مجید اروانی در دی ماه سال 1309 ه.ش چشم به جهان گشود. پدرش، حاج حبیب اروانی، از تاجران و ملاکان خوشنام و امین محسوب میشد؛ شغل پدر باعث شد مجید اروانی از ادامه تحصیل منصرف شده و به کار پدر بپردازد، پس به همراه برادرش به تهران رفت و بعد از چند سال کار و تجربه دوباره به زادگاهش بازگشت تا در خیابان کهنه، پدرش را یاری کند. اما تجارت و کسب و کار با روحیه او مناسبتی نداشت، پس برادرش بیوک و دنیای کتاب و مطالعه برایش شیرینتر نمود و بدین گونه وارد دنیای روشنفکران دههی بیست و سی شد. در بهمن 1340 با عشرت صفرینیا ازدواج کرد و حاصل همراهی این زوج، چهار فرزند دختر و پسر بود. در همین سال، مجید اروانی راهش را از پدر جدا کرد و به همراه برادرش، بیوک، به کار فرهنگی پرداختند. پس مغازهای را در«بازار شیشهگر خانه» گرفتند و کتابفروشی شمس را دایر کردند. در همین دهه بود که بازار شیشهگر خانه تغییر کاربری داد و رفته رفته به انحصار کتاب فروشان درآمد. از همان آغاز تاسیس، شمس به پاتوق بزرگانی چون، صمد بهرنگی، رحیم رئیسنیا، غلامحسین فرنود، بهروز دهقانی، غلامحسین ساعدی، دکتر ترابی، محمدعلی فرزانه و محمد نقی براهنی تبدیل شد. مجید و بیوک همراهان گاهبه گاه جمعههای کوهنوردی صمد بهرنگی و بهروز دهقانی بودند و به این ترتیب به این حلقه، معلمان و دانشجویان نیز اضافه شدند. به دلیل بزرگ شدن این پاتوق، تصمیم بر آن شد که کتابفروشی بزرگتری را اختیار کنند پس با مشارکت دکتر علیاکبر ترابی و رحیم وطن خواه در سه راه تربیت (طالقانی) کتاب فروشی شمس و نوبل را در سال 1343راه انداختند. از آنجا که دکتر ترابی استاد جامعه شناسی دانشگاه تبریز بود حضورش در اتاق کوچک داخل کتاب فروشی و بحث و گفت و گوها باعث رونق کتابفروشی شد. از همین کتاب فروشی بود که نشریات و کتب چاپ باکو میان علاقه مندان توزیع می شد. در همین دهه، مجید اروانی با شجاعت به نشر و فروش آثار ممنوعهی روشنفکران ناراضی پرداخت؛ او آثار صمد بهرنگی را چاپ کرد و به قیمتی ارزانتر از معمول در اختیار خوانندگان قرار داد تا گذارشان به دورافتاده ترین روستاها و شهرها نیز برسد. در سال 1348، با رفتن بیوک به تهران و همکاریاش با محمدعلی فرزانه در کتاب فروشی، ارتباط شمس با تهران نیز بیشتر میشود؛ بیوک در اوایل دههی پنجاه، کتاب فروشی دنیا را در تهران تاسیس میکند. بعد از جدا شدن بیوک، دکتر ترابی نیز به خاطر دانشگاه از کار نشر دور میشود؛ رحیم وطنخواه نیز به کار کتابفروشی نوبل میپردازد؛ در نتیجه مدیریت شمس به تنهایی برعهدهی مجید روانی میافتد که رضا ستاری به یاری او میآید و این همکاری تا 1362 ادامه مییابد. با تاسیس سازمان زیرزمینی و چپگرا به نام «چریکهای فدایی خلق»، بسیاری از جوانان این حلقه به این سازمان ملحق شدند که در دورهی خفقان دههی پنجاه، دستگیری و یا اعدام شدند. مجید اروانی نیز از این دستگیری ها در امان نبود و سالهای پایانی حکومت پهلوی را تا پیروزی انقلاب در زندان گذراند و همین زندانیها باعث خستگی روح و روان و جسمش شدند. زمانی که در آزادی بود به یاری خانوادههای جوانان دربند میشتافت؛ کمکهای مادی و معنوی پنهان و آشکارش، باعث نجات زندگی بسیاری از جوانان شد. نقش مجید اروانی در ترویج کتابخوانی میان جوانان تبریز غیرقابل انکار است. بسیاری از علاقمندان کمدرآمد، کتابها را به صورت نسیه یا قسطی از شمس تهیه میکردند و در واقع شمس برایشان حکم کتابخانه داشت تا کتابفروشی.
کهولت سن و بیماری در اواخر دهه ی هشتاد و اوایل دهه نود، باعث کم کاری و حضور کمرنگش در کتابفروشی و محافل فرهنگی شد و روزهای خانه نشینیاش افزایش یافت و سرانجام، پس از تحمل دورهی طولانی بیماری و سرطان در هشتادوچهار سالگی در اسفند سال 1393 دیده از جهان فروبست.
منبع: مشاهیر نشر کتاب ایران (15)، فرید مرادی، خانه کتاب، دی 1394
مصاحبه با بابک اروانی، فرزند مجید اروانی
رضوانه امامیپور