ناصرالدین شاه در سفر نامهاش از لحظه حرکت به عزم عتبات تا زمان بازگشت به تهران با خط خودش به نگارش خاطرات سفر پرداخته، در زمانی که قحطی بیشتر ایالات ایران بخصوص اصفهان و یزد و خراسان، کاشان، قم و قزوین و همچنین خشکسالی هم کل فلات ایران را در بر گرفته بود.
در سال ۱۳۷۲ این سفرنامه از روی اصل دستخط ناصرالدین شاه تصحیح و تحت عنوان «شهریار جادهها، سفرنامۀ ناصرالدین شاه به عتبات، به کوشش محمدرضا عباسی و پرویز بدیعی» منتشرشد.
وی در بخشی از خاطرات خود مربوط به روز چهارشنبه ۱۳ رمضان چنین می نویسد:
امروز باید به نجف اشرف رفت، صبح سوار شدیم به کالسکه راندیم .روبه جنوب، پنج فرسنگ راه است ،پاشای بغداد، مشیرالدوله پیش رفته بودند…
امروز صبح قبل از سواری در سراپرده ، بعضی از علمای نجف که به استقبال آمدند ، به حضور آمدند البته دیدم . از این قرار بودند : حاجی سیدمحمدتقی بحرالعلوم، ریش سفید محرابی، خوش رو، آقاسیدعلی بحرالعلوم، ریش قرمز داشت، بسیار خوش رو، سیدجلیل القدری است . برادر آقاسیدمحمد تقی است، آقاسیدجواد بحرالعلوم، شیخ محمد حسین نوادۂ شیخ جعفر، حاجی شیخ جعفر تهرانی، آقاسیدمحمد پسر حاجی سیدمحمدتقی بحرالعلوم، آقاسیدباقر پسر آقاسیدعلی بحرالعلوم ،آقاسیدابوالقاسم کاشانی، آقا سیدصادق هم بود. خلاصه راندیم ، راندیم دوفرسنگ مانده ، گنبد و مناره های حضرت علی ابن ابی طالب ، اسدالله الغالب صلوات الله عليه واله اجمعين نمایان شد. حالت غریبی دست داد.
راندیم یک فرسنگ مانده پیاده شده ، تجدید وضوئی شد. پرتقالی خورده شد. قلیانی کشیده شد. بازسوارشده راندیم . تانزدیک شهر رسیدیم . پاشا، مشیرالدوله و … آمدند صحبت شد. از دم «وادی السلام، ردشده، علمای نجف ومشایخ ، طلاب زیاد استقبال آمده بودند، مثل شیخ رازی وسایر ، که اسامی آنها نوشته خواهد شد ان شاء الله. جمعیت زیادی بود اما همه ، آخوند ومعمم.
رسیدیم به دروازه کوفه . شهر قلعه ای دارد محکم از آجر، حاجی محمد حیدر خان صدراصفهانی ساخته است. دم دروازه از کالسکه پیاده شده باهمه نوکرها و وزرا [و] پاشایان و.. همانطور پیاده می رفتیم. داخل دروازه شده ، راسته بازار وسیع پاك تمیز قشنگی داشت. به بازار نرسیده ، اول میدانی است طولانی، در گوشه آن سربازخانه است.
بالاخانه جلو میدان است. حاکم عثمانی آن جا می نشیند. خلاصه بازارها قرق بود،اما جو و کاه زیادی در بازار ریخته بودند. همان طورراندیم . یعنی پیاده رفتیم تا به در صحن مبارك رسیدیم، داخل شدیم. در حقیقت به بهشت برین وارد شدیم. صحن گشاد باروحی، دومرتبه، از کاشی معرق از بناهای صفوی است.
گنبد و بارگاه حضرت در وسط ایوان طلا، مناره های طلا. اما بالای سردرب صحن اسم نادرشاه را نوشته اند. می شود بنای صحن از نادر باشد. سه سمت صحن باز است . یک سمت صحن که رو به مشرق است بسته است به رواق حضرت و طاق زده اند مثل دالان راه دارد، گنبد طلا که از کارهای نادرشاه است، روحی داده بود.
از دست چپ به کفش کن رسیده، رفتم بالا کلید دار که آقاسید جواد، پسر آقا سیدرضای مرحوم است، که پدرش را شب در خانه اش سه سال قبل کشته اند. پسری است جوان، ریش دارد، اما دلچسب ، وآدم خوبی است. اذن دخول وزیارت نامه خواند، خوب و شمرده می خواند.
داخل ضریح که شدیم مثل بهشت بود. روح وصفائی داشت، که محال است هیچ جای دنیا هیچ باغی به این صفا باشد. بنای گنبد، گویا از صفوی است . کاشی معرق غریبی توی گنبدکار کرده اند. که هیچ همچه کاشی در دنیا نمی شود. مثل مینائی که در سرقلیانهای اعلا درست می کنند.
از او هم بهتر قندیل طلا، نقره، شمعدان و … بسیار است، پردههای زیاد از اطراف آویزان، ضریح حضرت از نقره است گویا پیشکش صفوی ها باشد. فرشهای ابریشمی قالی که صفوی یعنی شاه عباس انداخته است و رقم هم دارد کلب آستان علی عباس ، مثل این است که امروز از کارخانه در آمده است.
بسیار فرشهای خوبی است که ساعت دو به غروب مانده وارد شدیم بالای سر حضرت، نماز ظهر و عصر و نماز زیارت خوانده شد الحمدالله تعالی به این توفیق رسیدیم، شکر خدا را واقعا حظی کردیم، که کمتر همچه چیزی نصیب می شود. بعد رفتم سر قبر آقا محمد شاه مرحوم.