« پدرم مرحوم ميرزا علي اكبر خان اكبريه پزشك بود و در آن تاريخ يعني 1240 شمسي در تبريز شايد 3 يا 4 پزشك (طبيب مجاز) بود كه پدرم يكي از آنها بود .
منزل ما ، در بالاي سيد ابراهيم بود كه امروز هم قسمتي از آن باقي مانده است .
پزشكي در خانواده پدرم ارثي بود و پدرم صبح در منزل مطب داشت و بعد از ظهر به داروخانه ايكه در قيزبستي بازار با برادرم مرحوم ابوالقاسم اكبريه داشت مي رفت و در آنجا مريض ميديد .
حدود سال 1305 برادرم داروخانه خود را به حرمخانه منتقل نمود كه بنام دواخانه اكبريه بود واين داروخانه تا سال 1324 به همين نام داير بود تا اينكه در زمان پيشه وري اجباراً داروخانه را برادرم فروخت و به تهران منتقل شديم .
پدرم در تاريخ 6/6/1324 فوت نمود و او را در مقبره سيد ابراهيم كه در فاصله 70 متري منزل ما بود دفن نموديم الان اين قبرستان به پاركي تبديل شده كه قبر پدرم در وسط ميدان گل كاري و زير گل ها قرار گرفته است .
خانه پدر بزرگ من در جوار اين قبرستان بود و قبر پدر بزرگ من شايد كمتر از 50 متر در همين قبرستان سيد ابراهيم بود . نام پدر بزرگ من ميرزا عباس بود .
من در تاريخ 18 ديماه 1302 از مادري بنام مهپاره خانم شريعت زاده ، زاده شده ام ، مادرم وقتي من 5 ساله بودم فوت نموده و متاسفانه خاطراتي از او كمتر به ياد دارم .
پدرم در زندگي خود مرارت و سختي زيادي كشيده و بواسطه فوت همسر خود شايد نصف عمر خود را به تنهايي گذرانده تااينكه بچه هائيكه از همسر مرحوم خود داشته بزرگ شده و بعد همسر ديگري انتخاب نموده است .
آمريكائيها قبل از سال1300 مدارسي در تبريز داشتند كه يكي از برادران من بنام حاجي آقا در يكي از آن مدارس تحصيل ميكرد . او بسيار با هوش و درس خوان بود بطوريكه در مدرسه به همكلاسي هاي خود درس ميداده و در عوض ماهيانه به مدرسه پرداخت نمي كرده است . در ذكاوت و دانائي او همين كافي است كه در سال 1300 ديكسيونري ( ديكشنري ) انگليسي فارسي مي نوشته كه متاسفانه اجل مهلتش نداده بود .
حق معاينه پدرم با داروهايي كه ميداد يك دو ريالي بيش نبود در حياط مطب دو اتاق داشتيم يكي براي زنان و ديگري براي مردان ، خود پدرم در اتاق مردان روي تشكچه مي نشست و از همين اتاق سوراخي به اتاق زنان بود كه پدرم دست دراز ميكرد و زنهاي مريض را از همان سوراخ نبض و تب شان را اندازه مي گرفت
درگوشه اين اتاق داروخانه اي به عرض حدود 140 سانت بود كه من وقتي 9 سال داشتم پشت آن نسخه پيچي مي كردم و لذا وقتي بدانشكده پزشكي وارد شدم مشكلي از نظر شناسايي داروها نداشتم و جزء شاگردان اول دانشكده بودم .
فراموش نمي كنم كه عصر ها بعضي وقتها پدرم مرا صد ا ميزد و ميگفت مهدي به فلان زن كه صبح شش بسته دارو داديم خانه اش را مي شناسي مي گفتم نخير – پيشخدمتي داشتيم كه تقريبا ً همه افراد محله را مي شناخت او را صد ا زده و ميگفت برو منزل زني كه صبح اينجا بود از حالش بپرس كه چطور است ، خوب شده يا نه ؟
من حالا ناني كه مي خورم از بركت همچو پدري است و هميشه به او افتخار كرده ام هرچند كه در حياتش نتوانستم خدمتي به او كنم اما بنام آن بزرگوار دو مدرسه و هنرستاني در تبريز و يك مدرسه 12 كلاسه دخترانه در حصارك كه جمعا ً حدود 3500 محصل در آنها تحصيل مي كنند احداث نموده ام خدا رحمتش كند .
من فرزند پدري هستم كه شرح آن در بالا رفت – در سال 1322 وقتي آذربايجان و كشورمان در دست بيگانگان بود از دبيرستان فردوسي فارغ التحصيل شدم و به تهران آمدم ودر كنكور دانشكده دارو سازي شركت نمودم و قبول شدم ، چهار سال دوره تحصيلم هميشه با مشكلات فراواني چه از نظر مالي و چه از نظر جا و …. همراه بود ولي خوشبختانه در دانشكده در دوره 4 ساله حتي يك ساعت هم غيبت نداشتم و هميشه جزء شاگردان اول بودم پس از خاتمه تحصيل ، خدمت سربازيم شروع شد و من در قرعه كشي به هنگ سوار ماكو مامور شدم ، چه روزهاي سختي داشتم به جاي خود ، اما در كارم جدي و به همه خادم بودم .
پس از خاتمه خدمت سربازي به تهران آمدم و در مغازه برادرم مشغول به كار شدم ( درسال 1328) و شروع به كاسبي نمودم كه تا حالا ادامه دارد .
هميشه نيت و خواسته ام اين بوده كه به هموطنانم و همكارانم خدمت كنم وايمانم بر اين است در اين راه موفق بوده ام .»
لازم به ذكر است كه جناب آقاي دكتر مهدي اكبريه در حال حاضر رئيس هيت مديره شركت اكبريه هستند كه به كار واردات مواد اوليه دارويي از كشور هاي خارجي مشغول مي باشد .
دکتر اکبریه در سال ۱۳۰۱ در محله ی شتربان تبریز چشم به جهان گشود . پدر ایشان از چهار پزشک مجاز تبریز بود. وی تحصیلات خود را در مدارس «فیوضات» و «فردوسی» در رشته ی طبیعی به پایان رساند و در سال ۱۳۲۵ در رشته «دارو سازی» از دانشگاه تهران مدرک دکتری گرفت. بعد از خدمت سربازی در امر تهیه و فروش دارو فعّالیّت اقتصادی خویش را شروع می کند و در کنارآن ، در ساخت مدرسه و مرکز آموزشی تا آخر عمر تلاش می کند، که ثمره ی این کار وجود چندین مدرسه و مراکز آموزشی در پهنه ی ایران اسلامی است.
دبیرستان پسرانه ی دکتر اکبریّه ، هنرستان فنی حرفه ای و کاردانش دکتر اکبریّه ،مدرسه نمونه دکتر اکبریه و هنرستان دکتر اکبریه از پروژه های مهم این خیّر عزیز بود.
بیش از ۱۵ هزار دانش آموز در مدارس احداث شده توسط دکتر اکبریّه در حال تحصیل هستند.
شادروان دکتر اکبریّه از جمله خیّرانی بود که علاوه بر مدرسه سازی به طور مستمر کمک های تخصصی و تجهیزاتی به آسایشگاه کهریزک داشت، به طوری که امروزه بیش از ۲۳۰۰ نفر از معلولان، سالمندان، بیماران ام.اس و کارکنان مجتمع از آن کمکها بهره مند هستند.
این مرد بزرگ در صبح روز یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷ در قطعه هشت بهشت زهرا به خاک سپرده شد
میرزاعلی اکبرخان به توصیه پدرشان مدتی لباس آخوندی می پوشید.
میرزاعلی اکبرخان حکیم و دو پسرانش بنام های ابوالقاسم و حاجی آقا(حاجی آقا نابغه بود و در مدرسه آمریکایی ها درس میخواند او به واسطه لگدی که شتر بهش زده بود مریض می شود و فوت میکند)
پروانه دواسازی مرحوم ابوالقاسم اکبریه در شهر تبریز
کریم میمنت نژاد