صاحب‌دیوان، پایـگاه خبــری و تحلیلی تاریخ و فـرهنگ ایران

پارس وی دی اس
جمعه, 31 فروردین, 1403

نسخۀ خطّی مجلّد خامس نظم الغرر و نضد الدّرر اسدالله الغالب علیّ بن ابی طالب (ع)

در سی و سوّمین سالگرد فقدان علامه جعفر سلطان القرّائی، از نسخۀ خطّی مجلّد خامس نظم الغرر و نضد الدّرر اسدالله الغالب علیّ بن ابی طالب (ع) از کتابخانه وی پرده‌برداری شد.

محمّدامین سلطان القرّایی: در سی و سوّمین سالگرد فقدان علامه جعفر سلطان القرّائی، از نسخۀ خطّی مجلّد خامس نظم الغرر و نضد الدّرر اسدالله الغالب علیّ بن ابی طالب (ع) از کتابخانه وی پرده‌برداری شد.

۲۷ دی‌ماه ۱۳۶۷ یادآور خاموشی شمع حیات اوست.

هر چند مؤلّف نسخۀ خطّی یاد شده عبدالکریم بن محمّد یحیی قزوینی (متوفّی به سال ۱۱۳۶ قمری) می‌باشد؛ لیکن مجمعی از مذهّبین، خطّاطان، معرّق‌کاران و دیگر هنرمندان در تنظیم، تدوین و تکوین آن نقش داشته و آن را به‌نام شاه سلطان حسین صفوی کرده و بدو تقدیم کرده‌اند.

نسخۀ خطّی بی‌بدیل مذکور مذهّب، مبوّب، مجدول، طلا‌انداز و معرّق.کاری شده است. عبارات عربی به نسخ و ثلث و متن فارسی آن به خطّ نستعلیق است. عناوین به شنگرف و سرلوح‌ها مرصّع و مذهّب‌اند. برگ‌ها مجدول به زر و مشکی با کمندی زرّین تحریری است. نسخه در قطع سلطانی ۲۰.۵*۳۱ سانتی‌متر در ۳۲۸ ورق و ۶۵۶ صفحه با مسطر ۱۲ تدوین یافته است. در ابتدای هر باب سرلوح لطیف و زیبائی پرداخته شده است.

جلد نسخۀ خطّی دو رویۀ روغنی گل و بوته و ضربی سوخت صفوی می‌باشد. تاریخ کتابت نسخه در انتهای باب هفده سنه ۱۱۲۰ قمری رقم خورده است. احتمالاً ورق یا اوراقی از ابتدای نسخه که مربوط به معرّفی فهرست و محتویّات ابواب است؛ افتاده باشد.

صفحۀ ما قبل اوّل در فهرست و معرّفی باب‌های چهارم تا هفتم است. مؤلّف نسخه ملا عبدالکریم بن محمّد یحیی بن محمّد شفیع بن ملا محمّد رفیع قزوینی در ابتدای آن در هفده صفحه دو مقدّمه، اوّلی منظوم و دوّمی منثور با تلمیح اشعار مناسب متن و در تزیینات زیبا پرداخته است. هشت صفحۀ اوّل که مذهّب، معرّق کاری و طلا انداز است؛ در صفحۀ نخست آن سرلوح ظریف و زیبائی خود نمائی می‌کند.

صفحه با نام باری تعالی نخست با ستایش خداوندگار حکیم و نعت پیامبر و مدح اسدالله الغالب علیّ بن ابی طالب و در ادامه در مدح و ستایش سلطان عصر شاه سلطان حسین صفوی بدین صورت به خامۀ تحریر سپرده می‌شود:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

لوحۀ عنوان کتاب کریم

حمد فرازندۀ افلاک را / پایه فزایندۀ کف خاک را

صفحۀ اوّل نسخۀ خطّی مجلّد خامس نظم الغرر و نضد الدّرر

صفحۀ دوّم نسخۀ خطّی نظم الغرر و نضد الدّرر

صفحۀ سوّم نسخۀ خطّی نظم الغرر و نضد الدّرر

صفحۀ چهارم نظم الغرر و نضد الدّرر

 

 

پنجۀ تخمیر چو سویش گشود رتبه اش از خیل ملائک فزود

در گهر آدم خاکی نهاد گوهر حکمت به ودیعت نهاد

گشت چو کامل به مرور دهور کرد ز لعل لب احمد ظهور

وز لب جان پرور آن رهنمای در صدف گوش علی کرد جای

شاهد این گفتۀ پیغمبر است شهر علومم من و حیدر در است

تا کند از ریزش ابر بیان گشت عمل تازه تر از گلستان

صفحۀ دوّم:

گر چه نگردید نبی آن امام لیک به او گشت نبوّت تمام

بر قد قدرش سخنم نارس است منقبتش نفسک نفسی بس است

زین همه ایجاد سپهر و زمین بود همین قصد جهان آفرین

شکر که ما پیرو این سروریم زین جهت از جمله امم برتریم

تا که بود گردش چرخ کبود بر نبی و حیدر و آلش درود

ای دلت افروخته از نور شرع ذائقه یاب مزۀ اصل و فرع

بهر خود آرایی آغوش حور پیش نظر آئینه داری ضرور

تا که به آن آینه چون بنگری حسن خود از عیب نمایی بری

بلکه شود نقص تو کم کم کمال بدر شود آخر کار این هلال

خواهی اگر آینه ای این چنین نظم غرر نضد درر را ببین

کز فقرات حِکَمِ بو تراب کرده به نظم عجبی باب باب

چاکر در بندگیش مستقیم بندۀ بی شائبه عبدالکریم

صفحۀ سوّم:

شرح متینی به کمال وضوح نور نظر قوّت دل قُوت روح

بحری و از گوهر معنیست پُر هر ورقی زان طبقی پر ز دُر

از خط آن خطّۀ دل پر ز نور هر نُقَطَش مرمک چشم حُور

هر الفش سرو ریاض امید صفحۀ آن ناصیۀ صبح عید

شرح کلام عَلیِ اعلم است در صفتش هر چه بگویم کمست

هم ز اشارات امام انام یافته ترتیب به این انتظام

گشت چو پرداخته نظم غُرر داشت لیاقت که شود این دُرر

هدیۀ فرزند شَهِ عالَمَین شاه فلک کوکبه سلطان حسین

صفحۀ پنجم نسخۀ خطّی

صفحۀ ششم نسخۀ خطّی نظم الغرر و نضد الدّرر

صفحۀ هفتم نسخۀ خطّی مجلّد خامس نظم الغرر و نضد الدّرر

صفحۀ هشتم نسخۀ خطّی مجلّد خامس نظم الغرر و نضد الدّرر

 

تاریخ کتابت نسخۀ خطّی نظم الغرر و نضد الدّرر در انتهای باب سابع عشر (هفده)

آن که برایش شده هر عقده حل زینت از او یافته علم و عمل

رتبه ای تا جست از او سر بلند پایۀ تختست ازو ارجُمند

لطف عمیمش که جهانگیر شد کشور دل ها همه تسخیر شد

سکّه ز نامش همه جا رو سفید خطبه به معراج منابر رسید

صفحۀ چهارم:

گر نشدی معدلتش پاسبان گرگ صفت سگ بدریدی شبان

باشد اگر آتش سوزنده شر در دل سنگست نهان چون شرر

نهیش اگر هی نزدی بر شراب خانۀ طاعات رسیدی به آب

منع مناهیش چنان حکم ران کز رگ طنبور نخیزد فغان

مهرش اگر بادیه پیما شود تخم شرر لالۀ حمرا شود

زآتش قهرش چو خورد آب تاب بحر شود تابه و ماهی کباب

کرده بغل باز به نامش نگین راست ز شمشیر کجش پشت دین

خواست چو این شاه سپهر احتشام فیض رسد بر همه کس زین کلام

امر نمود از ره دین پروری ترجمه اش را به زبان دری

تا که ازین نسخۀ با احترام فیض بیابند خواصّ و عوام

یابد از اقبال شهِ کامکار در همه آفاق جهان اشتهار

هر چه نویسند ملائک ثواب گردد از آن خسرو دین کامیاب

صفحۀ پنجم، داخل ترنج مرکزی:

یا رب ازین شاه عدالت شعار دیدۀ بد تا به ابد دور دار

دیده ور از نور الهیش کن با خبر از خلق کماهیش کن

پیشرو لشکر مهدیش ساز بر همه کس مرشد و هادیش ساز

سایۀ این سایۀ ربّ العباد مهر صفت بر همه تابنده باد

صفحۀ ششم، داخل ترنج مرکزی:

المجلّد الخامس من مجلّدات

کتاب نظم الغرر و نضدالدّرر

المؤلّفه من کلمات کلام الله النّاطق و ولیّه الصّادق

الفائق امام الثّقلین و نور الخافقین ابوالحسنین

علیّ بن ابی طالب علیه

صفحۀ هفتم:

در ۶ صفحۀ گذشته، ذکر مقدّمۀ منظوم و معرّفی نسخه، همانگونه که آورده شد؛ از صفحۀ هفتم با نام باری تعالی و حمد و ثنای او و نعت پیامبر و مدحت حضرت اسدالله الغالب و مدح و ستایش سلطان عصر شاه سلطان حسین صفوی و معرّفی نسخۀ حاضر مقدّمه‌ای منثور آورده می‌شود. در ابتدای صفحۀ هفتم سرلوح لطیف و زیبائی پرداخته شده است. این صفحه و صفحۀ هشتم همانطور که مذکور افتاد؛ مذهّب و معرّق‌کاری و طلا انداز هستند.

مقدّمۀ منثور یاد شده یازده صفحه ادامه می‌یابد و در تلمیح آن از استعارات و عبارات مختلف از جمله اشعار نیز سود جسته‌اند. نسخۀ خطّی شامل باب‌های رابع عشر (چهارده) در شجاعت، خامس عشر (پانزده) در جهاد، سادس عشر (شانزده) در نیکویی اقتصاد و حسن تدبیر و نهی از اسراف و تبذیر، سابع عشر (هفده) در تقدیر ارزاق عباد، ثامن عشر (هجده) در نهی سؤال از مخلوق و بیان مذمّت آن و محو شدن رزق به سبب آن، تاسع عشر (نوزده) در منافع قضای حوائج مؤمنین، عشرون (بیست) در مذمّت تکبّر و مدح تواضع و ثمرات آن و در پایان نسخۀ خطّی بخش “خاتمه” می باشد. در آخر باب سابع عشر (هفده) تاریخ کتابت نسخه به سال ۱۱۲۰ قمری رقم می خورد. بدین نحو:

تمّ الباب السّابع عشر و یتلوه الباب الثّامن عشر انشاء الله تعالی – فی سنه ۱۱۲۰ .

در پایان آن یازده صفحه نگارش نسخۀ خطّی وارد موضوع نسخه می‌شود و این مورد با ورود به باب رابع عشر (چهارده) در موضوع شجاعت اتّفاق می افتد. مؤلّف پس از توضیحات لازمه، کلام حضرت اسدالله الغالب علیّ بن ابی طالب را آورده سپس آن را به فارسی ترجمه نموده؛ شرح و ایضاح می‌نماید و در ایضاح آن از همۀ موارد مورد نیاز اهمّ از گفتار علماء و حکماء و موارد تاریخی و علمی و ادبی و تلمیح با اشعار مناسب سود می جوید.

همچنین مؤلّف در بعضی از موارد کلام حضرت اسدالله الغالب را با حفظ مضمونش ترجمۀ منظوم می‌نماید. بسیاری از صفحات نسخه تحشیه نیز شده‌اند. نگارش نسخه به ترتیبی که در باب رابع عشر (چهارده) آمده، در باب‌های متوالی آن تا عشرون (بیست) و بخش “خاتمه” نیز دوام می‌یابد. احتمالاً ورق یا اوراقی از آخر باب عشرون (بیست) افتاده است.

نسخۀ خطّی بی‌بدیل پرده‌برداری شده از نفایس کتابخانۀ استاد علامه جعفر سلطان القرّائی است. پرده‌برداری از این اثر یکتا و بی‌نظیر در سی و سوّمین سالگرد فقدان سلطان نسخه‌شناسی قرن اتّفاق افتاد. ۲۷ دی‌ماه یادآور خاموشی شمع حیات بزرگترین نسخه شناس قرن علامه جعفر سلطان القرّائی است. آنکه سنوات عمر خود را صرف خدمت به علم، هنر، تاریخ، فرهنگ و ادب این آب و خاک نمود.

یکصد و هفتاد و نه عنوان نسخه خطّی منحصر به‌فرد و نفیس خویش را به کتابخانه مجلس اهدا نمود که هریک در نوع خود بی‌مانند و بی‌نظیرند. تنها توصیف یاد شده در مورد نسخۀ خطّی بی‌همتای یاد شده، خود نمایانگر غنای معنوی کتابخانۀ اوست. ۲۷ دی ۶۷ شمع حیات او در کتابخانه شخصی خانه‌اش، در جوار کتبی که عمری با او انیس بودند به تاریکی گرائید.

خانه‌ای که پدر، جدّ و برادران عالم، فقیه و فاضلش در آن پا به عرصه وجود نهاده و در آن نشو و نما یافته‌اند؛ به خانه «سلطان‌القرایی» شهرت یافته و تاریخ علم، فرهنگ، فقه و ادب دویست سالۀ تبریز را در سینه خود دارد. این خانه با وجود آنکه به همت والای اداره میراث فرهنگی آذربایجان‌شرقی در خرداد ۱۳۸۶ به شماره ۱۹۲۰۴ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده و در اسفند ماه ۱۳۸۷ به تملک آن اداره در آمده است؛ لیکن امروز با گذشت سی و سه سال از وفات علامه جعفر سلطان‌القرایی هنوز متعلقات آن تملیک نشده و تعمیراتش نیز پایان نیافته است.

امید است با آزادسازی محوطه و متعلقات یاد شده و با اتمام تعمیرات به شکل آبرومند، خانه سلطان‌القرایی به عنوان تاریخ مکتوم دویست ساله تبریز در به روی ارباب علم و فرهنگ و ادب بگشاید.

علامه جعفرسلطان‌القرایی در این خانه، در حدود سال ۱۳۲۲ قمری در خانواده علم، فقه و ادب تولد یافت. وی قرآن، مقدمات و قرائت بعضی متون فارسی و عربی را نزد پدر و برادر بزرگتر خود، آیت‌الله العظمی حاج میرزا جواد آقا آموخت و از تدریس استادان مکاتب و مدرسان مدارس داخلی و خارجی بهره گرفت.

در مجالس درس و بحث حاجی میرزا ابوالحسن آقا انگجی، آقاسید احمد خلخالی، حاج میرزا علی اصغر آقا ملک وآقامیرزا رضی زنوزی به تلمذ نشست. رسـم‌الخط وخوشنویسی را از حاجی میرزا محمدحسین مکتب‌دار از شاگردان نامدار سیدحسین خوشنویس‌باشی و میرزا عبدالرسول منشی محکمه جد مادریشان یاد گرفت. لیکن اطلاعات ادبی و تاریخی و هنری وسیع و دقیق او ازطریق مطالعه مستمر و دقت در کتب خطی و نشست وبرخاست باادبـا، شعرا، فضـلا و بزرگان به دست آمد.

جد ایشان، شیخ عبدالرحیم بن شیخ ‌ابی القاسم تبریزی ملقب به سلطان القرا به سال ۱۲۵۵ هجری قمری در تبریز متولد شد. وی از مشاهیر دوران و اعاظم علمای زمان خود بود.

این عالم بزرگ که بخش عمده زندگانی و عمر پرثمر خود را در خانه یاد شده سپری کرد، در حوزه علمیه تبریز تدریس علم تجوید و قرائت قرآن و صرف و نحو عربی را عهده‌دار بوده در علم قرائت نظر صائب داشت، از این‌رو به سلطان‌القرا ملقب گشته و این لقب در اولاد و احفاد او باقی و ساری شد.

ایشان زمانی در نجف اشرف و شامات و مصر در محضر علمای شیعه بودند و زمانی دیگر در داغستان در جوار شیخ شامل داغستانی برای شرکت در مجاهدت‌های ایشان حاضر شدند و فتوای جهاد علیه روسیه تزاری را صادر کردند.

شیخ عبدالرحیم مرد علم، عمل، مبارزه و جهاد بود. وی در ۱۹ رمضان سال ۱۳۳۶ چشم ازجهان فروبست و درصفة‌الصفا درکوه سرخاب تبریز که در زمان قدیم مصلای آن شهر بوده مدفون شد.

از وی آثار مکتوب ذی ‌قیمتی باقیمانده است که الدرالمنثور، حاشیه بر مقدمه منظومه جزری و رساله‌های دیگر در تجوید را می‌توان نام برد.

بعد از ایشان این خانه مسکن شیخ‌ ابوالقاسم سلطان القرایی گشت. شیخ‌ ابوالقاسم از اکابر علمای آذربایجان بود و بعد از وفات پدر، مرجع علم تجوید و قرائت قرآن و صرف و نحو عربی و مورد احترام عموم طبقات تبریز بود.

از جمله آثار وی، تصحیح کلام‌الله مجید است که به سال ۱۳۳۶ هجری قمری در تبریز چاپ شده است. وی در دوم صفر ۱۳۶۸ وفات یافت و در گورستان محله شتربان تبریز مدفون شد.

علامه جعفر سلطان القرائی دومین فرزند شیخ ابوالقاسم در خانه مذکور که بعدها نیز محل سکونت وی گشت، از سیده خانمی از سلاله میرزا یوسف صدرالاشراف از بنی‌اعمام میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی و از شجره سادات حســـینی، متولد شد.

علامه جعفر سلطان‌القرایی عالم عامل، محقق و هنرمندی ذوالفنون بود. در علم تاریخ، رجال و انساب استاد مسلم، در کتاب‌شناسی، خط شناسی و سبک‌شناسی بی‌بدیل، خوشنویسی هنرمند، نقاشی چیره‌ دست و توانا بودند.

وی، مخصوصا در شناخت نسخه‌های خطی و تشخیص اسناد و اوراق هنری و تاریخی از متبحران کم مانند روزگار بود، اما تواضع بیش ازحد او اجازه نمی‌داد تا چنانکه شایسته اوست حرفی به میان آید و یا در جراید نوشته شود، چراکه هر وقت از او خواسته می‌شد ترجمه حالشان در مجـله یا جریده‌ای چاپ شود، متواضعانه می‌فرمــودند که شرح حال مثال من در دفتر فراموشی بهتر.

استاد سـلطان‌القرایی در اواسط عمر خویش با دختر دوم حــاج مـیـرزا عـلـی خـان سرکارات که از اعیان رجـال زمان خود و صـاحب مکارم اخـلاق و محـامـد اوصــاف بود ازدواج کرد و از او دو فرزند به دنیا آمد.

به توصیه و اصرار دوستان اقدام به تصحیح، تعلیق و تحشیه روضات‌الجنان، تالیف حافظ حسین کربلایی تبریزی معروف به ابن‌الکربلایی کرد. کتاب در دو جلد با حوصله و دقت کافی و علم و بینش وافی در عرض ۱۰ سال تلاش و کوشش استاد جعفر سلطان‌القرایی به دوستداران دانش و معرفت و دلسوختگان عشق و محبت به یادگار ماند.

استاد علامه جعفر سلطان القرائی تعداد ۱۷۹ عنوان نسخه خطی بسیار ارزشمند از نفایس مجموعه خودشان را به کتابخانه مجلس شورا اهدا کرده‌اند. در میان مجموعه‌ای که از طرف ایشان به کتابخانه مجلس اهدا گردیده، کتاب‌های منحصر به فرد و بسیار نفیسی وجود دارد. یکی از نمونه‌های عالی این نسخ، مجموعه «اسئله و اجوبه» رشیدالدین فضل الله همدانی است که خود شرحی مفصل در معرفی آن نوشته و در مجله «مهر» سال ۱۳۳۱ به چاپ رسیده است.

خبرگزاری فارس

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یادداشت