به گزارش صاحب دیوان، یکی از فعالان دنیای محیط زیست میگوید: وزارت نیرو و مسئولان آن مقصر اصلی بحران عظیم آبی کشور هستند. مسئولان این وزارتخانه عملاً هیچ نظارتی بر مصرف آب ندارند و کارشان فقط این است که آب را از جایی به جای دیگر منتقل کنند. وزارت نیرو با صرف دهها میلیارد دلار در سالهای گذشته و به منظور بهرهوری، سدهای زیادی ساخته اما بیفایده بوده و وضعیت آبی ما روز به روز بدتر میشود.
الهه جعفرزاده در این زمینه گفت: طبق مقاله علمی منتشرشده از دکتر محمود حقشناس حقیقی و دکتر مهدی معتق، دو محقق ایرانی از دانشگاه لایبنیتس هانوفر و مرکز تحقیقات علوم زمین آلمان، در مجله علمی «Science Advances» در روزهای اخیر، ما در دو دهه گذشته چیزی حدود ۲۰۰ میلیارد متر مکعب از منابع آبی کشور را به شکل دائمی از دست دادهایم. این رقم معادل سه برابر حجم کل سدهای ساختهشده در ایران است. متأسفانه استخراج بیرویه آبهای زیرزمینی طی سالهای اخیر به امری رایج در ایران تبدیل شده و «فرونشست خاک کشور» نیز یکی از نشانههای نابودی منابع آب زیرزمینی است. بر اساس این مطالعه، حدود ۳.۵ درصد از مساحت زمین ایران تحت تأثیر این مشکل است و فرونشست زمین در استانهای کرمان، تهران، فارس و خراسان رضوی بالاترین نرخ ثبتشده را دارد.
عباس محمدی، مدیر انجمن دیدبان کوهستان و کنشگر محیط زیست در این مورد اظهار کرد: وقتی راجع به بحرانهای محیط زیستی صحبت میکنیم، چیزی مهمتر از منابع آب وجود ندارد. طبق بررسیهای انجامشده، ما حداقل ۲۰۰ میلیارد متر مکعب منابع آبی غیر قابل جبران کشور را از دست دادهایم و با سدسازی یا ایجاد سیلبندهای بیخاصیت، رودخانهها را از جریان طبیعیشان باز داشتهایم. به دنبال این هدررفت آبی، ۵۶ هزار کیلومتر مربع (۳.۵ درصد) از خاک ایران نیز به طور کل دچار فرونشست شده است که ۳ هزار کیلومتر مربع از این مساحت، بیش از ۱۰ سانتیمتر در سال فرونشست دارد.
محمدی سدسازی را یکی از مهمترین روشهای تخریب و نابودی منابع آبی مینامد. او گفت: بدون تردید عامل اصلی خشکشدن دریاچه ارومیه نیز ساختن مداوم و پیدرپی سدهاست. دهها سد روی رودخانههایی که به این دریاچه میریزند، بسته شده و مسیر آبی که باید این دریاچه را تغذیه کند، مسدود کرده است. از طرفی خودِ فرآیند تبخیر و چاههای متعددی که در اطراف وجود دارند، کاری با زمین کردهاند که آب را میمکد و چیزی برای تقویت دریاچه باقی نمیماند. مجموعه این عوامل منجر به خشکیدن دریاچه ارومیه شدهاند.
وی ادامه داد: خوشبختانه طی چند ماه گذشته بارشهای خوبی داشتیم ولی این بارندگیها عمق بسیار کمی را نسبت به تراز طبیعی خود پوشاندهاند. وقتی هم عمق آب در یک تالاب یا دریاچه کم باشد، آسیبپذیری آن در برابر تبخیر بیشتر میشود.
عباس محمدی بر این باور است؛ با توجه به مشاهدات سالهای اخیر حدس میزنم که در شهریور یا مهر ماه آینده، باز هم دریاچه ارومیه دچار مشکل جدی شود و چیز زیادی از آن باقی نماند. گرمای شدید و سدهای زیاد مانع رسیدن آب به این دریاچه میشوند. از طرف دیگر، بنا به تجربه، هروقت که بارندگی کمی افزایش مییابد، انواع کشاورزیهای ناپایدار و آببَر توسعه پیدا میکند و مطلقاً کنترلی روی مصرف آب صورت نمیگیرد.
کنشگرهای محیط زیست در اولین مرحله، وزارت نیرو و وزیر نیرو را به عنوان مهمترین دلایل بحران آبی ایران میدانند. یک کنشگر محیط زیست به ما میگوید: مسئولان این وزارتخانه عملاً هیچ نظارتی بر مصرف آب ندارند و کارشان فقط این است که آب را از جایی به جای دیگر منتقل کنند. وزارت نیرو با صرف دهها میلیارد دلار در سالهای گذشته و غرقکردن بسیاری از مراتع ایران، آثار تاریخی، محوطههای باارزش باستانی و آوارهکردن مردم، به منظور بهبود بهرهوری، اقدام به سدسازی کرده است ولی میبینیم که فایدهای نداشته و وضعیت آبی ما روز به روز بدتر میشود.
او ادامه میدهد: اندک بهبود وضعیت دریاچه ارومیه را صرفاً مدیون بارشهای آسمانی هستیم. یعنی مسئولان و ستاد احیاء مطلقاً نقشی در اینباره نداشتهاند و حتی مخرب هم واقع شدهاند. به طور مثال، در یکی دو سال گذشته از رودخانه زال کردستان، آب را به سمت دریاچه ارومیه انتقال دادهاند تا به خیال خودشان، کسری آب این دریاچه را جبران کنند. این در حالی است که همین مسئولان با بیفکری تمام، روی رودخانههایی که به صورت طبیعی آب را به دریاچه ارومیه هدایت میکردند، سد ساختهاند.
وقتی ما بیش از اندازه آبهای زیرزمینی را خارج کنیم، لایههای پایینی با فشردگی مواجه میشوند. آنها خواص ارتجاعی و آبگیری خود را به صورت کامل از دست میدهدند. این مشکل در خیلی از نقاط ایران رخ داده است. مثلا در دشت رفسنجان آب تا 38 سانتی متر در سال فرونشست میکند. این عدد فوق العاده مخرب است!
عباس محمدی در این زمینه اضافه میکند: در دشت همدان، اصفهان، تهران، در استان نسبتاً پربارشی مثل گلستان و حتی دشت میناب بهعنوان یکی از قطبهای کشاورزی ایران هم این پدیده را داریم؛ که قابل جبران نیست و هرچقدر هم باران ببارد، آبخوانهای این مناطق پر نخواهد شد.
تمام این صدمات ناشی از سوءمدیریت وزارت نیرو و شرکتهای آب منطقهای است. شاید بتوان آب را با سدسازی و کانالسازی جابهجا کرد ولی باید توجه داشت این منبع به هیچ عنوان قابل تأمین نیست. اینها کارهای اشتباهی است که آقایان اصرار بر انجام آن دارند، بدون اینکه برای کاهش مصرف و بالابردن بازدهی تولید برنامهای داشته باشند.
محمدی از اقدامات دولت سیزدهم برای کنترل و حفظ منابع طبیعی هم راضی نبوده و میگوید: ه زعم من دولت سیزدهم نیز همانند دُوَل پیشین و شاید کمی بیشتر از آنها نسبت به محیط زیست بیاعتنا بود. تنها اقدام مؤثری که در دولت سیزدهم در راستای حفظ منابع طبیعی صورت گرفت، شاید متوقف کردن پتروشیمی میانکاله باشد. اقدام منفی هم کم نداشتیم؛ به طور مثال، در دوره دولت سیزدهم، با توریستیکردن جزیره آشوراده در منطقه گلستان موافقت شد. این در حالی بود که ما نبودِ ساخت و ساز در محدوده دریای خزر طی یک دهه گذشته را جزو موفقیتهای محیط زیستی قلمداد میکردیم؛ ولی متأسفانه در دولت سیزدهم این کار انجام شد.
جالب این است که نمایندگان بهشهر و کسانی که موافق توریستیکردن میانکاله یا آشوراده هستند، میگویند اینجا باید شبیه جزیره کیش بشود. کیش خودش یک پروژه شکستخورده اقتصادی و محیط زیستی است؛ به طوری که از نظر اقتصادی هیچ نفعی برای کشور ندارد و فقط یک دروازه جهت خروج ارز از ایران است. از منظر محیط زیستی نیز زبالهریزی، آلودهسازی آب و ساخت و سازهای پیدرپی زمینهساز آسیبهای جبرانناپدیر هستند. با اینهمه، اصرارها بر این بود که جزیره آشوراده هم کیش دوم بشود. باید توجه داشت که این منطقه نه چنین پتانسیلی دارد و نه خودِ کیش الگوی مناسبی است.
محمدی به یک نکته منفی دولت سیزدهم یعنی اعطای مجوزهای خاص اشاره میکند و میگوید: در دولت سیزدهم مجوزهای متعددی برای معدنکاری داده شد. کاری که در این زمینه انجام میشود، عملیات معدنی نیست، بلکه بیش از ۹۰ درصد آن برداشت سنگ از کوهها و شن و ماسه از رودخانهها برای صادرات به کشورهای دیگر است. این عملیات معدنکاری نیست، بلکه فروش خاک کشور است که من نام آن را سرزمینفروشی میگذارم.