گفتگو با وحید سولطان اوغلو شاعر جوان و پرکار تبریزی؛
وحید سولطان اوغلو سوم فروردین 1364 در تبریز به دنیا آمده است. مهندس شیمی و شاعر تبریزی هم اکنون در کارخانۀ تولید مواد شیمیایی مشغول فعالیت است. او از نوجوانی در عرصۀ هنر و ادبیات طبع خود را آزموده، در جشنوارههای مختلف استانی و کشوری شرکت و مقامهایی را کسب کرده است. از جمله؛ برگزیدۀ جشنوارۀ شعر ترکی رضوی ترکی ۴ بار، شعر ادبیات پایداری غرب کشور، جشنواره ادبیات پایداری استانی، جشنواره آراز، جشنواره ادبیات دفاع مقدس ۲ بار، جشنوار شعر عقیله العرب، شعرغدیر جشنواره خط سوم، جایزه ادبی تبریز و … چاپ اولین مجموعه شعر سولطان اوغلو با نام «سودان کوسن بالیق» بهانهای برای این گفتگوی صمیمانه شد.
وضعیت امروز شعر تبریز را چگونه می بینید؟
شعر امروز تبریز! به نظر من شعر در تبریز همواره جایگاهی خاص داشته است و همچنین تبریز با شعر قرابتی قدیمی دارد. اگر بخواهیم بررسی خیلی اجمالی درباره شعر تبریز داشته باشیم، به نظر میرسد تبریز بعد از شهریار و همروزگاران شهریار، که دورۀ درخشان ادبیات معاصر تبریز بود، دچار رخوتی عظیم شده است. اما این رخوت، رخوتی منفعل نبوده است. اگر ادبیات تبریز را به دو زبان ترکی و فارسی تقسیم کنیم، در این دوران گذرا شاعرانی در هر دو زبان رشد کرده و بالیدهاندد. از کنار بزرگانی چون استاد شیدا و استاد نظمی و استاد عابد که بگذریم، در دهۀ هفتاد شاهد ظهور شعرای دیگری در هر دو زبان بودهایم.
چیزی که ادبیات تبریز را خاص میکند همین دوزبانه بودن آن است. این دوزبانه بودن هم باعث غنای زبانی شاعران شده است و هم باعث انکشاف هر دو زبان با دیالیکتیک کلمات در ورود به زبان دیگر.
شعر امروز تبریز گنجینهای از دو زبان ترکی و فارسی است. به نظر من شاهد آغاز عصری نو در شعر تبریز هستیم. با آفرینش آثاری بایسته و ظهور افرادی که تواتستهاند زبان و ادبیات منحصر به خویش را داشته باشند. شعر تبریز را نمیتوان بدون شعر آیینی و عاشورایی بررسی کرد. این ژانر ادبی نیز با توجه به جغرافیای مذهبی و بافت تاریخی این سرزمین جزء جداییناپذیر شعر تبریز بوده و هست.
آیا این دو ژانر (ادبیات رثایی و غیر رثایی) در این شهر، در روند تغییر و تحول خود، نقش و تاثیری هم داشتهاند؟
کدینگ ژنتیک اجتماعی این شهر گرهخورده با مساله عاشوراست و همواره ادبیات رثائی بخش عمدهای از ادبیات تبریز را به خودش اختصاص داده است. چنانچه شعرای مرثیه جایگاه اجتماعی بالا در میان خلق داشتهاند. امروزه نیز این واقعیت غیر قابل اغماض است که بخش اعظم تالیفات ادبی در این جغرافیا اختصاص به ادبیات رثائی داشته باشد.
این ادبیات امروز میراثدار بزرگانی است که پیش از این در این وادی قلم زدهاند. شعر رثائی در تبریز از نظم و توصیف به ساختی فاخر رسیده است. یعنی شعریت مرثیه به حد اعلا دست یافته است. بلوغ شعر متاثر از بلوغ مراثی و بلوغ شعریتِ مراثی متاثر از بلوغ ادبیات بوده است. بدین معنا که وقتی بافت اجتماعی مساعد این امر هست که شعر رثایی رشد کند، شعرای اصیل وارد این وادی شده، هم باعث رشد خویش هم باعث رشد ادبیات رثایی شدهاند. از گذشته تا امروز امثال حجتالسلام نیرها و صافیها و عابدها هر یک به نحوی باعث به وجود آمدن مکتب تبریز در مرثیه شدهاند که با داشتن ویژگیهای اقلیمی و زبانی خاص، خود را وارد تاریخ ادبیات این اقلیم کرده است.
مکتب تبریز در شعر رثایی چه ویژگیهایی دارد؟ فرق شعر رثایی تبریز با شعر رثایی دیگر شهرها چیست؟
بزرگترین خصیصۀ مکتب تبریز در شعر رثایی، پرهیز از تاریخسازیهای بیسند و نیز پرهیز از شاخ و پر دادنهای بیمورد است. در شعر مرثیۀ تبریز، حفظ ادب و شان شخصیتهای دینی در گفتمانهای ادبی از ارکان اصلی مضمونی است. فخامت زبان از دیگر ویژگیهاست. به عبارتی شعر مرثیه نخست شعر است و سپس مرثیه یا مرثیهای است که شعر است. شعر مرثیه در مکتب تبریز در پی گریاندن به هر قیمتی نیست. برای نمونه میتوان در معاصرین از استاد عابد و استاد شبخیز نام برد که شعرهایشان سرشار از بدیعیات ادبی بوده است.
چشم “عابد” نقش پایت جوید اندر هر دیار
تا جواهر سرمه سازد خاک آن درگاه را
شعر رثایی، به غیر از ماهیت تاریخی، عاطفی و دینی خود، چه رسالت دیگری میتواند داشته باشد؟ یا به نوع دیگر، جامعۀ امروز چه نیازی به ادبیات رثایی دارد؟
ادبیات رثایی در لایههای پایینتر خود در حال وصل کردن ما به خویشتن خویش است. عاشورا خیزش تمام نیکیها در برابر تمام بدیهاست. اینکه شعر رثایی نیاز است یا نه، بحثی کلی است. اما ما مگر در چه زمانی در این ستیز حق و باطل نبودهایم؟ همۀ زمانها در عاشورا جاریست و انسان امروز هم به خط دهی عظیم عاشورا نیازی فطری دارد.
شعر چرا ابزاری برای نشر نیکی نباشد؟ درسوال قبل وقتی از مکتب تبریز در مرثیه حرف میزدم هم اشارهای داشتم که ادبیات مرثیه در کنار گریهای که انسانیترین واکنش در مواجهه با مصیبتهای وارده است، به تهییج عقلانیت نیز دست میزند به تهییج انسان در برابر ظالم و این فطرت پاک انسان است که او را در مواجهه حق و باطل در کنار حق قرار میدهد. مهمترین آوردۀ ادبیات عاشورا همین است.
عقلانیتی که به آن اشاره کردید، امروز در شعر شاعران معاصر بیشتر دیده میشود. چطور شعری میتواند مخاطبش را به تعقل وادارد؟ اصلا تعقل و عقلانیت میتواند در کنار عاطفه و احساس در قالب شعر قرار گیرد؟
شعر در نخستین رسالت خود، زیباییخواهی فطری انسان را مخاطب قرار میدهد. هندسۀ کلمات چه در بستر اوزان شناخته شده عروضی و هجایی بگنجد چه حاوی موسیقی درونی باشد، حامل و ناقل زیبایی است. شاعر از ابزار شهودی و نیز ابزار آموختنی خویش برای ساختن این هندسۀ زیبا استفاده میکند.
اما در کنار آن، شاعر چه آگاهانه و چه ناآگاهانه در همۀ لحظات آفرینش در حال ارتباط با آگاهی مخاطب است و در حال ایجاد پالسهای معنوی. همیشه شعر مستقیما شعور مخاطب را هدف بمباران اطلاعات قرار نمیدهد. این معنا که از شهود شاعر برخواسته است و در خودآگاه شاعر پروده شده است، مطمئنا درجستجوی ذهنی آماده است تا بر آن نقش ببندد. شاعر در مرحلۀ اولیۀ آفرینش دچار شیدایی است و هرچه این شیدایی اصیلتر باشد، آفرینشی اعجابانگیز را خواهیم داشت. اما پرداختهای ثانویه است که این الماس خام را تبدیل به جواهری با ارزش میکند. در این پرداختهاست که جریان عقلانیت وارد بافت احساس میشود.
برای پذیرفته شدن این الماس در اجتماع و توسط مخاطبین شاعر، چه باید کرد؟
اینکه کالای شعر چگونه وارد سبد نیازهای انسان میشود بحثی طولانی است و پارامترهای بسیاری این مساله را تحت تاثیر قرار میدهند. در شکافت این مساله دو پیشفرض متناقض را داریم.
اولا، بافت اجتماعی و ذهنی انسان ما اعتیاد به شعر دارد، ثانیا، امروز کالای شعر در ظاهر مشتری چندانی ندارد. اما این تناقض از کجا نشات میگیرد. من با مثالی بحث را ادامه میدهم. ادبیات مرثیه چگونه در ذهن و روح انسانهای این جغرافیا رسوخ کرده است. مثلا وقتی مداح شعری از صافی را زمرمه میکند، مخاطب با او دم میگیرد و آن شعر را تکرار میکند. وقتی جواب این سوال را عقلانی و با منطق دادیم، میتوانیم راههای رسوخ در ذهن مخاطب را بشناسیم.
به نظرمن اولا، نیاز داریم به زبان روح مخاطبانمان سخن بگوییم. ثانیا، مخاطب باید در کلمه به کلمۀ اثر سهیم باشد. ثالثا، شعر در جغرافیای انسانی و زمانی و مکانی خودش اتفاق بیفتد. اینها میتواند شعر را به میان انسانها بیاورد.
اینجا سوالی مطرح میشود که قبول عام آیا برای شعر لازم است یا نه؟ بزرگان میگویند تایید خواص و قبول و پسند عام لازم است تا بگوییم شعری موفق است و این دو حاصل نمیشود مگر با معرفت شاعر. معرفت به معنای شناخت …
شناخت خود، شناخت زبان، شناخت شعر، شناخت جغرفیای فرهنگی مخاطب، تمام اینها برهم کنشی خواهند داشت که آفریدۀ شاعر را مقبولیت عام میدهند.
گفتگو: جعفر پوررضوی