پنجشنبه, 6 دی, 1403

میرزا حسن رشدیه

فرزند آخوند ملامهدی در پنجم رمضان 1276 ه.ق (1239 ه.ش) در تبریز چشم به جهان گشود. در مکتب خانه به دلیل ذکاوت و قریحه‌اش مورد توجه آخوند مکتب‏دار قرار گرفت و در همان دوران به عنوان داوری عادل برای حل اختلافات مردم شناخته شد. بیرحمی مکتب‏دار با شاگردان در جریان آموزش، دل رشدیه را به درد می‌آورد و به همین دلیل هر روز صبح زودتر به مکتب می‌آمد و به هم‌شاگردی‌های خود کمک می‌کرد تا کمتر تنبیه شوند.

میرزا حسن در جوانی چون می‌خواست عالم دینی شود قصد نجف کرد؛ اما پیش از این سفر روزی در روزنامه‌ی ثریا خواند که «در اروپا در هر صد نفر فقط یک نفر بی‌سواد است حال‌آنکه در ایران از هر هزار نفر یک نفر با‌سواد و این از بدی تعلیم است». این مطلب، قصدش را برای آخوند شدن تغییر داد و عازم بیروت شد تا با آموزش نوین آشنا شود و آن ‌را برای هموطنان ایرانی خود بکار برد. او در بیروت به کمک مربیان فرانسوی دبستان‌ها، شیوه‌ی نوین آموزگاری را آموخت و الفبای صوتی را ابداع کرد و به این ترتیب، برای هجی حروف کلمات نیازی به بیان زیر و زبر نبود و کودکان انچه را می‌شنیدند هجی می‌کردند.

رشدیه ابتدا در ایروان، دبستانی را به شیوه‌ی نوین برای ایرانیان تاسیس کرد و بعد از چهار سال به تبریز بازگشت و اولین مدرسه را در سال 1267 ه.ش در محله خیابان تبریز به نام مدرسه «رشدیه» دائر کرد و در عرض سه چهار ماه دانش‌آموزان مدرسه خواندن و نوشتن را یاد گرفتند ولی بعد از برگزاری امتحان آخر سال، مدرسه را بستند و رشدیه را تکفیر کردند و او مجبور شد به مشهد فرار کند و شش ماه در آنجا ماند. او بارها به تبریز آمد و با وجود سختی‌ها، غارت و آزاری که از جانب جاهلان دینی می‌دید با فروش اموال خود، باز مدرسه‌ای برپا می‌نمود و به کار آموزش می‌پرداخت. به تدریج و در سایه‌ی تلاش‌ها و پی‌گیری‏های رشدیه، توجه مردم به دبستان افزایش یافت و با انتخاب امین‌الدوله که مردی ادیب و خوش‌ذوق بود، به عنوان والی تبریز، رشدیه توانست دبستانی را با حمایت مالی و معنوی این مرد در ششگلان بنا کند. در سال 1276 ه.ش، امین‌الدوله به عنوان والی تهران منصوب شد و رشدیه را نیز با خود به تهران برد تا مدرسه‌ی نوین را در آن‌جا نیز بنا کند و به این ترتیب، شمار دبستان‌ها در تهران و تبریز افزایش یافت. رشدیه در تهران نیز از گزند و دسیسه‌های اتابک در امان نماند و او را از انجمن مدرسه دور ساختند اما روح بی‌قرار او آرام نمی‌گرفت و همراه با تعدادی از همراهان خود، شروع به نوشتن شب‏نامه علیه اتابک کرد.

میرزا حسن بارها به دلیل افکار سیاسی و آزادی‌خواهانه‌اش دچار تبعید و فقر شد اما هرگز از اندیشه‌ها و اعمال ترقی‌خواهانه‌اش دست نشست و در تبعید نیز به تاسیس مدرسه مشغول بود. او با چاپ روزنامه‌هایی چون «مکتب» و کتاب‌هایی همچون «بدایه‌التعلیم» به روشنگری مردم پرداخت. در اواخر عمر نیز پس از گذراندن دوره‌ی تبعید در کلات، به سمت قم رفت و در آنجا دبستانی بنا نهاد و با وجود کهولت و بیماری به تدریس در آن‌ پرداخت و در نهایت نیز در 21 آذر سال 1323 بعد از حدود یک قرن زندگی پربار در قم دیده از جهان فروبست.

منابع:

رشدیه، شمس الدین. سوانح عمر. 1362. تهران: انتشارات نقش جهان.

کسروی، احمد. تاریخ مشروطه. 1388. تهران: انتشارات هرمس.

رضوانه امامی‌پور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کانون تبلیغاتی آریانی
یادداشت