شیخ محمد از جمله روحانیون مجاهدی بود که به مخالفت با استبداد دو تن از صدراعظمهای ایران در دوران سطنت محمدعلی و احمد شاه قاجار یعنی میرزا نصرالله خان نائینی ملقب به مشیرالدوله در بهار و تابستان ۱۲۹۰ و حسن وثوقالدوله در بهار و تابستان ۱۲۹۹ پرداخت.
او ۹ سال قبل از قیام فروردین ۱۲۹۹، در بهار و تابستان ۱۲۹۰ علیه اشغال تبریز به دست تزارهای روس همراه با سایر مشروطهخواهان تبریزی در مبارزات ضد روسی شرکت کرد. تزارها در آن سال به دلیل استخدام مورگان شوستر و چهار کارشناس آمریکایی در حوزههای مالی، خزانهداری، دادگستری و ژاندارمری ضمن تهدید دربار و دولت وقت قاجار به حمله نظامی، به ایران ۴۸ ساعت اولتیماتوم دادند تا شوستر را اخراج کند.
مشیرالدوله برای جلب رضایت تزارها، با تداوم کار مجلس دوم که علیه اولتیماتوم روسها قانون تصویب کرده بود، مخالفت کرد و آن را تعطیل کرد سپس مورگان شوستر و همکارانش را از ایران بیرون کرد. اما هیچ یک از خوشرقصیهای او مانع از حمله قشون تزار به استانهای شمالی و شمال شرقی ایران از جمله شهرهای زنجان، تبریز، رشت، بندرانزلی و قزوین و قتلعام صدها نفر از آزادیخواهان و مبارزان مشروطهخواه به خصوص آزادیخواهان تبریزی، نشد.
سیاست شیخ
سابقه مبارزاتی و پیوستن شیخ محمد خیابانی به صف آزادیخواهان مشروطهخواه به روزهای پس از به توپ بستن ساختمان اولین دوره مجلس شورای ملی و شروع استبداد صغیر بر میگردد. محمدعلی شاه در تاریخ دوم تیر ۱۲۸۷ دستور به توپ بستن ساختمان مجلس شورای ملی را صادر کرد و بریگارد قزاق روس به فرماندهی کلنل ولادیمیر لیاخوف فرمان را اجرا کرد و با این کار صدها نفر از مجاهدان و آزادیخواهان مشروطهچی را دستگیر کرد یا کشت و یا تبعید کرد.
مشروطهخواهانی که موفق به فرار از مهلکه قشون شاه شدند، قوای خود را در شهرهای گیلان، اصفهان و تبریز بازسازی کردند، فتح پایتخت را برنامهریزی و تدارک دیدند و با هجوم قدرتمند و غلبه بر قشون محمدعلی شاه، تهران را از وجود او و کارگزارانش پاک کردند و دولت مشروطه را بر اریکه قدرت نشاندند و دومین دوره مجلس شورای ملی را تشکیل دادند.
در این دوره شیخ محمد خیابانیِ ۲۹ ساله به نمایندگی از مردم تبریز در تاریخ ۲۴ آبان ۱۲۸۸ راهی مجلس شد. او در این مجلس رهبر معنوی حزب دمکرات آذربایجان شد و نقش موثری در همراه کردن نمایندگان مستقل این مجلس علیه وطنفروشی میرزا نصرالله خان نائینی داشت.
شیخ محمد خیابانی نشسته نفر دوم از چپ
گرچه شیخ عضو فراکسیون دموکرات مجلس بود و بارها و بارها در نطقهایش در صحن علنی مجلس، دموکراتها را پیشاهنگ ترقی و تجددِ نهضت مشروطه خواند اما رسما عضو این حزب نبود. او در نطقهای پر شورش در مجلس، نمایندگان را از تسلیم شدن در برابر روسها بر حذر میداشت.
شیخ علیه قرارداد ۱۹۱۹
مهمترین بخش مبارزات شیخ محمد خیابانی انتقادات شدید او به وثوقالدوله به دلیل انعقاد قرارداد ننگین ۱۹۱۹ در مرداد ۱۲۹۸ با انگلیسیها بود که به صورت محرمانه منعقد شد.
پس از پایان جنگ جهانی اول که با تخلیه مناطق شمالی ایران از نیروهای روس همراه بود، دولت انگلیس ـ رقیب دیرینه روسیه ـ به بهانههای مختلف، از جمله مبارزه با یکی از دولتهای متحدین (عثمانی) یا مبارزه با نفوذ بلشویسم به ایران، به تقویت روز افزون نیروهای خود در ایران پرداخت و برای تسلط بیشتر و بسط و نفوذ سیاسی و اقتصادی خود دولت وثوق الدوله را برای انعقاد قراردادهای گوناگون تحت فشار قرار داد.
حسن وثوقالدوله
یکی از پیمانهای استعماری دربار لندن که موجب افزایش قابل ملاحظه سلطه سیاسی انگلیسیها در ایران شد، پیمان موسوم به «قرارداد ۱۹۱۹» بود. به موجب این قرارداد که در مرداد ۱۲۹۸ در دولت وثوقالدوله بسته شد، امتیاز راه آهن و راههای شوسه در سراسر کشور به انگلیس واگذار شد و ارتش و دستگاه مالیه ایران زیر نظر مستشاران سیاسی و اقتصادی بریتانیا قرار گرفت.
کابینه وثوقالدوله به دنبال تحمیل این قرارداد ننگین با موج مخالفتهای عمومی و اعتصابات صنفی و کارگری در کشور سقوط کرد. روحانیون مبارز از جمله شیخ محمد خیابانی و آیتالله سید حسن مدرس در جریان مخالفتها و اعتراضات عمومی مردم علیه پیمان ۱۹۱۹، به وثوقالدوله که عاقد این پیمان بود، به شدت اعتراض کردند.
این افشاگریها به شناخت بیشتر مردم از ماهیت اهداف بیگانگان در ایران انجامید.
شیخ محمد خیابانی در آستانه انتخابات دوره چهارم مجلس، مردم را از رأی دادن به سیاسیون وابسته به انگلیس یا روسیه بر حذر داشت. او قرارداد ۱۹۱۹ را مضر به حال مملکت و ناقض حاکمیت ملی و استقلال ایران خواند و در تهران با وعظ، خطابه و نگارش مقاله به تشریح ابعاد خطرناک این پیمان پرداخت.
نطقهای آتشین
شیخ محمد خیابانی قبل و بعد از تسخیر ادارات تبریز نطقهای روشنگرانه و البته پر شور و آتشینی علیه هر دو صدراعظم وقت احمد شاه قاجار داشت که گزیدهای از آنها را در ادامه میخوانید.
مقاله «چه باید کرد» روزنامه تجدد ۱۰ اردیبهشت ۱۲۹۶:
«از آن دقیقه که تکیهگاه خونخواران از پا درافتاد و بنیان استبداد روسیه منهزم شد، بالطبع جنبش و حرکتی در عالم آزادی نمایان شد، روح مشترک رابط قلوب تمام احرار دنیاست، از جور اهریمن بیداد خلاص شده و در قلمرو خود به تحریک و تشویق تعلق یافتگان خویش بود، این بود که از هر جای دنیا زمزمههای گوناگون خواسته و صداهای چرا و چون پا به عرصه انتشار نهاد. هر قومی پی علاج درد خود دویدن گرفت و هر حزبی در تعقیب آمال خود سمند همت را به جولان درآورد، ایرانیان هم به مناسبت مجاورت با روسیه آزاد شده نمیتوانستند از انقلاب یک همچو مملکت بزرگ همسایه متاثر نشوند.
کم کم قلوب افسرده را انبساطی حاصل شده و مهر خاموشی از لبها برداشته میشود، مصائب چندین ساله ایام فترت تذکار و از ترمیم خرابیهای گذشته سخن رانده میشود.
اولیای امور باید بدانند که ایرانیان به بهای خون جوانان رعنای خود حقوق مقدسه آزادی و حاکمیت ملیه خود را از دولت مستبده گرفته و تغییرات اساسی آنچه که لازم بوده داده است. هیات دولتی که حالا زمام امور را به دست گرفتهاند دست نشانده خود ملت میباشند و در هر اقدامی مسؤول جامعه ملیه هستند. منتها مداخلات غیر مشروعه حکومت جابره مستبده روس سعی و کوشش دولتمردان را در راه اصلاح، عقیم و بینتیجه میگذاشت و بعضی دون فطرتان از رجال ایران هم دخالت اجانب را بهانه قرار داده، خبث باطنی خودشان را به خرج می دادند.
اینک که این محظور و بهانه از میان رفت وقت آن رسیده است که اصول و قوانین اساسی را از زوایای نسیان بیرون آورده از گرد و غبار بیاعتنایی که بر رویش نشاندهایم تکان دهیم و مخصوصا اصل هفتم آن را که میگوید اساس مشروطیت جزا و کلا تعطیلبردار نیست را به آواز رسا به گوش اولیای امور برسانیم و با کمال دقت مراقب حرکات خود باشیم.
وظیفه ما فقط و فقط تقاضای اجرای اصول مشروطیت است که به قیمت جانها خریدهایم و کسی هم قولا به مقام انکار نیامده و در محافظت فعلی هم مداخلات اجانب دخیل میشد، حالا موانع رفع شده است. مدتی لازم است تا زمامداران امور با فراغت خاطر قادر به ایفای وظیفه باشند و امیدواریم اولیای امور هم ملتفت تکالیف خود بوده بی آنکه ملت به مقام ادعا و مطالبه برآید شروع به اصلاحات اساسی و احیای قوانین نموده و حیثیت مقام ملیت و قومیت افکار عامه را کماهی منظور خواهند فرمود. »
مقاله ۲۶ فروردین ۱۲۹۹ روزنامه تجدد:
«۱۴ سال قبل از این ایرانیان قیام نمودند، خواستند عناصر طفیلی و فئودالها و بورژواها، همان عوامل هرج و مرج و استبداد را از میان خودشان اخراج کنند و یک قانون اساسی برای تنظیم حیات اجتماعی خودشان تأسیس و وضع کردند. شعار آزادی، استقلال و مساوات را اتخاذ نموده در این راه فداکاری به خرج دادند. برای اصلاح امور و تنسیق حیات خودشان از داخله و خارجه استمداد جستند.
… ما میخواستیم دزدهای بدوی و راهزنان وحشی از حریم مملکت تطهیر و ازاله شوند. ما میخواستیم اصول استبداد، غارت و چپاول از ایران طرد و تبعید و الی الابد شود. ما میخواستیم جان و مال دموکراسی ایران تحت امان باشد و از دستبرد عناصر ضاره و عوامل طفیلی محفوظ بماند. حالا میبینیم نه اینکه فقط هیچ یک از این آمال از قوه به فعل نیامده و یک صورت واقعیت نگرفته است ولی ضمنا و ضمیمتا آزادی، آزادی فکر، آزادی وجدان، مصونیت شخصی یکی بعد از دیگری تمام حقوق متجاوز نامبردار مردم که قانون اساسی محض تامین و محافظت آنانوضع گردیده است، دچار تعارضات یک مشت غارتگران و وحشیان اجتماعی و سیاسی میشود.
نه، هرگز. این توطئههای خائنانه بر ضد قانون اساسی، به کمترین موفقیت نایل نخواهند شد. تا وقتی که آذربایجان زنده است و آزادی خواهان او زنده هستند قانون اساسی بیحمایت و بیدفاع نخواهد ماند. دست به قانون اساسی ما نزنید. این است بعد از این ندایی که از آفاق آذربایجان بلند شده لرزه بر اندام متجاسرین خواهد انداخت.
آزادیخواهان آذربایجان قیام کردهاند تا این هرج و مرج طاقتفرسا را خاتمه دهند، فراموشکاران را با صدای زنده باد قانون اساسی بیدار و متنبه سازند و برای اینکه در آتیه چنان توطئه دیگری برضد قانون اساسی در کلههای ماجراجو پخته نشود، تدابیر احتیاطیه کافی را اتخاذ مینماید. فعلا اسم روز آزادیخواهان آذربایجانی تامین آتیه است و بس.»
نطق ۲ اردیبهشت ۱۲۹۹:
«قیام تبریز برای تاسیس یک حکومت دموکراتیک است که در حدود قوانین مملکتی از قوه به فعل آوردن آن ممکن خواهد شد. مخالفت ورزیدن با این قیام اعلان خصومت با یک نهضتی است که به شکل یک پروتست و اعتراض شدید بر ضد یک سلسله عملیات ارتجاعی به عمل آمده است.»
نطق ۱۱ اردیبهشت ۱۲۹۹:
«رژیم مشروطیت در ایران اجرا نشد، زیرا که ملت اجرای آن را از کفایت و قابلیت موهوم و ناموجود شما انتظار داشت و حقوق ملت پایمال شد که سپرده دست خیانت پیشه شما گردیده بود. با این سابقههای شرمآور و رسواییبخشی که دارید هنوز در بلند کردن صدای منحوس خودتان اصرار دارید بر مداخلات ملت در کارها که مقام آن بلندتر از همه نوع رسمیت و قانونیت است، اعتراض میکنید.
نمیخواهید بدانید کرورها تومان مال ملت در ضرف چند ماه به چه نحو حیف و میل شده و به چه ترتیب اسراف و تبذیر گردیده. میخواهید با این وضعیت، دموکراسی ایران فدایی هوا و هوس و قربان فطرت پست و نانجیب شما گردد. ای عجب. مگر چه هنگامه است، هنوز در فکر اغفال ملت هستید، هنوز معاودت یک دوره هرج و مرج و یک رژیم استبدادی و عدم مسوولیت را انتظار میکشید؟ آن سبو شکست و آن پیمانه ریخت. تصمیمات ما لایتغیر است و مانند شمشیر آبدار برنده. آسوده باشید ما فریب نخواهیم خورد و تحمل ظلم هم نخواهیم کرد.»
نطق ۱۲ اردیبهشت ۱۲۹۹:
«ما چرا قیام کردیم؟ اگر وضعیت مقدم بر قیام را از نظر مطالعه بگذرانیم حالت اسفآمیز مملکت و اختلاسات بیحد و حصر مالیه و اقدامات بیناموسانه و جانیانه نظمیه [منظور خیابانی از این کلام، بردن زن یک مضنون به دزدی به نظمیه است که سر و صدای زیادی در تبریز به راه انداخت، چرا که تا آن روز یک زن به نظمیه نرفته بود] را در نظر بگیریم، لزوم فوری قیام را احساس مینماییم.
در ظرف دوره اخیر یک سلسله عملیات نظامی در صفحات مختلفه ایالت آذربایجان شروع شد نه فقط منجر به افتضاح و رسوایی گشت، این عملیات که نه طرز شروع و جریان آنها از روی فکر بوده و نه توقیف و تعطیل معین داشت، مالیه فقیر ملت را مستاصل ساخت، عده مامورین که با حقوق غیر متناسب از تهران میآمدند، بدون جهت و لزوم بر عده مامورین موجودی افزوده میشد. یک هنگامه غارتگری که مشهورترین اقوام و دستههای غارتگر نیز در تولید مثل آن عاجز بودند در مملکت بر پا شد.
این قیام خواست بر یک چنین دوره عدم مسوولیت خاتمه دهد، دست خائنین و دزدان و راهزنان را از مالیه مملکت دور کند، مقصرین را تنبیه و مجازات کند. آری این قیام عرصه را به خائنین تنگ خواهد کرد. دزدانی که از تبریز رانده میشوند نباید در تهران صدرنشین امانت بشوند، جانیها که از مرکز آذربایجان فرار میکنند نباید زمام حکومت ایالات و ولایات دیگر را در دست بگیرند زیرا که تمام خاک ایران مقدس و مجموع کل دموکراسی ایران صاحب حقوق است.»
نطق ۱۳ خرداد ۱۲۹۹:
«هنوز رژیم ایران برما معلوم نیست. حکومت ایران مستبد نیست، مشروطه هم نیست، جمهوری هم که نیست. ملت هرگز از امور حکومتی خبری ندارد. پس اول باید رژیم این مملکت را معین کنیم، آذربایجان میخواهد با یک صدای واحد رژیم مملکت را تعیین و اعلام نماید عملیات و اقدامات ما ناشی از همین نظر است.
از آنجایی که تا حال به ملت در ایران اهمیت نداده اند، ملت میخواهد یک حکومتی تاسیس نماید که اختیارات آن با استقلال در دست خود ملت باشد. رژیم این حکومت همان خواهد بود که زمان تقاضا نماید. قبل از استقرار و ثابت شدن این رژیم، تفوق آزادیخواهان غلط است. در سراسر مملکت ایران باید یک صدای واحد شنیده شود. یک رای واحد باید کلیه آزادیخواهان این مملکت را به یکدیگر مرتبط سازد. از همین لحاظ ما صدای مخالفین را که بلند شود محو و نابود خواهیم کرد. هر که به نام آزادی به این دستورالعملها ایرادی بگیرد ما قبول داریم. بگذارید ایرادی که به بلشویکها وارد میشود بر ما نیز وارد شود.»
شیخِ دست به اسلحه
پس از راهیابی شیخ محمد خیابانی و پنج تن از دوستانش به چهارمین دوره مجلس شورای ملی، حسن وثوقالدوله تصمیم گرفت شیخ را از سر راه بردارد به همین دلیل عدهای از صاحب منصبان نظامی را با نظامیان آموزش دیده به تبریز فرستاد. با ورود متجاوزان به شهر تبریز، خیابانی بر ضد دولت قیام کرد و در کمتر از دو روز تمام ادارات شهر را به تصرف درآورد.
این پیروزی و نهضتِ خیابانی، بیش از پنج ماه ادامه داشت. شیخ در حیاط ساختمان تجدد به ایراد نطقهایی می پرداخت و مردم با اشتیاق تمام، پای صحبتش مینشستند. این سخنان به زبان ترکی آذربایجانی بود و ترجمه فارسی اش هر روز در روزنامه تجدد چاپ میشد. در این پنج ماه، خیابانی و جنبش او با خطرهای فراوانی مواجه بودند، اما بر همه پیروز شدند و آتش توطئهها را خاموش کردند.
شیخ محمد خیابانی در نهضت خویش بر ارشاد افکار عمومی و ارتقای میزان آگاهی آنان به منظور نیل به اهداف خویش تأکید داشت، به همین دلیل، در صدد تجهیز قوای مسلح خویش برای دفاع از نهضت برنیامد.
شیخ محمد خیابانی برای مجبور کردن وثوقالدوله به لغو معاهده در بهار ۱۲۹۹ دست به اسلحه برد و به مبارزه مسلحانه روی آورد. او در ۱۷ فروردین همان سال در برنامهای از پیش طراحی شده تمامی ادارات و مراکز دولتی تبریز را تصرف کرد و با گسترش قیامش به دیگر شهرهای استان، آذربایجان را تا لحظه شهادت شهریور ۱۲۹۹ از حاکمیت دولت وثوقالدوله خارج کرد.
مشیرالدوله
البته در گرماگرم قیام شیخ محمد، کابینه وثوقالدوله سقوط کرد و مشیرالدوله زمام امور را در دست گرفت. صدراعظم جدید برای پایان دادن به قیام خیابانی، مهدیقلی هدایت ملقب به مخبرالسلطنه، حاکم تبریز را مأمور فرو نشاندن قیام شیخ کرد.
مخبرالسلطنه پس از چند دوره مذاکره بیحاصل با شیخ سرانجام به کمک قوای قزاق عملیات نظامی بزرگی را علیه نیروهای وفادار به شیخ محمد به راه انداخت. در جریان این نبرد نیروهای شیخ سرکوب شده و او نیز در ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ به شهادت رسید.
شیخ تبریزی و نطقهای آتشین
مخبرالسلطنه
مشیرالدوله از بیم عکسالعمل مردم، قتل خیابانی را تا مدتها «خودکشی» اعلام کرد اما این ترفند بی حاصل بود چرا که مشیراالدوله و مخبرالسلطنه که هر دو در چهارمین دوره مجلس شورای ملی نماینده شدند و بسیاری از نمایندگان مجلس به آنان قلب «قاتل» دادند و روزنامه «طوفان» نیز در مقالهای این دو را عامل قتل خیابانی و آشوبهای تبریز در بهار و تابستان سال ۱۲۹۹ معرفی کرد.
شهادت
با ورود شیخ محمد خیابانی و پنج تن از همفکرانش به دومین دوره مجلس شورای ملی، مشیرالدوله دومین صدراعظم احمدشاه او و همفکرانش را مانع رسیدن به اهدافش دید به همین دلیل تصمیم گرفت شیخ را با خدعه و نیرنگ از عرصه سیاسی کشور حذف کند از این رو مهدی قلیخان هدایت معروف به مخبرالسلطنه که چهرهای موجه و ملی و از وزرای کابینه بود را به سمت والی تبریز منصوب کرد تا قیام را فیصله دهد. مهدی قلی خان هم تا مدتی سعی کرد به واسطه دوستان، شیخ را از مخالفت با حکومت مرکزی منصرف کند اما شیخ خیابانی اعتنایی نکرد. با بیثمر ماندن وساطتها، مخبرالسلطنه تصمیم به حذف فیزیکی شیخ گرفت.
به این منظور تعدادی از قزاقهای آموزش دیده را راهی تبریز کرد اما شیخ به سرعت متوجه خدعه صدراعظم شد و بر ضد دولت قیام کرد و ادارات دولتی تبریز را طی دو روز تصرف کرد. مهدی قلی خان هم وقتی نتوانست از راه مذاکره شیخ را بر خاتمه دادن قیام قانع کند، با رییس قزاقخانه تبریز که یک کلنل روس بود، تبانی کرد و نقشه ترور شیخ تبریزی را به اجرا درآورد. شیخ که هرگز تصور نمیکرد مخبرالسلطنه که از مخالفان قرارداد ۱۹۱۹ بود از پشت به او خنجر بزند مورد خدعه و توطئه مهدی قلی خان قرار گرفت.
قوای قزاق به دستور کلنل روس به مجاهدان تبریزی شوریدند و یا خلع سلاح کردند و یا از دم تیغ گذراندند و ادارات تبریز را از اشغال مجاهدان آزاد کردند. قزاقها به خانه شیخ در تبریز هجوم بردند اما با اطلاع به موقع شیخ نقشه دستگیری او ابتر ماند. شیخ خیابانی از راه پشتبام به خانه همسایهاش شیخ حسنعلی میانجی پناه برد اما قزاقهای قاجار فردای آن روز مخفیگاه شیخ را پیدا کردند و سردسته آنها اسماعیل قزاق در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۲۹۹ با شلیک چند گلوله شیخ را از پا درآورد و بدن بیجان او را به مقر فرماندهی والی آذربایجان منتقل کرد و بدون تشریفات در گورستان امامزاده سید حمزه تبریز دفن کرد.
چند ماه بعد از به شهادت رسیدن شیخ، خانوادهاش به تهران مهاجرت کردند و پیکر شیخ را مخفیانه به شهر ری انتقال دادند و در محوطه باغ طوطی حرم عبدالعظیم حسنی در جوار مزار ستارخان سردار ملی تبریز که چهار سال زودتر از شیخ در باغ اتابک تهران زخمی و مدتی بعد به شهادت رسید، به خاک سپردند.
منابع:
احمد کسروی، ۸۶۸ :۱۳۵۰
شیخ محمد خیابانی، بی تا: ۹، ۱۱، ۲۵، ۲۶، ۱۰۰ و ۲۰۵
محمد خیابانی، نطقهای شیخ محمد خیابانی، صص ۸۳، ۸۸، ۹۳
کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجانی، ص۴۷۷، ۴۹۱، ۶۷۶ برای متن سخنرانی خیابانی، مجلس، ج ۵، ش ۶۲، ۱۴ ذیحجه ۱۳۲۹، ص۲
بادامچی، شیخ محمد خیابانی، در شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص۲۳، آذری، قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، ص۱۰، ۲۴ و ۹۱