دوشنبه, 5 آذر, 1403

سوم شهریور: اشغال کشور و درسهای آن…!

در این مختصر، مقایسه کرده ام عکس العمل متضادِ مردم ایران و مردم فرانسه در قبال اشغال کشورشان توسط قشون بیگانه و فیلمی از هر دو کشور در زیر نوشته آورده ام .
در فرانسه، مردم بهت زده و ناراحت، وقتی قشونِ آلمان هیتلری را مینگرند گریه میکنند و خشمشان از نگاههایشان پیداست اما در ایران مردم در ابراز شادمانی و احساسات به ارتش سرخ بر همدیگر سبقت جسته و عکس استالین را با افتخار بر سینه ها زده و تانکهای اشغالگران را گلباران میکنند!
خانم اتا شایبر نویسنده آمریکایی که در زمان اشغال فرانسه شاهد بوده در کتاب خود صحنه‌های عجیبی از مردم پاریس در مبارزه با اشغالگران روایت میکند. او مینویسد زمانی که هواپیماهای انگلیسی پاریسِ اشغال شده را بمباران میکردند مردم فرانسه به پناهگاهها خزیده و در این شرایط، حالت دوگانه و متناقضی داشتند؛ یعنی با وجود اینکه از حمله انگلیسیها امکان داشت خودشان نیز کشته شوند اما چون قشون اشغالگر آلمانی نیز در اثر بمبارانِ انگلیسیها، کشته میشدند در نتیجه، خوشحالی میکردند!
«مردم انگار جان میگرفتند و روح می ‌یافتند. گویی متوجه نبودند که چه ‌بسا خودشان زخمی یا کشته شوند؛ بس که از حمله به دشمن خوشحال بودند»
(بنگرید به کتاب:Underground Paris by Etta Schieber. فیلمی نیز با همین عنوان از روی کتاب ساخته شده بکارگردانیGregory Ratoff).
اما زمانی که ایرانیان، تصاویر بزرگ استالین را در صفحه اول مطبوعات خود با افتخار درج میکردند و یا آنرا به سینه زده و زنان بسوی ارتش سرخ گل پرتاب میکردند، برعکس در لهستان، عکسهای هیتلر را پاره کرده و به قیمت جان ۲ زن تمام میشد! و یا چون مردم پاریس، پوسترهای تبلیغاتی آلمان را پاره یا دستکاری میکردند، سربازهای آلمانی، پوسترها را بالاتر از حد معمول نصب میکردند تا خارج از تعدی مردم باشند!
در واقع، میتوان گفت که ژاندارمهای رضاشاهی چنان تسمه از گرده خلق کشیده بودند که در شهرهای آذربایجان و کردستان، ژاندارمها بیشتر از انتقامجویی مردم میترسیدند تا از ارتش اشغالگر سرخ!
آنان بقول خود قاضی محمد«اسلحه خود را با یک دست لباس مندرس معاوضه میکردند تا از منطقه بگریزند!»
(بنگرید به کتاب زیر چاپ اینجانب: انکار و مقاومت…ص193)

چون با سقوط دیکتاتور رضاشاه، آزادیهای سیاسی،تشکیل احزاب، انتشار مطبوعات آزاد و نوشتن و خواندن به زبان مادری شان فرا رسیده و شعرهای و مقالات متعدد میتوان از شاعران و نویسندگان آذربایجانی ذکر کرد که در مدح استالین گفته شده و در مطبوعات درج شده اند!
(برای نمونه: وطن یولوندا، روز چهارشنبه مورخه 28 نوامبر1945، نمره 138.ص4)
در مهاباد، استاد هیمن نیز مثل محمد بی ریا در تبریز در1320ش، ارتش اشغالگر را «فرشته آزادی» و «مژده آور آزادی» نامیده و در خاطراتش مینویسد:
«وقتی هواپیماهای روسی، اوراقی که به زبان کردی نوشته شده بودند، از آسمان پخش میکرد باور کنید از خوشحالی قصد پرواز داشتم…خواب است یا حقیقت؟ ابرقدرتی چون اتحاد شوروی به زبان کردی بیاننامه پخش کند؟…».
(حکومت کردستان: کردها در بازی سیاسی شوروی، نوشته نوشیروان مصطفی امین…ص38.)
و شاعر برجسته دیگر کردی(استاد هژار) مینویسد:
«ارتش سرخ را فرشته رحمت میدانستیم»
( عه بدوره حمان شه ره فکندی، چیشتی مجیور، پاریس، بی نا، 1997.ص66.)
چون سایه ماموران رضاشاه را از سر مردم رفع کرده بود پس «ارتش سرخ مانند ملائکه چشم آبی بودند که درِ زندانها را میگشودند و میگفتند همه آزادید!»
(قاضی محمد و جمهوری در آینه اسناد،بهزاد خوشحال،همدان،1380…ص19 )
در مهاباد، وقتی ابتدا مردم از قشون روسی فرار میکردند فرمانده سپاه روسی اعلام کرد:
«ارتش سرخ برای کمک به شما آمده به آزادی لباس کردی بپوشید، اسلحه بردارید ما در امور شما دخالت نمیکنیم»
(برگ سبز(ئاله کوک)،غنی بلوریان…ص30)

عین السلطنه مینویسد«در شانزده سال قبل، كودتا كرد عرض و ناموس همه را به باد داد امروز پسرش را يادگار گذاشته، كاريكاتورى از رضاشاه ديدم‏ با شكم گنده، انگليس و روس فشار مىدهند از دهانش سند مالكيت، از ماتحتش ليره فرو مى‏ريزد!»
( روزنامه خاطرات عين‏السلطنة…ج‏10ص7880 )

در واقع، عدم حمایت مردم از حکومتهای استبدادی در دوره هایی که آن حکومت بواسطه شورشهای محلی یا حملات خارجی به مخاطره می افتاده امری است که به کرات در تاریخ ایران رخ داده است…

در فیلم زیر ابتدا استقبال مردم ایران از ارتش سرخ، سپس نوع برخورد مردم پاریس از قشون اشغالگر آلمان و تنبیه و تراشیدن موی سر زنان فرانسوی که با آلمانیها همکاری کرده اند دیده میشود…

علی مرادی مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کانون تبلیغاتی آریانی
یادداشت