجان نیز مورد تاخت و تاز اعراب قرار گرفت. در زمان فتح آذربایجان بهدست مسلمانان در سال ۲۲ هجری قمری آنگونه که در کتاب فتوح (نوشتهی البلاذری) آمدهاست، توجه سپاه اعراب بیشتر متوجه شهر اردبیل بودهاست و نامی از تبریز در فهرست شهرهایی که مرزبان پارسی از آنها سربازگیری کرده بود، نیامدهاست. چنین پیداست که تبریز همانگونه که فاستوس بیزانسی اشارهکردهاست، در قرن چهارم میلادی ویران شدهبوده و در زمان حملهی اعراب قریهای کوچک بیش نبودهاست (مینورسکی، 1394: 37). در سال 112 هجری قمری در نبرد اردبیل، خزرها به آذربایجان روی آوردند اما در نهایت در سال 113 هجری قمری به دستور خلیفه اموی، لشکریان عرب به آذربایجان آمدند و قوم خزر را از آذربایجان بیرون راندند. مردم آذربایجان با وجود پذیرفتن دین اسلام در برابر بیداد خلفای اموی و عباسی مبارزه میکردند که از آن جمله میتوان به بابک خرمدین اشاره کرد. از اواخر قرن دوم به بعد به دلیل ضعف عباسیان، در آذربایجان نیز گردنکشانی به صحنه آمدند و داعی حکومتی مستقل داشتند و همین امر باعث هرج و مرج تا اوایل قرن سوم هجری در آذربایجان شد. کسروی در کتاب «شهریاران گمنام» نخستین سلسهای را که در این دوران با استقلال در آذربایجان حکمرانی کردند سالاریان (آل مسافر نیز نامیده میشدند) و شاخصترین فرد آنرا سالار مرزبان معرفی کرده است. این فرد شیعه مذهب، نه تنها مانع نفوذ عباسیان در این سرزمین شد بلکه با روسهای متجاوز نیز مبارزه کرد. پس از ضعف سالاریان، روادیان در جنوب و شدادیان در شمال ارس به قدرت رسیدند. روادیان تبریز را به عنوان پایتخت خود انتخاب کردند و با سکونت مردم، این شهر به تدریج به سوی آبادی حرکت کرد. خاندان ازدی از قبایل معروف یمن به رهبری رواد ازدی که در زمان متوکل عباسی در آذربایجان حکومت میکرد دور تبریز را بارو کشیدند. در سال 224 هجری قمری/ 839 میلادی، اولین زلزلهی شدید در تبریز اتفاق افتاد و این شهر توسط روادیها بازسازی شد ولی عمران تبریز به علت دست به دست شدن حکومت آن ادامه نیافت.
در سال 434 هجری قمری/ 1042 میلادی، تبریز دچار دومین زمین لرزهی شدید تاریخ خود شد که باعث ویرانی کامل بناها گردید و طبق روایتهای تاریخی چهل یا پنجاه هزار تن از ساکنین آن جان باختند. امیرابو منصور پادشاه وقت تبریز که از این زلزله جان سالم به در برد به بازسازی دوبارهی شهر پرداخت. او با کمک همسایگان کرد خود نخستین حملهی ترکمانهای غز (سلجوقیان) را دفع کرد اما در نهایت در سال 446 هجری قمری/1054 میلادی تسلیم طغرل سلجوقی (اولین پادشاه سلجوقیان) شد و از آن پس روادیان به عنوان دستنشاندگان سلاجقه حکومت کردند. جشن ازدواج طغرل و دختر خلیفه نزدیک تبریز انجام شد و سلطان محمود از سلاجقه عراق در تبریز اقامت گزید. از این دوران به عنوان دوران شکوفایی آذربایجان نام میبرند افرادی چون بوعلی سینا، خطیب تبریزی، مسعود بن نامدار و قطران تبریزی حاصل این دوران بودهاند. ناصر خسرو در سال 438 هجری قمری، مساحت تبریز را 1400در1400 گام نوشته که به نظر نمیرسد متجاوز از یک کیلومتر مربع باشد (مینورسکی، 1394: 40) با تاسیس بزرگترین امپراطوری پس از اسلام، ترکان سلجوقی جایگاه مهمی را در تاریخ اسلام و ایران به خود اختصاص دادهاند. در دوران حکومت آلپ ارسلان (فرزند طغرل) و پسرش ملک شاه، قدرت این حکومت در اوج خود بود به گونهای که رومیان را شکست دادند و عراق، گرجستان، ارمنستان، آسیای صغیر و شام را از آن خود کردند. در این دوران آذربایجان و بخصوص شهر تبریز بسیار آباد بوده است.
پس از گسترش حکومت سلاجقه، ملکشاه کشور را به ایالتهای مختفی تقسیم کرد و هر کدام از این ایالات را به شاهزادگان و امرا یا اتابکان سپرد و به دلیل دوری از اصفهان (پایتخت آن دوره) به تدریج هر کدام از این حاکمان داعیهی حکومت مستقل کردند. آتا در ترکی به معنای پدر و بیگ به معنای بزرگ و در ترکیب معنای ادبآموزنده کودک است. سلاطین سلجوقی فرزندان خود را برای تربیت و مراقبت به یکی از امرای درباری یا لشکری و مورد اعتماد میسپردند و این فرد لقب اتابک میگرفت. اتابک در دوران طفولیت شاهزاده، مسئولیت حکومت ایالتی را نیز بر عهده داشت. پس از افزایش انحطاط در دولت آل سلجوق، این امرای اتابک صاحب قدرت و نفوذ شدند و حکومتهایی را در ایران برای خود با همین نام تاسیس کردند. یکی از این حکومتها، سلسلهی اتابکان آذربایجان بود که از بازماندگان ایلدگز بودند که 91 سال طی سالهای 531 تا 622 هجری قمری/ 1137 تا 1225 میلادی بر آذربایجان حکومت کردند. در این دوران، بسیاری از شهرهای آذربایجان همچون تبریز، اردبیل، ارومیه و خوی محل مناسبی برای زندگی به حساب میآمدند و استحکامیافته بودند.
در زمستان 618 هجری قمری/ 1221میلادی، مغولان به آذربایجان و قفقاز لشکر کشیدند و پس از فتح گنجه، قفقاز و اردبیل به تصرف تبریز پرداختند. اتابک وزبک، حاکم تبریز گریخت و مردم به کمک شمسالدین طغرایی از شهر دفاع کردند و در نهایت مغولها از هجوم به شهر منصرف شده و به دریافت مبلغ زیادی از تبریزیان اکتفا کردند. پس از چنگیز، هولاکوخان برادر چنگیز، مامور تصرف مجدد مستملکات مغولان در آسیای غربی شد چرا که پس از چنگیزخان این استیلا تا حدی ضعیف شده بود. او تمامی مقاومتها را در هم شکست و در نهایت هولاکوخان، حکمرانی ایران، عراق و آناطولی را در سال 654 هجری قمری/ 1256 میلادی به دست گرفت و به لقب ایلخان دست یافت و ایلخانیان تاسیس شد. با وجود جنگ و نابسمانی داخلی، این دوره از دوران پررونق تاریخ ایران به شمار میروند. جانشینان هولاکو به اسلام گرویدند و تبریز و مراغه به عنوان پایتخت این حکومت، مرکز علم و دانش شدند. تبریز نام دارالسلطنه گرفت. به دلیل ارتباط مغولها با فرهنگهای مختلفی چون اروپا و چین، ایران از لحاظ فکری، بازرگانی و هنری دچار تغییرات بسیاری شد. زیباترین آثار معماری این دوره شامل ارک بزرگ تبریز، گنبد سلطانیه، مسجد جامع مرند و گنبدهای متعدد در مراغه است.
پایان امپراطوری ایلخانان در ایران به فترتی منجر شد که قدرت را تضعیف نمود و نیروهای مختلفی را برای اعمال قدرت در دولت وارد صحنه کرد. تا زمان یورش تیمور، این قلمرو تحت سلطهی امارتنشینهای کوچک رقیب قرار گرفت که از میان آنها فقط دو طایفهی ایلکانینان یا آل جلایر و چوپانیان بر آذربایجان حکومت کردند. پس از این دوره و در آشوب و هرج و مرج موجود، امیر تیمور گورکانی که ادعا میکرد از دودمان چنگیزخان است وارد عرصه شد و امپراطوری عظیمی برپا کرد که بلافاصله پس از مرگش از بین رفت. او در هر سه لشکرکشی خود به ایران به آذربایجان آمد و دربار خود را در تبریز مستقر کرد. باوجود خونریزیهایی که کرد بسیار به هنر علاقه داشت.
پس از درگذشت تیمور، قرایوسف قراقویونلو به آذربایجان حمله کرد و پسر او را در سردرود به قتل رساند و درنهایت و پس از جنگهایی، زمام امور آذربایجان و قسمتهایی از شمالغرب ایران به جهانشاه قراقویونلو رسید و این سلطنت سی ساله باعث استقلال این منطقه از سلسلهی تیموریان شد. از فعالیتهای ادبی جهانشاه می توان به دیوان اشعار او اشاره کرد. مسجد کبود یا مظفریه از جانب خاتون جان بیگم همسر جهانشاه در کوی پسه کوشک تبریز و در سال 870 هجری قمری/ 1465 میلادی بنا شد که به فیروزهی اسلام شهرت یافت. شاید ظهور فرقهاهل الحق دردو محلهی سرخاب و چرنداب تبریز، در زمان جهانشاه بوده باشد (مینورسکی، 1394: 53). جهانشاه پس از آنکه به سوی اوزون حسن، حکمران قویپنجه ترکمنان آققویونلو تاخت از او شکست خورد و در سال 873 هجری قمری/ 1468 میلادی کشته شد. اوزون حسن بایندری منقرض کنندهی قراقویونلوها، از سلاح گرم استفاده نموده، معلمان ونیزی را برای آموزش به کار برد و سلطان محمد ثانی عثمانی از وی میترسید. تبریز به دست جانشینان وی عمران و آبادی بیشتر را تجربه کرد و از آثار ساخته شده در این دوران میتوان به کاخ هشت بهشت و ساخت یک مسجد و بیمارستان کنار کاخ اشاره کرد. آققویونلوها برخلاف قراقویونلوها از تیموریان حمایت میکردند و در نهایت نیز توانستند با قدرت خود قراقویونلوها را شکست دهند و حکومت خود را در سراسر ایران و عراق بگسترند.
در اوایل قرن دهم هجری، شاه اسماعیل صفوی با از بین بردن حکومتهای محلی توانست ایرانی متحد بوجود بیاورد. او پس از شکست حاکم آققویونلو در نخجوان در سال 907 هجری قمری/ 1501 میلادی باشکوه فراوان وارد تبریز شد و خود را شاه نامید. او مذهب شیعه را مذهب رسمی ایران اعلام کرد و سلطنتی مستقل را بر ایران آغاز نمود. استقرار سلسله صفویه در تبریز تاثیر بسیار زیادی بر توسعه هویت مردم گذاشت. در این دوران 1200 واژهی آذربایجانی وارد زبان فارسی شد که غالبا این واژهها نظامی و دولتی بودند. شاعرانی چون ملامحمد فضولی از نوابغ این دوران محسوب. دوران حکومت شاه طهماسب صفوی در آبادی تبریز بسیار مهم بود و ساختمانهای مهمی چون مسجد جامع و مسجد سلطنتی صاحب آباد در این دوران ساخته شدند. در دوران همین حکومت بود که تبریز برای چندمین بار و در سال 1134 هجری قمری/ 1722 میلادی دچار زلزلهای سهمگین شد و تعداد زیادی از اهالی این شهر بر اثر این فاجعهی طبیعی کشته شدند. این سلطنت باشکوه نیز در نهایت در دوران سلطنت شاه سلطان حسین با هجوم افغانها به اصفهان در سال 1135 هجری قمری/ 1723 میلادی به کار خود پایان داد. تبریز در این دوران با وجود ویرانی حاصل از زمینلرزه، در برابر حملهی عثمانیها که از اوضاع نابسمان ایران سواستفاده کرده بودند مقاومت مردانهای از خود نشان دادند به گونهای که عثمانیها نتوانستند شهر را تصرف کنند.
با سقوط اصفهان، پایتخت صفویان و تسلط افغانیان بر ایران، هرج و مرج شدیدی سراسر ایران را فرا گرفت. عثمانیها و روسها نیز در این آشفته بازار به مناطق مختلف آذربایجان تعرض کردند و بخشهایی از آن را نیز تصرف نمودند. در این شرایط، نادر قلی افشار از میان تودهی مردم به پاخواست و توانست ایران را از چنگال اشغالگران نجات دهد. او پس از اینکه تاج پادشاهی را در سال 1148 هجری قمری/ 1735 میلادی بر سر نهاد برادرش، ابراهیم خان ظهیرالدوله را به حکومت آذربایجان منصوب کرد و آذربایجان را یکپارچه نمود. حکومت افشاریه با مرگ نادرشاه در سال 1160 هجری قمری/ 1747 میلادی، به دست دو تن از برادرزادگانش سپرده شد که چندان نپایید و در نهایت با حکومت نیم قرن نوهاش شاهرخ در خراسان به اتمام رسید. با وجود از بین رفتن شکوه سلطنت افشاریه پس از مرگ نادر، ایران در آرامش نسبی به سر برد.
سالهای پس از قتل نادر شاه تا آمدن عباس میرزا نایبالسلطنه به تبریز به عنوان حکمران آذربایجان را دوران خاننشینی نامیدهاند. در این دوران حکمرانان این خطه به صورت مستقل یا نیمهمستقل حکومت کردند. این دوران با حاکمیت نجفقلیخان دنبلی آغاز شده و با حکومت فرزندش خداداد خان ادامه مییابد. در دوران چهل سالهی حکومت نجفقلی خان، زمین لرزهی مهیبی در سال 1193 هجری قمری/ 1779 میلادی شهر تبریز را ویران و تعداد زیادی از اهالی را از پای درآورد. او پس از زلزله، هشت دروازه در اطراف تبریز بنا میکند. پس از پایان دوران خاننشینی و استقرار سلطنت قاجاریه که بیش از یک قرن تداوم یافت، آغا محمدخان قاجار به آذربایجان بارها حمله کرد. در دوران قاجاریه، ایران تحت عنوان ممالک محروسه ایران اداره میشد و ایالات مختلف دارای اختیارات داخلی بودند. تبریز در این عهد به عنوان شهر ولیعهدنشین، کانون سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران محسوب میّشد.عباس میرزا در سال 1214 هجری قمری / 1799 میلادی شخصاً با احمدخان مقدم مراغی بیگلربیگی به تبریز آمد (مینورسکی، 1394: 64). عباس میرزا در دوران ولیعهدی خود اقدامات شایستهی بسیاری در عمران تبریز انجام داد که از آن جمله میتوان دایر کردن قورخانه، کارخانهی توپ ریزی و مخازن مهمات و مغازه، تاسیس چاپخانه و اشاعهی علوم و فنون متداول عصر اشاره کرد.پس از عباس میرزا دوران ولیعهدی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه نیز در تبریز گذشت. نتیجهی خفتبار جنگهای ایران و روس و تقدیمکردن 17 ولایت زرخیز آن سوی ارس به روسیه تنها بخشی از ناکارآمدیهای این سلطنت را نشان میدهد. بیکفایتی شاهان قجر، فقر و بیعدالتی از سویی و روحیهی تجدد خواهی و اصلاحطلبی از سویی دیگر، ایران را به سوی دوران مشروطیت پیش برد.
در نتیجهي مشروطیتخواهی ایرانیان علیالخصوص مردم آذربایجان و تبریز و مقاومت فراموشنشدنیشان در مقابل استبداد، محمدعلیشاه قدرت خود را از دست داد و ایران صاحب مجلس و پارلمان گردید. موقعیت جغرافیایی تبریز و همجواری این شهر با قفقاز و آذربایجان موجب شد این شهر با مفاهیم مدنی و تجدد پیش از سایرین آشنا شود و به این ترتیب اولینهای بسیاری را در این دوران از آن خود کند. اولین چاپخانه، اولین نمایشنامهنویس، اولین داستاننویس کودکان و اولین دبستان تنها بخشی از این دوران طلایی تبریز است. نقش تبریز و مبارزات مردم این شهر به کمک ستارخان و باقرخان و تشکیلات منضبطی که به رهبری علی مسیو به نام «مرکز غیبی تبریز» اداره میشد نقش چشمگیری در شکلگیری مشروطیت و محافظت از آن را داشت. با آغاز به کار نخستین شورای مردمی ایران در سال 1324 هجری قمری/ 1906 میلادی با نام «انجمن ایالتی آذربایجان» سنگ بنای جامعهی مدنی در تبریز شکل گرفت. اقدامات این انجمن با ایجاد ارتباط با آزادیخواهان شهرها و ممالک دیگر، پس از بمباران مجلس و دستگیری عدهای از مشروطهخواهان افزایش یافت و به گونهای جانشین مجلس شورای ملی گردید.
با پایان یافتن دوران حکومت قاجار به دست رضاشاه پهلوی و بر تخت نشستن وی در سال 1304 هجری شمسی/ 1926 میلادی، امنیت در تبریز مثل سایر شهرهای ایران برقرار شد. محمدرضا پهلوی پسر رضا شاه، در سال 1320 طی کودتا قدرت گرفته و جانشین پدر خود شد. طی سالهای 1320 تا 1325 هجری شمسی/ 1942 تا 1947 میلادی که مصادف با جنگ جهانی دوم میباشد، حوادث ناگواری در اثر این حادثه در تبریز رخ داد ولی از سال 1340 هجری شمسی/ 1962 میلادی به بعد، برنامه ی عمرانی تبریز مثل سایر شهرهای ایران ادامه یافت و کارخانجات فراوانی همچون ماشینسازی، تراکتورسازی، دیزلسازی احداث و تاسیسات جدید آب و برق در تبریز راهاندازی شد.
اخیراً طی تحقیق و ارزیابی انجام شده توسط سازمان ملل متحد، شهر تبریز به عنوان بهترین شهر برای زندگی در ایران شناخته شد که عواملی چون خطوط هواپیمایی پیشرفته، طبیعت زیبا و بکر، غذاهای لذیذ، مساجد زیبا، ابنیههای تاریخی، میراث فرهنگی غنی و… در کسب این رتبه موثر بوده است. بدین سان، تبریز در جذب سرمایههای داخلی و خارجی در میان هشت کلانشهر کشور، رتبهی اول را کسب کرده و همچنین سازمان بهداشت جهانی تبریز را به عنوان بهداشتیترین شهر ایران معرفی کرده است. تبریز با قدمت کهن و تمدنی غنی، داشتن بزرگترین بازار سرپوشیدهی جهان، مهد سرمایهگذاری و تجارت داخلی و بینالمللی بودن، کسب مقام اول در بخش جذب سرمایهگذاری خصوصی، ساخت ساختمانهای مدرن و زیبا، انتخاب شدن به عنوان بهترین شهر برای زندگی، انتخاب به عنوان امنترین و پاکترین شهر، خواهرخواندگی با چندین شهر خارجی، عنوان نخستین پایتخت تشیع در جهان اسلام، داشتن آثار تاریخی و گردشگری فراوان، صنایعدستی غنی و … از مهمترین شهرهای پنجاه سال معاصر تبریز میباشد.
فهرست منابع:
بهمنش راد، جواد. 1389. در جستجوی هویت شهری تبریز. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
رئیسنیا، رحیم. 1379. آذربایجان در سیر تاریخ ایران. سه جلدی. تهران: انتشارات مبنا.
سردارنیا، صمد. 1386. سیری در تاریخ آذربایجان. تبریز: انتشارات اختر.
کارنگ، عبدالعلی. 1374. آثار باستانی آذربایجان: آثار و ابنیهی تبریز. جلد اول. تهران: انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
نیکنام لاله، ایوب؛ ذوقی، فریبرز. 1389. تبریز در گذر تاریخ. چاپ دوم، تبریز: انتشارات یاران.
مینورسکی، ولادیمیر فئودوروویچ. 1394. تاریخ تبریز. تبریز: آیدین.
رهنمای شهسواری، ناصر. 1387. تبریز شهر کهن تاریخ. تبریز: ناصر رهنمای شهسواری.
رضوانه امامیپور