کتاب سفرنامه همسر عمادالملک به مکه به کوشش نادر پروانه و زهرا موسیوند توسط نشر مورخان منتشر شد.
برای پی بردن به اهمیت این سفرنامه و نویسنده آن، باید به بافت و بستر اجتماعی زمان این سفر نگاهی کوتاه بیندازیم. این سفرنامه متعلق به دهۀ پایانی حکومت ناصرالدین شاه قاجار است و نویسنده آن پرورش یافته اواخر دوره محمدشاه اوایل دوره ناصری است. اگرچه آشنایی جدی ما با مظاهر تمدنی جدید در این دوره بود؛ اما جامعه با چالش های جدی در حوزه روابط اجتماعی و فرهنگی مواجه بود. زنان هنوز حق خواندن و نوشتن را نداشتند و حتی در دوره مشروطه که آزادی های فراوانی به نسبت عصر ناصری وجود داشت، به مکتب رفتن زنان همچنان مخالفان سرسختی داشت. علاوه بر نگاه سنگین اجتماعی، خانواده ها نیز با این مسائل ناآشنا بودند و از این کار جلوگیری می کردند.
حال از زاویه ای دیگر به این موضوع نگاه کنیم. مسافرت به ویژه مسافرت های طولانی، با خطرات متعددی روبرو بود. وسایل حمل و نقل بسیار کم بود. راه های ارتباطی ناامن بودند. راهزنی و دزدی در اکثر مناطق و راه های ایران وجود داشت. عمال حکومتی تعدیات متعددی به مردم عادی و مسافران داشتند. این موارد مربوط به داخل ایران بود و برای خارج از ایران با مشکلات بیشتری مواجه بودند. زبان ارتباطی با دیگران فرق می کرد. اگرچه تهیه آذوقه و اسباب مسافرت در داخل ایران و در نزدیکی مرزها صورت می گرفت؛ اما در خارج از ایران تهیه ملزومات سفر به سختی انجام می شد. مسافران در بسیاری از موارد با قحطی و گران فروشی مواجه بودند. همه این ها و مسائلی دیگر، سبب می گردد تا مسافرت های غیرضروری نه تنها برای مردان در داخل مرزها کم باشد؛ بلکه در خارج از مرزهای ایران به صورت بسیار محسوس کمتر شود. از سویی دیگر زنان برای هر امری در این دوره به اذن و اجازه شوهر یا پدر احتیاج دارند و معمولاً حتی به بازار رفتن آن ها به همراه همسران یا پدرانشان است.
همسر عمادالملک اگرچه از خطرات راه آگاه است، نه تنها به این مسافرت می رود؛ بلکه به عنوان سرپرست کاروان چند زن دیگر ازجمله مادر، حاجیه آقا، بی بی فاطمه، دولت و فیروزه را نیز به همراه خود می برد. این زن علاوه بر این که یک شاهزاده قاجاری و آشنا به وضعیت خطرناک راه ها، دزدی و راهزنی وغیره است، به گفتۀ خودش سه سال نامزد ناصرالدین شاه بوده و هجده سال در دستگاه حکومت عمادالملک بوده است. همه این موارد برای آگاهی از شرایط سخت مسافرت کافی بود. عمادالملک نیز همین مسائل را به او می گوید. در چنین اوضاعی او سفر خود را از حاشیه کویر شروع و با گذر از مناطق کوهستانی غرب ایران به عتبات عالیات می رود و از آنجا نیز با کشتی عازم مکه می شود. بررسی کلی مسیر، نشان از سختی چنین مسافرتی برای یک خانم است. او نه تنها به این مسافرت می رود؛ بلکه گزارشی دقیق از وقایع روزانه مسافرت خود می انگارد که با توجه به آنچه پیشتر گفته شد، در ایران آن دوره در میان زنان رایج نبود.
متنی که این شاهدخت قاجاری به دست می دهد، بسیار خواندنی و شیرین است. او بسیاری از احادیث و روایات دینی را می داند. از ضرب المثل ها و اشعار به درستی و با دقت استفاده می کند. آنچه از متن می توان فهمید در طول این مسافرت روزانه به نگارش سفرنامه خود می پرداخت و متنی که ارائه می دهد مربوط به روزهای گذشته نیست. همه این موارد نشان می دهد با یک شاهزاده خانم با فضل و کمالات مواجه هستیم؛ اما این نکته نیز حائز اهمیت است که کاملاً از جامعه عصر خود فاصله نگرفته است. او اگرچه به معرفی پدر و مادر خود میپردازد و سعی می کند آنها را تا فتحعلی شاه و نادرشاه معرفی کند؛ اما بنا بر رسم جامعه عصر قاجاری اسمی از خود ذکر نمیکند. این به نوع تربیت دوره قاجار برمیگردد که حتی زنانشان را به اسم بچه هایشان یا با اصوات صدا می-زنند. این مساله در همسر عمادالملک نیز به خوبی دیده میشود. او حتی از آوردن نام اصلی مادر خود امتناع میکند و او را با نام شاه باجی می آورد و در معرفی او میگوید که صبیه محمدکاظم میرزاست. در مورد دیگران نیز همین امر صادق است. وقتی حاجیه آقا را معرفی میکند، هیچگاه نام او را ذکر نمیکند و تنها به این اشاره می کند که صبیۀ امیر محمدولی خان و زن محمدحسین خان است. شاید اگر می توانست از بی بی فاطمه، دولت و فیروزه که خدمه و نوکرهایش بودند، اسم نمیبرد.
بررسی متن سفرنامه نشان میدهد که مخاطب با روایت های صحیحی سروکار دارد. آنجا که زنی در میان کشتی مشغول بزک کردن شده، به حاجی ها طعنه میزند که آن ها را به معصیت انداخته است؛ اما از خودش نیز غافل نمیشود و میگوید من هم مشغول تماشا شده ام و میخندم. سپس از خداوند به دلیل غیبت کردن، طلب بخشش می کند. او حتی از ذکر وسوسه های شیطانی نیز غافل نمیشود و حالت شک و تردیدش نسبت به دینی که به گفته خودش از پدر و مادر به او رسیده، را ذکر می کند و بیان می کند که بعد از مریضی طولانی و مرگ برادر، خیالاتی بر او چیره شد از جمله آن خیالات این سوال بود آیا دین شیعه که از پدر و مادر به او رسیده است، صحیح است یا اینکه کورکورانه و بدون تحقیق بدان پیوسته است؟ حتی سفر مکه را با این حالت شروع میکند و به گفته خودش اسباب خیالش، امر بر وی مشکل کرده بود. این مسائل درواقع در اواخر سفر بیان میشود. حکایتی که بعد در ادامه ارائه می دهد، نشان از حالت روحی او در تمام طول سفر بود. او در این حکایت، خواب های خود را تعریف میکند و میگوید در زیارت های قبلی حتی در خانه خدا نیز این خیالات بر من مسلط بود که نهایتاً در نجف اشرف به آرامش و یقین میرسد.
دختر مبارک میرزا از سویی به فتحعلی شاه قاجار میرسد و از سویی دیگر از نوادگان نادر شاه افشار. شاید اینکه او از نوادگان نادرشاه بود و درواقع نسب به افشاریه هم میرساند در ازدواجش با عمادالملک بی تاثیر نبود؛ چراکه خراسان تختگاه افشاری بود و در آن دوره بسیاری از نوادگان دیگر نادرشاه در خراسان ساکن بودند. اطلاعات دقیقی از این شاهزاده خانم قاجاری در دست است؛ اما با توجه به آنچه پیشتر گفته شد، اسم او مشخص نیست. او در سن پانزده سالگی نامزد ناصرالدین شاه بود و این نامزدی نزدیک به سه سال طول کشید و در سن هجده سالگی به عقد زوجیت عمادالملک میرسد. هجده سال در دستگاه عمادالملک بود که سفر خود را در سال ۱۳۰۳ق آغاز میکند و درواقع متولد سال ۱۲۶۷ق است. او در سال ۱۳۱۷ق زنده بوده؛ چرا که نسخه حاضر از سفرنامه را یک بار دیگر در این سال بازنویسی میکند و به گفته خودش از سال ۱۳۰۴ق که از نجف اشرف به سمت ایران حرکت میکند تا این زمان که «دوباره این مرحله را مینویسم هرگز بیپول نشدم که قریب سیزده سال گذشته» است.
این کتاب با عنوان قراردادی «روزنامهچه سفر خیریت اثر سرکار نوابه علیه عالیه حاجیه شاهزاده خانم» به مکه مکرمه است. این شاهزاده خانم قاجاری سفر خود را از چهارشنبه بیست و یکم شعبانالمعظم سال ۱۳۰۳ق شروع می کند و در یازدهم ذیحجه سال ۱۳۰۴ق به طبس برمیگردد. آنچه که در وهلۀ اول مهم بود، عنوان کتاب است. این سفرنامه در فهرست نسخ خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی با عنوان قراردادی «روزنامه سفر مکه» آمده است. از یک سو به نظر میرسید که این عنوان بسیار کلی است و از سویی دیگر نام نویسنده سفرنامه نیز مشخص نگردید. از این رو با توجه به اطلاعاتی که میتوان به دست آورد، دو راه وجود داشت. نخست عنوان سفرنامه دختر مبارک میرزا و دوم سفرنامه همسر عمادالملک. با توجه به دلایلی، شق دوم برگزیده شد. مبارک میرزا اگرچه پسر محمود میرزا قاجار و درواقع نوۀ فتحعلی شاه است؛ اما گویا در قم ساکن بود و به ویژه در دو دهۀ اواخر عمر خود به خدمات دولتی کمتر اشتغال داشت. از سویی دیگر عمادالملک برای مدتها حاکم تون و طبس بود و ناصرالدین شاه در ازدواجش با این شاهزاده خانم دخیل بود. همسر عمادالملک بیش از هجده سال از ورودش به طبس میگذشت که تصمیم به این سفر میگیرد و در واقع در مدت این هجده سال، هیچ ملاقاتی با پدرش نداشته است و از آنجایی که مادرش نیز با او در طبس و در خانه عمادالملک زندگی میکرده، پدرش زن دیگری نیز اختیار میکند. لذا طبیعی است با توجه به این توضیحات برگزیدن عنوان همسر عمادالملک مناسب تر و گویاتر از دختر مبارک میرزا باشد.