شب یلدا، شب زایش خورشید
میمنتنژاد بیان کرد: در ایران باستان در مکتب میترائیسم، خورشید اهمیت بسیاری داشت و آخرین شب پاییز که به عنوان “شب یلدا” شناخته میشود، به عنوان شب زایش خورشید مطرح شده و چون خورشید در مکتب میترائیسم جایگاه بسیار باارزشی داشت، از این رو شب یلدا نیز ارزش بسیاری در ایران باستان داشت وی افزود اطلاق عنوان چیلله برای این شب صحیح تر می باشد.
وی در این خصوص اضافه کرد: ایرانیان باستان به جهت ارزش این روز، معمولا شب چیلله را جشن میگرفتند، چون از صبح فردای آن روز، روزها طولانیتر و شبها کوتاهتر میشد و به نوعی این موضوع را پیروزی بر اهرمن یا پیروزی نور بر تاریکی تلقی میکردند.
اطلاق کلمه «خوروز» در مورد شب چله
این پژوهشگر تاریخ با بیان اینکه بعضا از کلمهی خوروز برای نامیدن شب یلدا نیز استفاده میکردهاند، گفت: این کلمه که با کلمهی “خروس” از لحاظ ریشهای ارتباط دارد و به معنی طلوع خورشید است.
وی در باب فلسفهی نامگذاری آخرین شب زمستان، به عنوان شب یلدا گفت: کلمه یلدا برگرفته از کلمه سوریانی و به معنی زایش است که علمای زبان شناسی در این خصوص علمیتر بحث کردهاند. اما در آذربایجان شب یلدا با عنوان «شب چله» شناخته میشود.
«چیله گئجهسی» در آذربایجان
میمنتنژاد در خصوص شب چله(شب یلدا) در خطه آذربایجان گفت: در این خطه دو نوع چله(بزرگ و کوچک) مطرح است که چله بزرگ به مدت ۴۰ روز است، از اول دی تا ۱۰ بهمن ماه بوده و چله کوچک به مدت ۲۰ روز از ۱۰ تا آخر بهمن ماه است.
وی افزود: این ایام(چله بزرگ و کوچک) به عنوان ایام زمستان در آذربایجان قدیم مطرح بوده و در قدیمالایام شب ورود اولین چله را بسیار عزیز شمردهاند، چرا که زمستان فصل استراحت برای کشاورزان و شغلهای رایج در گذشته بوده و شروع این ایام را جشن میگرفتند.
این پژوهشگر تاریخ با تاکید بر اینکه دورهم نشینی، رفتن به خانه بزرگترها برای شنیدن تجربیاتشان و صله ارحام از جمله رسمهایی است که از گذشتگان در شب چله آذربایجان به یادگار مانده است، بیان کرد: شب چله در آذربایجان چند مورد زیر فولکلوریک نیز دارد و علاوه بر جمع شدن در خانه بزرگترها و گوش دادن به نقلهایشان(داستانهای به جا مانده از قدیم)، در این شب برای خانه نوعروسان خنچا یا همان خوانچه فرستاده میشد.(خوانچه به تحفهای گفته می شود که خانواده داماد در شب یلدا برای خانواده تازه عروس میفرستند)؛ این رسم تقریبا در سایر مناطق ایران مرسوم نبوده اما در آذربایجان و شمال ایران (قسمتهای شمالی کشور) بسیار مرسوم و پررنگ است.
وی خصوص تفاوتها و شباهتهای برخی رسوم در مناطق مختلف کشور، ادامه داد: هندوانه یکی از نمادهای شب چله است، در آذربایجان هندوانه را تزئین کرده و خانه نوعروس میفرستند و شمالیها نیز ماهی را تزئین کرده و به عنوان نماد برکت به خانه نوعروسان خود ارسال میکنند.
«هندوانه و انار» نماد گرما در برابر سرمای زمستان
میمنتنژاد در خصوص علت وجود میوههای هندوانه و انار در شب چله گفت: هندوانه و انار هر دو رنگی قرمز دارند و از گذشته قرمزی این میوهها را نماد گرما در مقابل سرمای زمستان دانستهاند و همچنین در هر دوی این میوهها پراکندگی در عین وحدت وجود دارد چنانچه انار و همچنین هندوانه پر از دانههای پراکنده اما به هم تنیدهای هستند.
وی در خصوص نماد وحدت میوههای انار و هندوانه تاکید کرد: فرزندان یک خانواده نیز با اینکه پراکنده میشوند اما در شب چله دور بزرگترها جمع شده و گردهم میآیند؛ این دو موضوع به نوعی ارتباط مفهمومی آیینی دارد.
وی با بیان اینکه در آیین میترائیسم رنگ قرمز، نشانه خورشید بوده و هندوانه نماد “خورشید سرخ” است، اما در آذربایجان رنگ قرمز، نماد گرمایش و زایش در مقابل شبی است که شروع برف و سرمای زمستان را به دنبال خود دارد، افزود: این نمادها آیین گذشتگان را بر ما روایت میکنند.
استفاده از «شبچره» در شب چله
این پژوهشگر تاریخ استفاده ازمیوههای خشک شده از دیگر زیر آیینهای شب چله در آذربایجان دانست و متذکر شد: در این مورد از کلمه شبچره استفاده میشود که به معنای دورهم نشینی شبانه و خوردن میوههای خشک است که نماد دوری از تابستان است؛ این میوههای خشک به نام شبچره مشهور بوده اما طی زمان این سنت از بین رفته و بسیار کمرنگ شوه است.
وی گفت: هر محل، روستا و شهر در آذربایجان به فراخور شرایط خود یک سری سنتهای دیگری را نیز دارد.
وی با بیان اینکه نام “شب یلدا” بیشتر در قسمتهای مرکزی و جنوبی ایران برای آخرین شب زمستان مطرح بوده اما در خطه آذربایجان این شب با عنوان “شب چله” شناخته میشود، گفت: اگر نام هر دو را یکی کنیم در این صورت ادبیات فولکلور خودمان از بین میرود؛ معتقدم هر منطقه باید کلمات و عنوان جشنها را حفظ کند.
خواندن شعر بیاتی در شب چله
میمنتنژاد در بیان برخی از سنتهای دیگر شب چله در آذربایجان تاکید کرد: چنانچه در این شب، در مناطق دیگر کشور اشعار حافظ را خوانده و فال میگیرند، در منطقه آذربایجان نیز خواندن شعر بیاتی بسیار مشهور است؛ بیاتی در آذربایجان یک شعر چهار مصرعی، موزون و پندآموز است.
وی در این رابطه افزود: بیاتیها را بیشتر مادربزرگها و پدربزرگها در حافظه داشتند و در شب یلدا این بیاتیهای پندآموز را برای فرزندانشان و نسلهای جدید میخواندند؛ اکنون نیز هر چند بیاتیها برایمان بسیار باارزش هستند اما استفاده از آن کمرنگ شده است.
پشمک جزو تنقلات ایرانی نبوده اصالتی آمریکایی دارد
وی با بیان اینکه پشمک جزو تنقلات ایرانی نبوده اصالتی آمریکایی دارد که به فرهنگ ما ورود پیدا کرده و به تدریج متفاوت شده است، گفت: اما همواره از قدیمالایام در کنار انار و هندوانه و برخی میوههای موجود در شب چله، شیرینی هم وجود داشته و این شیرینی بسته به محیط میتوانست پخته شده در خانه(شیرینیهای مخصوص خانگی) و یا قنادی و… باشد. هدف از این رسم نیز شیرین کردن کام کسانی بود که دورهم جمع شدهاند تا همدیگر را ملاقات کنند.
دورهمیهای شب چله را غنیمت بشماریم
این پژوهشگر تاریخ با تاکید بر اهمیت دورهمیها در شب چله و لزوم صیانت از این رسم کهن، بیان کرد: امروزه فضای مجازی به قدری در زندگی بشری پررنگ شده که روابط صمیمانه، عاطفی و چشم در چشم بین اعضای یک خانواده بسیار غنیمت شمرده میشود و برخی از ایام همانند شب چله بهانهی بسیار خوبی برای دورهمی و دید و بازدید است تا قدری مردمان از فضای مجازی جداشده و در فضای گرم و صمیمی خانوادگی قرار گیرند.
وی با اشاره به اینکه در گذشته خانهها بصورت خاندانی بود و بزرگترها به همراه فرزندان، نوادگان خود در یک خانه زندگی میکردهاند، افزود: در گذشتهها، نوع معماری خانهها نیز بر اساس زندگی خاندانی طراحی شده بود، در این صورت خانوادهها اگر میهمان یکدیگر نمیشدند نیز روزانه چندبار با همدیگر برخورد داشتند و صحبت میکردند؛ این ارتباطات بصری تاثیرات عاطفی فوق العادهای روی اعضای خانواده داشت.
میمنتنژاد در این رابطه تاکید کرد: بعد از اینکه وارد عصر مدرنیسم شدیم، این شرایط بر تمامی ابعاد زندگی و به ویژه ذر معماری خانهها تاثیر گذاشت و خانهها تبدیل به واحدهای آپارتمانی شدند که هیچ ارتباط بصری بین همسایهها وجود نداشته و شاید حتی همسایگان از اسامی یکدیگر نیز بیخبر باشند. در این شرایط قطعا به کمک این آیینها، خانواده در فضای کوچک آپارتمانی میتوانند گردهم جمع شده و این ارتباط چشمی و صحبتهای عاطفی اتفاق بیافتد.
گفتوگو از مهری هاشمزاده