تبریز را «مهد صنعت چاپ ایران» نامیدهاند. از نخستین تجربههای عباس میرزا در اوایل سده سیزدهم هجری که چاپخانه سربی در این شهر برپا شد تا ورود فن چاپ سنگی و گسترش آن در نیمه قرن نوزدهم، تبریز همیشه پیشتاز عرصه نشر و مطبوعات بود. در چنین بستری، مطبعههای بسیاری پدید آمدند که هر یک سهمی در بیداری مردم داشتند، اما در میان آنها نام «مطبعه اسکندانی» جایگاه ویژهای دارد؛ چاپخانهای که در تاریکترین روزهای استبداد، چراغی از آگاهی و مقاومت روشن کرد. بنیانگذار این مطبعه، حاج علی اسکندانی، از بازرگانان سرشناس تبریز بود. او سالها در امپراتوری عثمانی، بهویژه در بازار بیوک والدههان استانبول، به تجارت پارچه مشغول بود و در همانجا با صنعت چاپ آشنا شد. در روایتهای خانوادگی آمده که حاج علی در ازمیر با دختری به نام «ملک» ازدواج کرد و سپس همراه خانواده به ایران بازگشت. در تبریز ملکی به وسعت بیستهزار مترمربع در محله چرنداب و نوبر خرید و در همین ملک نخستین بنای مطبعه اسکندانی شکل گرفت. روزنامه تبریز در شماره صد خود در رمضان ۱۳۲۹ق اعلان جابهجایی مطبعه را از محله چرنداب به میدان مشق درج کرد؛ سندی که نشان میدهد این چاپخانه دستکم از ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۹ق فعال بوده است. مطبعه اسکندانی از همان آغاز به تجهیزات مدرن مجهز بود و هم دستگاه چاپ سنگی داشت و هم سربی. ناصرالدین پروین در جلد دوم تاریخ روزنامهنگاری ایرانیان آن را «مهمترین و نامدارترین چاپخانه تبریز» خوانده و از انتشار روزنامههایی چون آزاد، بلدیه، نظمیه، بخشی از آذربایجان، حشراتالارض و بسیاری از شمارههای انجمن در آن سخن گفته است. محمد عزیزیراد نیز در یادداشتی در مجله نصر آذربایجان تأکید کرده که اسکندانیها توأمان چاپ سنگی و سربی داشتند؛ بهگونهای که روزنامه فکاهی آذربایجان در همین مطبعه به چاپ سنگی درمیآمد و نشریه مجاهد با چاپ سربی منتشر میشد. گردانندگان اصلی مطبعه پسران حاج علی بودند: ابوالقاسم، که مدیر اصلی و مغز متفکر مطبعه بهشمار میرفت؛ محمود، که با نوشتن در جرایدی چون نظمیه و ابلاغ شناخته میشد؛ و محسن، که در کار گراورسازی استاد بود. صمد سردارینیا در کتاب تبریز مهد صنعت چاپ ایران به این تقسیم نقش اشاره کرده و عزیزیراد نیز نوشته است که محمود و برادرانش نهتنها در میدان جنگ و سیاست، بلکه با مطبعهشان بیشترین نقش را در انتشار جراید مشروطه در تبریز داشتند. روزنامههایی که در این مطبعه چاپ شدند، هرکدام سندی از تاریخ مشروطهاند. انجمن، ارگان انجمن ایالتی تبریز، از نخستین جراید پس از مشروطه بود که حتی در روزگار استبداد صغیر نیز منتشر میشد و اخبار و مواضع انجمن را به مردم میرساند. مجاهد، ارگان رسمی مرکز غیبی، که توسط سوسیالدموکراتهای تبریز اداره میشد، در همین مطبعه به چاپ رسید و زبان رادیکالترین جریانهای آن دوره بود. روزنامههای آذربایجان، تبریز، بلدیه، نظمیه، حشراتالارض، سعادت، عنکبوت و آزاد نیز در مطبعه اسکندانی چاپ شدند. احمد کسروی در تاریخ مشروطه ایران به نقش این چاپخانه در انتشار نقشهای از تبریز در بحبوحه جنگهای داخلی اشاره میکند؛ نقشهای که محلات مشروطهخواه و طرفدار دولت و جای توپخانهها را نشان میداد و بهمثابه یک سلاح جنگی در دست مجاهدان عمل میکرد. افزون بر روزنامهها، کتابهای متعددی نیز در این مطبعه چاپ شدند: مسلک الامام فی سلامه الاسلام (۱۳۲۹ق) نوشته سید اسدالله ممقانی، لسان الحق فی اثبات مظالم المسیحین (۱۳۳۶ق)، اصول دفترداری تجارتی بطور دوبل و بدون معلم (۱۳۳۱ق) که به عنوان کتاب درسی مدارس معرفی شد و به چاپ سربی رسید، و نیز کتابهای درسی هندسه و آثار دیگر. حتی چاپ لیبلهای تجاری مانند «کبریت ممتاز تبریز» نیز در مطبعه اسکندانی انجام میگرفت. اما آنچه به مطبعه اسکندانی وجههای ویژه داد، پیوندش با مبارزان مشروطه بود. انور خامهای در خاطرات روزنامهنگار مینویسد: «چاپخانه ابوالقاسم اسکندانی در اختیار مشروطهطلبان بود… بسیاری از نشریات آن زمان در اینجا منتشر میشد. او با علی مسیو ارتباط داشت… شبنامههای مرکز غیبی در این مطبعه چاپ میشد». همین شهادتها نشان میدهد که این مطبعه نه یک بنگاه اقتصادی، که دژی فرهنگی-سیاسی بود. در همان زمان، روزنامههایی چون ملاعمو، وابسته به انجمن اسلامیه و هواداران دولت، به صراحت مطبعه اسکندانی را آماج حمله قرار میدادند و از آن با نفرت یاد میکردند. این دشمنیها خود نشانگر جایگاه مهم آن در جریان مبارزه بود. با هجوم قوای روس در سال ۱۳۳۰ق، مطبعه اسکندانی آسیب جدی دید و بخشی از تجهیزات آن نابود شد.

سند مربوط به واگذاری دستگاه های مطبعه به حاج علی صادق زاده و نقی جورابچی به مدت پانزده سال-آرشیو شخصی علی دلجوان
روزنامه شاهین در ۱۳۱۲ش ذیل تصویری از باغ گلستان تبریز که محسن اسکندانی گراور کرده بود، نوشت: «آقای اسکندانی پس از اینکه مطبعه قدیم ایشان توسط روسهای تزاری یغما و تخریب شد، با دست خالی ناچار از مسافرت استانبول گردید…». در این دوره محسن به استانبول رفت، اما ابوالقاسم در تبریز ماند و کوشید مطبعه را دوباره سرپا نگه دارد. همین پایداری باعث شد مطبعه اسکندانی پس از چندی دوباره به فعالیت ادامه دهد. میراث مطبعه اسکندانی، اما، محدود به عمر مستقیمش نبود. اسناد خانوادگی نشان میدهد که در ۱۳۴۶ق بخشی از ماشینآلات مطبعه طی مصالحه شرعیه به مدت پانزده سال به علی صادقزاده، بنیانگذار مطبعه شرق، اجاره داده شد. همین تجهیزات بعدها هسته اصلی مطبعه شرق شد؛ بهگفته صمد سردارینیا، در ۱۳۰۵ش «مطبعه کامل و بینظیری» در تبریز به دست صادقزاده تأسیس شد. همچنین مهرداد فردیار در پژوهشی درباره مطبعه امید ترقی نوشته است که در همین ایام، شراکت ورثه مرحوم حاجی حسن و حاجی یوسف و مشهدی محمدعلی مطبعهچی به هم خورد و ایشان با سهم خود «یک دستگاه کامل چاپ را از اسکندانی خریداری کردند». به این ترتیب، حتی پس از ضربات سیاسی و نظامی، میراث اسکندانی در مطابع بعدی بازتولید شد و اثرش بر صنعت چاپ تبریز باقی ماند. مطبعه اسکندانی داستانی است از تلاقی صنعت، سیاست و فرهنگ؛ چاپخانهای که هم کتابهای درسی و لیبلهای تجاری تولید میکرد و هم روزنامهها و شبنامههای انقلابی. در روزگار جنگ و آشوب، نهتنها ویران نشد، بلکه دوباره برخاست و در حافظه مطبوعات ایران ماندگار شد. این مطبعه گواهی است بر این واقعیت که صنعت چاپ در تبریز چیزی فراتر از کاغذ و جوهر بود: ابزاری برای بیداری، مقاومت و تداوم اندیشه.