روز 18 اسفند 1389 ایرج افشار ایرانشناس، نسخهشناس و فهرست نویس نامدار ایرانی در 89 سالگی دار فانی را وداع گفت.
ایرج افشار، نامی است که در میان ایرانشناسان خارج از کشور، چندین برابر آنچه در ایران شناخته شده ، آشناست. افشار از خاندانی است که به لحاظ فرهنگی خدمتگزار است، خاندانی که کافی است سری به موقوفاتشان در تهران و دیگر نقاط و حتی خارج از کشور زده شود، موقوفاتی که همه برای آموزش و تعلیم و تربیت و اعتبار و اهمیت و اعتلای زبان فارسی است.
تا آنجا که خاطرات و گفته ها و نوشته های موجود نشان می دهد، وی در طول هشتاد سال زندگی، عضو هیچ گروه و دسته و حزبی به صورت پنهانی و آشکار نشد و یک سره ، با هر کسی که رفت و آمد داشت، برای کتاب و ایران بود.
وی نزدیک چهارده سال (44 ـ 58) ریاست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران را داشت، دوره ای که این کتابخانه، کتابخانه شد و هزاران نسخه خطی و ده ها هزار برگ سند و عکس در آن جای گرفت.
فهرست مقالات فارسی یکی از ارزشمندترین آثاری بود که از این مرد منتشر شد و راهنمای مهمی برای دانش پژوهان برای هزاران مقاله ای بود که در نشریات و مجموعه های مختلف چاپ شده بود. دست و دلبازی افشار برای کمک به مراجعین، از دانشجو گرفته تا اساتید، از داخل کشور تا خارج، چندان بود که کمتر کسی را می توان یافت که از وی دلخور شده باشد. علاقهاش به هر کاری که به نوعی به ایران مربوط میشد، بسیار جدی و حامی آن بود. نه خستی داشت و نه چیزی را برای خود نگاه می داشت و نه وقتی چیزی دست دیگران می دید حسادت می ورزید. اخلاق و منش او در چهارچوب نگاهی بود که به این قبیل آثار داشت. همین امر سبب شده بود تا بسیاری به او اعتماد کرده و اسناد خصوصی خود را در اختیارش قرار دادند.
افشار مردی بود برای ایران، دوستدار ایران، و از آنجایی که بخشی مهمی از این فرهنگ، فرهنگ اسلامی بود، آثار فراوانی را منتشر کرد که نه تنها در حوزه ایران شناسی بلکه اسلام شناسی هم بود.
او کتابدار، کتابشناس، تصحیحگر، کاشف، نسخهشناس متنپژوه، سندپرداز مرجعنویس، گنجور مجموعهساز، فهرست نگار، دانششناس، تاریخنگار احیاگر، منبع خاورشناسان، همنشین دانشوران، معاصر مشاهیر، وارستة ناوابسته، دلسوختة ژرفاندیش، جهانگرد ایران نورد، و گذشتهپژوه آیندهنگری است که یادگارهای ماندگاری در عرصة مطبوعات، کتاب و کتابخانه پدید آورد.
وی را باید ایرانشناستر از هر ایرانشناسی دانست که با چشم دل و دیدة سر گام به گام این سرزمین پُر گهر را درنوردید و برای دستیابی به برگی دربارة این خاک و زبان، جهان را زیر پا نهاد. او پُر نویسی است که خواندنیهای بسیاری نشر داد و بنیادها، نهادها، کتابخانهها و کنگرهها بر پا کرد.
افشار، 65 سال از عُمرش را با نشر گذرانده و پیشینة مدیریت مطبوعاتی ایشان بر 14 عنوان ادواری که انتشار داده ـ تا سال 1388ـ از 178 سال در میگذرد. او شیوة خاص خود را در عرصة مجلهنگاری دارد. بیش از شکل در پی محتواست. به حیثیت کاری، عزتمندی و مراعات بها میدهد. راستی را فدای خویش و کیش نمیکند. چرا که دردمندانه به حرفهایگری در عرصة مطبوعات و پژوهش میاندیشد و عمل میکند. سعی دارد بی حُب و بُغض بنگارد و به سویی در نغلتد. البته از بروز باورمندی خود نسبت به شخص و یا موضوعی ابا ندارد. شارل هانری دوفوشه کور. استاد ممتاز ادبیات فارسی در سوربن و برندۀ جایزۀ «بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی» می گوید :
ایرج افشار از جهات بسیار از جایگاهی بس بلند و ارجمند برخوردار است. مقصد عشق و اشتیاق دانشورانۀ او کشف نسخههای خطی و چاپهای قدیمی متنهای بزرگ، متنهای نایاب، و یا متنهای یگانه و نمونه وار مهم بود. او براساس این متون، فهرستنامه ها و نمایه گزاریهای بسیار دقیق و معتبر می پرداخت، و یا امکان انجام آنها را توسط دیگران فراهم میآورد، و از این راه مآخذ و مراجع پُرشمار در دسترس پژوهندگان قرار میداد. خود او نیز خویشتن را وقف چاپ و انتشار متنهای بزرگ کرد، و کسانی را نیز که متنهای مشابهی نشر میدادند همراهی و مساعدت کرد. او در موارد بسیار به این متون یادداشتها و اطلاعات تازهتر و نمایه های ویژه میافزود، و با این کار شرایط و فلسفۀ وجودی آنها را روشن و فهم پذیر می گردانید. سرانجام اینکه ایرج افشار از یک موهبت و مهارت علمی استثنایی برخوردار بود که به وی امکان میداد تا، با اختصاصدادن تألیفاتی به دانشمندان و دانش پژوهان، شخصیت اینان را بزرگ شمارد و ارج نهد.
افشار نام خاندان بزرگی است که به تاریخ ایران و بالاخص به تاریخ شهر یزد گره خورده است. ایرج در 16 مهرماه 1304 (8 اکتبر 1925) در تهران چشم به جهان میگشاید، از پدر و مادری بهنام محمود و نصرت. دوران آموزشی او در دبستان و دبیرستان و دانشگاه توسط آن پدر تیزنگری هدایت میشود که ظرفیت ها و استعدادهای فرزند خویش را از دیرباز دریافته بوده است. محمود افشار (پدر) متعلق به آن نسلی است که دارای اعتقادات میهن دوستانۀ توانا و آمادۀ به کارانداختن دارایی های خود در راه شکوفایی فرهنگ ایرانزمین است. او دوره دبستان را در میان زرتشتیان تجریش میگذراند، و سپس به دبیرستان فیروز بهرام وارد میشود. پس از اخذ دیپلم ادبیات از دبیرستان، در 1324 (1945) به دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران راه مییابد. پس از چهار سال به دریافت دیپلم حقوق نایل میآید. در همین اثناء، در 1323، مدیریت داخلی نشریۀ آینده را برعهده میگیرد، و از 1325 بهبعد با مجلۀ جهان نو به همکاری میپردازد. او پساز پایان تحصیلات دانشگاهی، در 1329 به استخدام وزارت فرهنگ درمیآید و در دبیرستان ایرانشهر آغاز به کار میکند. یک سال بعد، در 1330، به عنوان کتابدار به کتابخانۀ دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران منتقل میشود، و در این دوره است که میان او و یکی از کسانی که به او معرفی کرده اند، یعنی محمدتقی دانش پژوه، یک دوستی درازمدت پای میگیرد. ایرج در این زمان خود را در یک موقعیت دانشورانۀ بسیار مناسب بازمییابد : در 1339 محمدتقی دانش پژوه با پشتکار به انتشار فهرست متون و دیگراسنادﹺ کتابخانۀ پربار دانشکدۀ حقوق و فهرست آثار کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات دست میزند. ایرج در همین سال از شغل کتابداری کناره میگیرد، و به نشر مجلات مهر و سخن (که سردبیر آنهاست) رو می آورد. هماو به عنوان عضو بنیانگذار نشریۀ فرهنگ اینزمین در انتشار این دفتر همت می نهد، توجه خویش را بر چاپ و نشرﹺ در حال گسترشﹺ آثار مدون ایرانی متمرکز می کند، و در سالهای 1335 و 1342 در مقام جانشین موقت مدیر بنگاه ترجمه و نشر کتاب فعالیتهای انتشاراتی را ادامه میدهد. او از 1335 تا 1336 در کتابخانۀ یونسکو در اروپا یک دورۀ کارآموزی سپری میکند، و سپس از 1336 تا 1348 به تدریس آموخته های خود در دانشسرای عالی دانشگاه تهران میپردازد. از اینپس تا زمان بازنشستگی در 1358، نخست به عنوان دانشیار و سپس در مقام استاد، در دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران تدریس میکند.
ایرج افشار در 1344 به مدیریت کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران ارتقا مییابد و تا زمان بازنشستگی در این سمت باقی میماند. او در این کتابخانه بر همه چیز، از سروسامان دادن به ساختمان و موقعیت موضعی کتابخانه گرفته تا فهرستنگاری و نمایه گزاری کتابها و غیره، نظارت مؤثر دارد، و این عطف توجه دستآوردهای بسیار اساسی و ماندگار با خود میآورد. بهخاطر دارم که در 1357 دفتر کار او به مدت دو سال در ساختمان اداری دانشگاه بود. ساختمان بسیار زیبای کتابخانه مرکزی، در دل دانشگاه، تازه افتتاح شده بود. در زیرزمینهای دانشگاه رده بندی علمی و حسابشدۀ دستنویس ها و کتابهای چاپی به انجام رسیده بود، و این آثار در دسترس پژوهشگران قرار داشت..در خلوت اداری این سازمان میتوانستیم نیات و تدابیر مدیر کتابخانه و گروه کاری او را برای برنامه ریزیهای تازهتر حدس بزنیم. این مدیر و گروه در اندیشۀ ایجاد یک کتابخانۀ دانشگاهیﹺ نمونهوار در ایران و ساماندهی روشمند و عقلانی به آن بودند. ایرج افشار، در پرتو شخصیت بانفوذی که داشت، توانست آنچه را که برای انجام این کار مهم مطالبه میکرد به دست بیاورد: بین سالهای 1332 و 1364 تعداد 18 مجلد از فهرست دستنوشته ها و کتابهای این کتابخانۀ مرکزی به چاپ رسید. انتشار بخش اعظم این مجلدات، که زیر نظر ایرج افشار و اغلب با همکاری او صورت میگرفت، از کارهای ارزشمند محمدتقی دانشپژوه بود. در بحبوبۀ همین شرایط، بین سالهای 1348 و 1363، دانشپژوه یک فهرست متشکل از سه مجلد منتشر کرد. این فهرست استخراج شده از میکروفیلمهایی بود که کتابخانۀ مرکزی به دست آورده بود. این گنجینه که شامل نام و نشان آثار نوشتاری ایرانی موجود در کتابخانههای جهان میشد توسط دانشورانی چون مجتبی مینوی شناسایی و گردآوری شده بود.
آثاری که به قلم ایرج افشار نگارش یافتهاند پُرشمارند و به سختی قابل برشمردن هستند. با این وصف، ذکر چند مورد مهم آنها ناممکن نمینماید. فهرست مقالات فارسی او در شش مجلد حاوی عناوین همۀ مقاله های فارسیزبان است که دربارۀ جنبه های گوناگون ایرانشناسی از 1288 (1910) تا 1376 (1997) نوشته شده اند. ایرج به تنهایی و گاه با همکاری نسخه شناسان بزرگ به فهرستنگاری نسخه های خطی دست زده است، مانند دستنوشته های موجود در مجلس سنا و مجلس نمایندگان ایران، در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، در دو کتابخانۀ باشکوه مجتبی مینوی (در دو مجلد) و مالک (در 13 مجلد)، در آرامگاه اردبیلی، و نیز در کتابخانه های آمریکا و غیره. او همچنین، به منظور پیشبرد تحقیقات، یک فهرست کلی پرداخته است که مربوط به تمامی نسخه های خطی است، و نیز یک نمایه که شامل نام و نشان مجلاتی است که به چگونگی نسخههای مربوط به مطالعات ایرانشناسی میپردازند. این فهرستها درواقع صورت موجودی کتابهای مهم کتابخانه های یادشده هستند، کتابهایی که گنجینۀ دانش و دانایی میباشند.
از سوی دیگر، ایرج افشار یک آموزگار و راهنما برای معرفی و نشر چکیدۀ مقالات کارشناسان در ایرانشناسی بوده است. موضوع این مقالات مواردی چون نسخهشناسی، نظام ارباب ـ رعیتی (فئودالیسم) در ایران، زبانشناسی در ایران، و یا شخصیتهایی مانند ابونصر فارابی و میرزامحمد قزوینی میباشد. به همین ترتیب، او در مجلداتی دیگر به نشر و معرفی نوشته های میرزا محمد قزوینی، رشید یاسمی، اعتمادالسلطنه و حبیب یغمایی همت گمارده است. هم او گزیده ای از نامه ها و مکاتبات برخی شخصیتهای سیاسی و ادبی را به چاپ رسانیده که به پدرش محمود افشار نوشته شده بوده است. ایرج افشار دربارۀ هنر کتابپردازی، شیوۀ صفحه آرایی و صحافی، و نیز چگونگی هنر خطاطی به کار رفته در دستنویس های مورد توجه خویش، چیزها نوشته و توضیحاتی ارائه داده است. نمونه ای از این موارد را در توضیحات و داوریهایی میبینیم که او دربارۀ تحفته المحبین یعقوب شیرازی و یا رسالۀ خلیل تبریزی ارائه داده است.
همچنین ایرج افشار دلباختۀ تاریخ بود. متنهای بزرگ تاریخی را براساس بهترین و معتبرترین دستنوشته های موجود از نو به چاپ رسانید، نظیر کتاب فارسیﹺ ممالک و مسالک استخری، مجملالتواریخ (از مؤلفی ناشناس)، تاریخ گزیده اثر مستوفی قزوینی. در میان آثار تاریخی فراوانی که منتشر کرد، اسناد و مکاتبات مربوط به دورۀ صفوی چشمگیر است، و نیز آثاری که از وضعیت مناطقی خاص دم میزنند، مانند کرمان در زمان تیموریان، و یا فارس و خوزستان در دورۀ صفویان. در بین انتشارات نامآور او در زمینۀ تاریخ از آن دسته کارها نیز می توان نام برد که به جزئیات کتابخانۀ تبریز در زمان رشیدالدین فضلالله همدانی میپردازند. تدوین این کارها با همکاری مجتبی مینوی صورت گرفته است، و همراه با توضیحات و روشنگریهای سودمند میباشد. از میان شهرها، شهر برگزیده و محبوب او یزد بود. پدر او محمود زادۀ این شهر بوده است. پنج اثر تاریخی میشناسیم که درباره یزد منتشر شدهاند. کتاب بزرگ دیگری در دست است که به تاریخ عکاسی در ایران اختصاص دارد، و خانوادۀ افشارهای یزد در پرداخت این کتاب سهمی درخور برعهده گرفته است. و باز شاهد انتشار یک متن کهن دربارۀ سمرقند هستیم، و کتابهای دیگری که بهگونۀ بسیار دقیق به توصیف کاروانسراهای اصفهان در دورۀ صفوی می پردازند. شاهد چاپ و نشر سفرنامهها نیز هستیم. اینهمه فعالیت انتشاراتی را میباید مدیون ایرج افشار دانست. تاریخ سلسلۀ قاجار و دورۀ قاجاریه نیز موضوع توجهات دانشمندانه و فعالیتهای نوشتاری و انتشاراتی ایرج افشار واقع شده بوده است. تودۀ خیره کنندهای از اسناد گوناگون و متنوع مربوط به این دوره توسط او و یا زیر نظر وی منتشر شده است. بیش از پنجاه مجلد به سرگذشتنگاری در دوره قاجار، نوشته ها و نامه نگاری های شخصیت های بزرگ این دوره، شرح حال سفرهایشان، و نیز به روزنامه های منتشر شد در آن زمان تا دورۀ مشروطه اختصاص یافته است.
کنجکاوی پردامنۀ ایرج افشار او را به مطالعه و انتشار متنهایی نیز سوق داده است که به زمینه ها و موضوعات متنوع دیگر مربوط میشوند، مانند منشیگری و حسابداری، و امور دبیرخانهای و وزارتخانهای. او یک واژهنامۀ بزرگ منتشر کرده است که شامل واژگان و اصطلاحات اداری و دیوانی متداول در دورۀ صفوی است. نشرهای متنوع دیگر او عبارتند از : یک دانشنامۀ علوم متعلق به سدۀ هفتم ( رساله جامع العلوم ستّینی، از فخر رازی)، رساله ای در قیافه شناسی (رساله در علم فراست)، متنی از ابوریحان بیرونی در پزشکی ( الصیدنه فیالطب)، کتابی دربارۀ اصناف و پیشه ها، مجموعه رساله هایی دربارۀ شناخت مواد معدنی و سنگ های قیمتی و جواهرات (جواهرنامه نظامی، از محمدبن ابیالبرکات جوهری نیشابوری)، رساله ای در خوابگزاری (رساله در تعبیر خواب، از سید علیبن شهاب الدین همدانی)، و دو رساله دیگر که مربوط به هنر آشپزی در دورۀ صفوی است (کارنامه در باب طباخی و صنعت آن، مادهالحیوه).
ایرج افشار در نشریات متعدد مقاله هایی اغلب کوتاه ولی بس پربار و آموزنده مینوشت. چکیده هایی که از خوانش متنها ارائه میداد همواره سرشار از دانایی و شناخت بود. در مورد شخص خود وی، سرگذشتهایی که او از سیر و سفرهای متعدد خویش در پهنۀ ایرانزمین و بیرون از ایران نقل کرده است نیک جلب توجه می کنند. هماو دربارۀ بسیاری از دانشورانﹺ فقید که با آنان آشنایی و همجوشی داشته است یادنامه نوشته است. آخرین مقالۀ منتشرشدۀ ایرج افشار دربارۀ شیوۀ دسته بندی علوم دینی و ادبی و غیره در زمان ایلخانان مغول است. ایرج افشار در مهرماه 1389 برای درمان راهی آمریکا شد. در نامههایی که او از منزل پسرش در آمریکا می نوشت و ارسال میداشت انسجام لفظی، حسن کلام، و خوش خطی او همچنان محفوظ و استوار مانده بود. پساز انجام معاینات پزشکی، بهتر آن دیده بودند که او به ایران برگردد. او در 18 اسفندماه 1389 در خانۀ خویش در تهران چشم از جهان فرو بست. پیش از او، همسر و یکی از پسران وی درگذشته بودند.
ناصر مقدس / موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
مستند ایرج افشار، فرزانه فروتن ایران مدار ما