«روبرت واهانیان»، معمار و محقق برجسته تبریزی روز هفتم مرداد سال ۱۳۱۶ در شهر تبریز متولد شد. او در یک خانواده نامدار ارمنی به دنیا آمد. مادرش اهل تبریز بود و پدرش از ارمنیان شهر مهاباد. پدرش در یک تجارت خانه آلمانی تولید فرش دستی در تبریز کار می کرد و مادر در دبستان «اسدی» تبریز معلم بود.
دانش آموختگان دبیرستان مرکزی خلیفه گری آذربایجان،1308-1309ش گوهاریک آدامیان (واهانیان)،صف آخر بانوان نفر سوم از سمت راست
آموزگاران دبستان اسدی تبریز،1339 1340ش.گوهاریک آدامیان (واهانیان)،مادر روبرت واهانیان؛نفر چهارم ایستاده از سمت چپ
روبرت واهانیان چهار یا پنج ساله بود که روسها در شهریور 1320تبریز را بمباران کردند و آنها به ناچار مدتها در زیرزمین خانه خود به سر بردند تا این که پس از مدتی، زندگی به روال عادی بازگشت.
واهانیان دوران مهدکودک و آمادگی را در ساختمانی واقع در محوطه وسیع خلیفه گری و تحصیلات ابتدایی را در مدرسه اسدی تبریز گذراند و دوره متوسطه را در مدرسه «فردوسی» به پایان رساند.
روبرت، مانند دیگر هم سن و سال های ارمنی خود در تبریز، شیوۀ گذران اوقات تحصیلی و فراغت یکسانی داشت. تا مدرسه بود در مدرسه بودند و بعد از مدرسه، به ویژه در تابستان ها، در «باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات» تبریز سرشان گرم می شد. آن گونه که خودش به طنز می گوید: «برای سپری کردن اوقات فراغت وقت کم می آوردند».
دومین هیئت مدیره باشگاه فرهنگی – ورزشی آرارات تبریز1335 شمسی
در باغ خلیفه گری، همان گونه که گفتیم، جدا از تأسیسات ورزشی، کتابخانه و مرکز اسنادی بزرگ و غنی وجود داشت. هر فعالیتی مسئول ویژۀ خود را داشت و نوجوانان و جوانان ارمنی تبریز، در این محیط سالم ورزشی ـ فرهنگی، چیزی کم نداشتند. روبرت از همۀ امکانات این مکان فرهنگی استفادۀ فراوان برد، حتی، وارد دستۀ کُر خلیفه گری به نام ملیک تانگیان نیز شد، که در مناسبت های ویژه با دیگر اعضای این دسته برنامه اجرا می کردند. این دوره برای روبرت، هرچند بخشی از آن با فروپاشی موقعیت اقتصادی خانواده همراه شد، دوره ای طلایی بود و به او تجربه هایی آموخت که بی شک در هیچ کلاس درسی نمی توانست به آنها دست یابد. در این دوره بود که فیلم های خارجی، (عموماً هندی یا امریکایی) در تبریز به نمایش درمی آمد و روبرت آنها را می دید. در همین دوره بود که نوشته های موریس مترلینگ به زبان فارسی ترجمه می شد و روبرت عاشقانه آنها را می خواند. در همین دوره بود که کتاب پشت کتاب از کتابخانۀ خلیفه گری قرض می گرفت و آنها را در خانه می خواند. او به شناخت تاریخ دوران باستان، قرون وسطا و رُنسانس در اروپا علاقۀ بسیاری پیدا کرده بود. سال ها بعد، شادروان امیل هاکوپیان ریاست کتابخانه را به عهده گرفت، راهنمایی که همواره همراه جوانان بود و به آنان کمک می کرد تا برای رسیدن به آرمان هایشان از راه های سخت و دشوار نگذرند و این نعمتی برای روبرت و دیگران در تبریز بود.
واهانیان از کودکی با سه فرهنگ متفاوت زندگی کرده است؛ خاندان ارمنی، فعالیتهای فرهنگی و ورزشی در باشگاه «آرارات» و مدرسهای که در آن به زبان فارسی تحصیل میکرد.
واهانیان در سال ۱۳۳۷ در رشته شبانه زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه تبریز درس خواند و همزمان با تحصیل، در گمرک نیز مشغول بود و مخارج تحصیل خودش را تامین میکرد.اما این آرمانی نبود که او در پی آن بود. واهانیان در کنکور سراسری سال تحصیلی ۱۳۳۸-۱۳۳۹ «دانشگاه تهران» شرکت کرد و در رشته معماری قبول شد.استادان این رشته از برگزیدگان هنر معماری ایران بودند. رشته معماری دانشگاه تهران با حضور و بر پایه برنامه ریزی «آندره گُدار»، «ماکسیم سیرو» و «محسن فروغی» شکل گرفت.
اواخر دهه ۳۰ خورشیدی محسن فروغی از ریاست دانشکده کناره گیری کرد و «هوشنگ سیحون» رییس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. سیحون جدا از این که معمار صاحب سبکی بود، علاقه زیادی به امر تربیت معمار داشت.روبرت واهانیان در سال ۱۳۴۶ از رشته معماری دانشگاه تهران فارغ التحصیل و در بخش خصوصی مشغول به کار شد.
روبرت واهانیان،دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران،سال اول،آتلیه ژنیا آفتاندیلیان،1338 1339ش
در پاییز ۱۳۴۶، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران دوره عالی رشته شهرسازی را بنیاد نهاد و او ضمن اشتغال به کار، این دوره پنج ساله را نیز طی کرد.واهانیان پس از گذراندن دوره پنج ساله شهرسازی، در سال ۱۳۵۱ با «رضا انصافی»، از همدانشکده ای های خود، در یک آتلیه دکوراسیون و معماری داخلی به نام «آوانگارد» همکاری کرد. او با جدایی از انصافی و پایه گذاری یک شرکت ساختمانی، تجربه ای دیگر را آغاز کرد. کار شرکت، طراحی و ساخت مجتمع های بزرگ آموزشی بود. این شرکت توانست در تهران، خوانسار و رشت کارهای ساختمانی چندی، از جمله هنرستانی صنعتی در خوانسار و «مرکز آموزش کشاورزی شهید اشرفی اصفهانی» در رشت را به انجام رساند.
واهانیان در سالهای میانه دهه ۶۰، پس از سالها اقامت و فعالیت در تهران، به شهر رشت عزیمت کرد و در همین شهر ماندگار شد. او در همان سالهای نخست،همکاری با نظام مهندسی و شهرسازی شهرداری رشت را شروع کرد و پس از زلزله رودبار، در خرداد ۱۳۶۹ اولین اثر خود، یعنی مرمت و احیای ساختمان تاریخی شهرداری را برجای گذاشت. بعدها پروژه بازسازی و احیای بازار مرکزی شهر رشت را برعهده گرفت و در سالهای پایانی مدیریت «هادی الماسی»، احیای آن را به پایان رساند.
واهانیان در دهه ۷۰، در دوره شورای شهر اول و دوم، مرمت و بازسازی ساختمان مسکونی اولین شهردار رشت، حاج «میرزا خلیل رفیع» را برعهده گرفت و پس از پایان بازسازی، این عمارت به ساختمان اصلی شورای شهر رشت تبدیل شد.
او برای همه این بازسازیها، سراغ مطبوعات قدیمی گیلان و تاریخ گیلان رفت و آنقدرخواند و تحقیق کرد که به عنوان یک گیلانشناس شناخته میشود. «فرامرز طالبی»، نویسنده کتاب «تئاتر گیلان» میگوید که واهانیان اسنادی ارزشمند درباره تئاتر گیلان در مدرسه ارمنیان رشت در اختیار او قرار داده که به مستند شدن تاریخ ایران کمک کرده است.
گردآوری اسناد و مدارک و اهدای آنها به سازمان اسناد ملی ایران
واهانیان در شرایطی قرار گرفته بود که ناخواسته باید به درخواست های نهادهای فراوانی که پس از وقوع زمین لرزه در گیلان شروع به کار مطالعاتی کرده بودند، پاسخ می داد و از سوی دیگر، خود وی نیز برای مرمت بناهای آسیب دیدۀ شهرداری رشت به اسناد و مدارک فراوانی نیاز داشت. در این شرایط، با راهنمایی دکتر محمد تقی رزازی، مدیر وقت سازمان میراث فرهنگی گیلان و نیز استاد جعفر خمامی زاده، عضو هیئت مدیرۀ وقت کتابخانۀ ملی رشت و تنی چند از دوستان بر آن شد تا به هر شکل ممکن به مدارک فنی و مستندات شهری دست یابد.
روبرت برای جمع آوری سند تقریباً به بیشتر مراکز اسناد مراجعه کرد و توانست بسیاری از این اسناد را، پس از ماه ها و سال ها کار و تلاش، گرد آورد. او در این راه به منابع موجود در بایگانی مدرسه و کلیسای ارمنیان رشت و کتابخانۀ خلیفه گری ارمنیان آذربایجان شرقی در تبریز نیز مراجعه کرد و تقریباً تمامی نشریه های موجود در کتابخانۀ ملی رشت را،که شاید مشتمل بر حدود ده هزار صفحه می شد، با دقت خواند و از آنها یادداشت برداشت و در نهایت آرشیوی از اسناد شهری و شهرسازی را گرد آورد. او توانست به کلیۀ نقشه های قدیمی شهر رشت دست یابد. برخی از آنها را از مراکز اسناد گرفت و برخی را نیز خریداری کرد. نقشه های ۱۳۲۷ ش نیز از جملۀ این اسناد بود. او پس از استفاده از این اسنادتمامی آنها را به سازمان اسناد ملی در تهران اهدا کرد.
آشنایی با فرهنگ گیلان
با ورود واهانیان به کتابخانۀ ملی رشت و استقبال استاد جعفر خمامی زاده از او و کمک به وی دریچۀ دیگری به روی روبرت گشوده شد. او، که در ابتدا برای گردآوری مدارک شهری به کتابخانه رفته بود، حال یکی از جدی ترین پژوهشگران گیلانی شده بود که با استفاده از منابع و پیش تر مطبوعات، به پژوهش روی آورده بود. واهانیان از آغاز فعالیت خود یکی از یاوران و دل سوزان کتابخانه شد. او، که با در دست گرفتن روزنامۀ خیرالکلام، چاپ رشت متوجه شده بود این روزنامه به زودی از بین خواهد رفت کمک کرد تا روزنامه به شکلی مطلوب بر روی کاغذ A4 زیراکس و در شش جلد صحافی شود تا هنگام مراجعۀ پژوهشگران این نسخه های جدید را در اختیار آنها قرار دهند و نسخۀ اصلی در گنجینه به سلامت بماند.
واهانیان به شدت علاقه مند و درگیر اسناد موجود در کتابخانۀ ملی رشت شد و چنانکه آمد بیشتر نشریه های گیلان را ورق به ورق و سطر به سطر خوانده و گاه یادداشت برداشته و گاه از آنها کپی گرفته و بخش بزرگی از این یادداشت ها، به صورت بسیار مرتب، در دفتر کار او قرار دارد. او می گوید: «جدا از نشریه های ارزشمند، به جا مانده از دورۀ مشروطیت گیلان، کتاب هایی از خاطرات و گزارش های سیاحان فرنگی از گیلان نیز در این کتابخانه وجود دارد و فراتر از آن، یادداشت های کنسول های روسیه و انگلستان مقیم رشت نیز در دست است». این اسناد و گزارش ها از ابتدا تا ۱۲۸۵ ش تقریباً کامل است ولی عجیب این است که اسناد پانزده سالۀ رشت، از ۱۲۸۵ تا ۱۳۰۰ ش، در دست نیست و شاید این امر اتفاقی نباشد. این سال ها هم زمان با دوران مشروطه و نهضت جنگل است یا این اسناد را از بین برده اند و یا اصلاً چنین اسنادی در کتابخانه ها گرد آورده نشده است. در هر صورت، تقریباً هیچ سند مهمی دربارۀ این دورۀ پانزده ساله در بایگانی های محلی وجود ندارد. برای پر کردن جای خالی رخدادهای این دورۀ پانزده سالۀ تاریخی تنها می توان به گزارش های ساعت به ساعت و روزانۀ کنسول های روسی و انگلیس مقیم رشت، که از محل مأموریتشان به لندن و سن پترزبورگ مخابره کرده اند و در این کتابخانه موجود نیست، مراجعه کرد.
نهضت جنگل، تدوین تقویم تطبیقی
با توجه به نبود اسناد پانزده سالۀ یاد شده، به ویژه در دورۀ نهضت جنگل، واهانیان برای گویا شدن اسناد گردآوردی شدۀ موجود دست به تدوین تاریخ تطبیقی زد. او می گوید که برای کامل کردن تاریخ پانزده سالۀ یاد شده با اسنادی با تاریخ میلادی و هجری قمری رو به رو هستیم که هم زمانی آنها برای ما دانسته نیست. از این رو، او دست به کاری ویژه زد. او می گوید:« مجبور شدم تقویم تطبیقی دویست ساله ای را، بر اساس جدول های کتاب گاه شماری سه هزار ساله استادم، شادروان احمد بیرشک، به صورت روزشمار تهیه و رخدادهای نهضت جنگل را با استفاده از این تقویم تطبیقی، به صورت روزشمار، تنظیم کنم».این تقویم آمادۀ چاپ است.
واهانیان مدت هاست که سخت درگیر شناخت نهضت جنگل است. وی می گوید: «معمولاً ارگان هر حزب و نهضت، هر چند چریکی، باید دیدگاه های خود را اطلاع رسانی کند. وقتی سراغ روزنامۀ جنگل، ارگان نهضت جنگل، رفتم متوجه شدم که کمتر اطلاعاتی دربارۀ رخدادهای نهضت در آن آمده است. به سراغ منابع دیگر رفتم، از جمله یادداشت های گریگور یقیکیان که هم زمان با نهضت جنگل در رشت حضور داشت. یقیکیان برخی از خبرها و اسناد دورۀ مشروطیت و دیدگاه هیئت اتحاد اسلام را، در روزنامۀ ارمنی زبان زانگ، چاپ تبریز، آورده. از این رو، به کتابخانۀ خلیفه گری ارمنیان در تبریز رفتم. بیش از چهار شماره از این روزنامه در کتابخانه نمانده بود».
واهانیان وقتی به امریکا می رود می شنود که نسخه هایی از این روزنامه (زانگ) در کتابخانۀ دانشگاه یو سی اِل اِی موجود است ولی کسی را پیدا نمی کند که او را به آن کتابخانه برساند. از این رو، نمی تواند به این منابع دست یابد.
به هر ترتیب، او توانست روزشمار نهضت جنگل را با استفاده از منابعی چون یادداشت های باراتف، دنسترویل، سرلشکر کوپال و… گرد آورد. یادداشت های مأموران و مسئولان وقت دولت مرکزی در گیلان و یادداشت های یاران و نزدیکان نهضت جنگل نیز، از چشم او به دور نمانده است.
واهانیان بی هیچ ادعایی، در گوشه ای از کشورمان، رشت، زندگی می کند، با انبوهی از اسناد و تجربه و نگاهی علمی به معماری و شهرسازی رشت اما زادگاه وی تبریز است و این شهر همواره در طول تاریخ با عنوان مادرشهر گهواره ای برای رشد فرزندان برومندی بوده که افتخار ایران باشند.امیددارم مدیران شهری تبریز در معرفی این مفاخر و تجلیل ازین معمار و پژوهشگر در زادگاه خودش شهر تبریز در زمان حیات وی اقدامی کرده باشند.
ماخذ:پیمان-فرامرز طالبی