صاحب‌دیوان، پایـگاه خبــری و تحلیلی تاریخ و فـرهنگ ایران

پارس وی دی اس
شنبه, 1 اردیبهشت, 1403

استاد حسن اسودی مردی از تبار تاریخ / گفتگو

به بهانه روز اسناد ملی ایران سراغ یکی از نیکان روزگار رفتیم، مردی که پلی بود بین پژوهشگران و اسناد تاریخی ایران.
بانی تالیف صدها مقاله و کتاب در حوزه تاریخ ایران و آذربایجان. شاید اگر به رویای جوانی خود می پرداخت و پزشک هم می شد حتما پزشکی حاذق و مردم دار می بود. پای صحبت استاد حسن اسودی نشستیم که از سی سال تلاش برای جمع آوری و حفظ سی میلیون سند بگوید و از افسوس هایی که برای از دست دادنشان خورده است. خاطرات انسانی که با ادب و لبخند به استقبال ما آمد و تمام تلاشش را برای تاریخ ایران نمود.

گفتگو: سیدرضا سیدشریفی / کریم میمنت نژاد

استاد ممنون که وقت گذاشتید، لطفا خودتان را معرفی کنید؟

من حسن اسودی، ۲۸اسفندماه سال ۱۳۳۳ در محله سرخاب تبریز، در خانواده ای فنی و پر جمعیت، شش برادر و دو خواهر به عنوان پنجمین برادر متولد شدم. از نظر چهره با دیگر برادرانم متفاوت بودم. چهره ای بور و چشمان سبز، البته در بین خواهر و برادرانم تعدادی کمی به مادر و تعدادی به پدرم رفته بودیم. چهره مادرم بور بود.
در سرخاب به پدرم چون به مسائل فنی احاطه داشت حاج استاد معمار می گفتند. پدر نوه حاج علی اکبر بودند که بانی بازارچه حاج علی اکبر، مسجد حاج علی اکبر در حدفاصل دوه چی و سرخاب است. محمد جواد مشهور جزو ثروتمندان تبریز بود و چون ازدواج دوم کرده بود، پدربزرگ پدرم خانه را ترک و با مادرش زندگی جداگانه ای داشت، کارخانه ریسندگی تاسیس کرد که برای ایام ماه محرم پارچه مشکی می بافتند، مردم لقب حاجی قره (حاجی سیاه) به او داده بودند. این لقب باعث شد در شناسنامه نام فامیلی ما اسودی که درعربی به معنای سیاه است انتخاب شود. در حقیقت ما نتیجه های حاجی قره هستیم.

داروسازی تا پزشکی.

در مدرسه فیاض، سرخاب تحصیلات ابتدایی سپس به مدرسه ثقه السلام که در مکان فعلی مقبره الشعرای بود دوره دبیرستان را گذراندم. به رشته تجربی، طبیعی و پزشکی علاقه داشتم، بعد شش سال در ثقه السلام تحصیل، در کنکور از داروسازی قبول شدم چون قبولی در پزشکی میخواستم، تصمیم گرفتم به سربازی بروم و مطالعه کنم و بعد سربازی دوباره در رشته پزشکی کنکور بدهم.
چون معدل من از پانزده به بالا بود درسربازی بعنوان درجه دار انتخاب شدم. در صفریک تهران آموزشی و در مهاباد دوره های تخصصی را گذراندم و با کسب رتبه برتر آموزشی با انتخاب خودم خدمت سربازی را درعجب شیر شروع کردم. در شیفت صبح دروس نظامی و بعد از ظهرها هم برای سربازهای کم سواد فارسی تدریس میکردم.

کی حس کردید که باید تاریخ دان باشید نه یک پزشک؟

مهاباد که بودم روزی قدم زنان در خیابان به دستفروشی برخوردم به قیمت پنج ریال یا یک تومان کتاب می فروخت، سه چهار کتاب خریدم تا در اوقات فراغت پادگان مطالعه کنم. با خواندن کتابها به شدت علاقمند تاریخ و جامعه شناسی شدم. از پزشکی بریدم، کنکور بعدی اولین انتخابم رشته تاریخ قبول شدم.
در سال ۱۳۵۶ وارد دانشگاه تبریز شدم، همزمان با انقلاب اسلامی، آن زمان ۹۵ درصد دانشجویان دارای موضع سیاسی بودند دو جناح مذهبی وغیر مذهبی. فقط چهار پنج نفر از دانشجویان بی تفاوت بودند. زمانی که انقلاب شد یک سال تمام دانشگاه ها فقط دفاتر گروه های سیاسی و فعالیت های سیاسی و نشریه ها بود و این منجر به هرج و مرج در داخل دانشگاه شد تا انقلاب فرهنگی بوجود آمد. با انقلاب فرهنگی دانشگاه تعطیل شد و رشته های علوم انسانی و اجتماعی با تاخیر زیاد کلاسهایشان تشکیل شد‌. ادامه تحصیل و فارغ التحصیلی من هم با تاخیربود، ولی در نهایت در سال ۱۳۶۸ در مقطع کارشناسی در دانشگاه تبریز فارغ التحصیل شدم.

کدام افراد و اساتید در شناخت تاریخ آذربایجان شما را کمک کردند؟

درهمان سال 1368با آقای سید جمال ترابی طباطبایی و آقای دیانی که در دانشگاه تبریز سکه شناسی تدریس می کردند آشنا شدم. همزمان آقای رئیس نیا کتاب “آذربایجان در سیر تاریخ” را تالیف می کرد که در خصوص اعلائم و نقشه ها و بازخوانی آنها یکسال به آقای رئیس نیا کمک کردم و با دنیای کتاب و سند آشنا شدم، به مدت یکسال هم در مرکز سینمای جوان اداره ارشاد، دوره عکاسی و فیلم سازی گذرانده بودم و این هنر برای گرفتن عکسهای کتاب کمک کرد و بالاخره کتاب به چاپ رسید. ( این کتاب در انتشارات نیما که مالکش ساکن آلمان بود و شعارش هم این بود که هر کتابی در زمینه آذربایجان باشد چاپ خواهم کرد. )
آقای ترابی با دائی من دوست بودند، هیچ وقت فراموش نمیکنم که آقای ترابی برایم تعریف میکرد، مادرم در کودکی وقتی ساعت را از من می پرسید می رفتم از پل قاری به ساعت عمارت شهرداری نگاه میکردم و به منزل برمی گشتم، در آنزمان در خانه ها ساعت نبود و میدان ساعت از پل قاری دیده میشد.

کی وارد سازمان اسناد ملی ایران شدید؟

با تمام شدن کتاب آقای رئیس نیا، تابستان سال ۱۳۷۱ به منزل آقای ترابی رفتم‌. ایشان به من گفتند آقای رنجبر مدیرکل فرهنگ ارشاد اسلامی میخواهند مدیریت اسناد ملی تبریز را تشکیل دهند و مرا به عنوان مدیر انتخاب کنند و من روی شما حساب کردم، حتما باید باشید. گفتم: من علاقه مند تاریخ هستم و خدمتتان هستم. آقای ترابی با آقای رنجبر تماس گرفتند معرفی کردند که در دانشگاه تبریز رشته تاریخ شاگرد اول بودم و باید در سازمان تازه تاسیس باشم. آقای رنجبر هم فرمودند که ملاقاتی داشته باشیم. فردای همان روز دیدن آقای رنجبر به اداره ارشاد که آن زمان اول کوچه باغ بود رفتم. بعد صحبت های مقدماتی ایشان گفتند سازمان به زودی افتتاح خواهد شد، شما آماده باشید.
7شهریور1371 کارت دعوت افتتاح سازمان اسناد ملی مدیریت شمالغرب برای روز ۸شهریور به دستم رسید. یک ساختمان سه طبقه در قطران جنوبی اجاره کرده بودند. چون محل کوچک بود مراسم افتتاح در پارک قطران که نزدیک اداره بود برگزار شد، مرحوم آیت الله ملکوتی، آقای عباسی رئیس سازمان اسناد ملی کشور و از شخصیت های کشوری و استانی هم حضور داشتند.
من، نگهبان، سرایدار و ماشین نویس که از ارشاد بعنوان مامور بودند در ۱۰شهریور شروع بکار کردیم. یکی از اتاقها را انتخاب کردم و مستقر شدم . ساعت ۱۲ ظهر آقای ترابی و آقای رنجبر نیز آمدند. آقای ترابی اولین اسناد قدیمی را آوردند که مطالعه و بازنویسی کنم. تا آن زمان هیچ سندی از ادارات به اسناد ملی شمالغرب نیامده بود. قرارشد یک نفر کارشناس اسناد به نام آقای محمدعلی پیروزی به تبریز منتقل شود، در حقیقت ایشان نیروی آموزش دیده بودند و در تهران با تمامی وزارت خانه ها در زمینه کارشناسی اسناد کار کرده بودند. آقای پیروزی پنج روز بعد به تبریز منتقل شدند. و ایشان به عنوان کارشناس اسناد و من هم به عنوان کارشناس آرشیو شروع به کار کردیم . من در سال ۱۳۷۱بعنوان اولین کارشناس سازمان اسناد ملی و کارشناس آرشیو وارد سازمان اسناد ملی شدم.از جمله کارهای در خوری که در ابتدای تاسیس سازمان انجام دادم تاسیس کتابخانه تخصصی در کنار آرشیو اسناد در ساختمان خیابان قطران بود.ابتدا با معرفی آقای رنجبر مدیر کل وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی از انبار کتابخانه ملی حدود دو هزار کتاب و دوهزار نسخه از نشریات قدیمی که در انقلاب فرهنگی از کتابخانه های عمومی جمع آوری شده بودند پس از تمیز کردم و گردزدایی برای استفاده محققین در سازمان ایجاد نمودم این کار حدود یکماه طول کشید و اساس محکمی شد که امروزه یکی از بهترین و تخصصی ترین کتابخانه ها در حوزه های تاریخ و علوم اجتماعی منطقه می باشد.

در خصوص تاریخچه سازمان اسناد ملی در ایران و جهان بگوئید.

در مملکت ما اگر به چیزی احتیاج نباشد دنبال آن نمی روند. ناصرالدین شاه که به فرنگ رفته بود آنجا وزارت خانه ها و سیستم پادشاهی را دید، می خواست در ایران هم سیستم مشابهی پیاده کند. آن زمان در ایران چهار وزارت خانه و صدر اعظمی تشکیل داد. وقتی وزارت خانه ها شروع به کار کردند، سند تولید شد و بعدا این اسناد دستشان ماند، مجبور شدند از اروپا الگو برداری کنند که آنها اسنادشان را چه کار می کنند؟! مطالعه از دوره قاجار شروع شد تا سال ۱۳۴۷ شمسی که به سرانجام رسید. این همه سال برای تشکیل یک آرشیو ملی تلف شد در زمان قاجار به جای آنکه آرشیو ملی تشکیل شود تمام اسناد آن دوره دست وزیرها و صدراعظم و شخصیت های بزرگی که دارای مقامات بودند باقی ماند‌. اگر بخواهیم به آرشیو دوره قاجار دسترسی داشته باشیم به جز زیرزمین برخی وزارت خانه ها، چیزی در دست نیست. الان در تبریز آرشیو و بایگانی قاجار نداریم. دلیلش هم نخواستند دیدگاه علمی نسبت به آرشیو اسناد داشته باشند و آرشیو ملی تشکیل دهند.
در کشورهای اروپا آرشیو ملی از سال ۱۷۹۳ تشکیل شده است، سال ۱۷۹۳ میلادی کجا و سال ۱۳۴۷ شمسی کجا. کشور آذربایجان در سال ۱۹۲۵آرشیو ملی داشت. ما جزو جوان ترین آرشیوهای منطقه هستیم. از قبل پهلوی سند خیلی کم در دست داریم و قدیمی ترین سند در آرشیو ملی ایران دو سند در دوره ایلخانی است که در شیراز پیدا شده است، بقیه اسناد از دوران صفوی به بعد است. از دوره صفوی هم تعداد ناچیزی در اردبیل، تبریز و تهران می باشد. جاهای دیگر هم از دوره صفوی سند زیادی نداریم. البته در مورد کتاب بحث متفاوت است.

شروع جمع آوری اسناد در سال 1371 به چه صورتی آغاز شد؟

من علاقه زیادی به جمع آوری اسناد داشتم، شروع به تحقیق از خانواده های و خاندان های معتبر، دوست ها و فامیل کردم که در حقیقت جزو وظایف کاری من بود.
اسناد را از ادارات جمع آوری و آماده استفاده محققین می کردیم، در بین مردم و خانواده های سرشناس و معتبر تبلیغ می کردیم که تمامی اسنادشان را به سازمان اسنادملی تحویل نمایند. برای این موضوع در رادیو و تلویزیون در برنامه زنده مصاحبه داشتم. با همکاری شهرداری تبلیغات محیطی در سطح شهر جهت ترغیب به اهدای اسناد نصب کردیم و در عین حال به تمامی ادارات هم نامه فرستادیم که سوابق اداری را به ما تحویل نمایند. به اینصورت 10میلیون برگ سند جمع شد. این اسناد باید فهرست نویسی می شدند.
سازمان اسناد ملی سه وظیفه اصلی دارد:
1- مراجعه به ادارات و تعیین تکلیف وضعیت اسنادی 2- آموزش بایگان ها 3- آزاد کردن فضای ادارات با خروج اسناد بایگانی.
در طول این سالها که می خواستیم آرشیو ملی را تشکیل دهیم ساختمان ما در خیابان قطران کوچک بود و بزرگترین کمک را در این زمینه شهرداری به سازمان اسناد ملی نموده است. ساختمان فعلی را شهرداری تبریز بعنوان آرشیو اسناد ملی اختصاص داده است که زیرزمین به عنوان بایگانی استفاده می شود، تا امروز کافی بوده ولی پرشده است، از این به بعد دیگر جایی برای اسناد دیگر نیست. شهرداری در راسته کوچه هم زمینی به متراژ هزار متر به سازمان اسناد ملی تحویل داده که پیش آرشیو سندها در آنجا جمع آوری می شوند. بنابراین از بزرگترین سازمانهایی که تا به امروز به اسناد ملی کمک کرده سازمان شهرداری می باشد.

روند آرشیوسازی اسناد چگونه است؟

من در مهرماه سال ۱۳۷۱ در تهران به مدت یک و نیم ماه آموزش کارشناسی اسناد و مدارک را گذراندم، آن زمان به این روش طبقه بندی اسناد گفته می شد‌. ولی حالا تنظیم و توصیف گفته می شود. سندهایی که به سازمان اسناد ملی می آیند به صورت فله می باشند. این اسناد برای محققین قابل بهره برداری نیست. اسناد قبل از تنظیم و توصیف اولیه باید ضدعفونی شوند. این فرآیند به نام ضدعفونی در خلاء نام دارد که در تهران انجام می شود. اسناد در داخل یک مخزن بزرگ در خلا و فاقد اکسیژن قرار داده می شوند و یک ماده مخصوص تزریق می شود که ۲۴ الی ۴۸ ساعت در آن مخزن نگهداری شده و ضدعفونی می شوند. اثر این ضدعفونی تا یکسال ماندگار است. بعد از ضدعفونی تمام وسایل های فلزی از جمله سنجاق، منگنه و …‌ جداسازی شده چون موجب صدمه به کاغذ می شوند. دیگر به هیچ عنوان به توالی برگی اسناد دست نمی زنیم، برگ به برگ به لحاظ تاریخی ردیف می شود، قدیمی ترین برگ در زیر و جدیدترین برگ در بالا می باشد، اگر تنظیم برگ ها به هم بخورد محقق دچار اشتباه خواهد شد.
بعد از تشکیل پرونده توصیف گر پس از مطالعه اسناد شروع به استخراج کلید واژه می کند. یعنی محتوای سند را تبدیل به اسم خاص میکند. مثال عرض میکنم : پرونده دارالایتام تبریز دارای تعدادی کلمه خاص است که سازمان اسناد ملی به آن کلیدواژه های توصیفی می گوید. کلید واژه هایی مثل: امور خیریه، خیرین، مراکز آموزشی، مراکز تربیتی. اگر کلید واژه امور خیریه یا خیرین را در رایانه بزنید پرونده دارالایتام کاملا به روی شما باز خواهد شد. یک محقق و پژوهشگر خیلی راحت و به آسانی به پرونده دسترسی پیدا میکند. تنظیم و توصیف پرونده مهم ترین وظیفه سازمان اسناد ملی است. که باید با مهارت انجام شود.
وقتی اسناد به سازمان اسناد منتقل شد سازمان وظیفه دارد اسناد را در اختیار محقق و پژوهشگر قرار دهد. بنابراین وظیفه سازمان اسناد ملی از دید بنده، آماده سازی اسناد برای تحقیق است، بقیه وظایف فرعی می باشد.
بعد از مرحله توصیف و تنظیم اسناد در داخل پاکت مخصوصی در لای پوشه قرار می گیرند که شماره بندی می شوند که این شماره وارد رایانه می شود. اولین شماره کد مرکز و بقیه کد اداره و تعداد برگها می باشند. برای آذربایجان عدد خاصی را انتخاب کرده اند. مثلا شما در آرشیو تبریز در مورد مدارس تبریز تحقیق کنید. مراکز آموزشی دولتی ، مراکز آموزشی خصوصی یا دانش آموزی را سرچ کنید. اعداد زیادی بر بر روی مانیتور نمایش داده می شود، این اعداد با هم فرق دارند، بعضی از پرونده ها آن زمان به تهران منتقل شده اند، چون قبل از سال ۱۳۷۱ سازمان اسناد ملی در تبریز وجود نداشت و سند ها را به تهران منتقل کرده اند. و آن اسنادی که در تبریز نیستند توسط فرمی درخواست می کنید و تصویر سند برای شما ارسال می شود‌. این روش تحقیق در سطح دنیا معمول است، چون سازمان اسناد ملی ایران عضو سازمان جهانی آرشیو است و باید این استانداردها را رعایت کند.
تعدادی از کارکنان سازمان در استان توسط من آموزش دیده اند، خانم بارنجی که قدیمی ترین همکارمان است. خانم تبریزی، آقای پیروزی و جوانان تازه وارد را آموزش داده ایم.
به تمامی ادارات ابلاغ شده تمامی اسنادی که ارزش آرشیوی دارند در اختیار کارشناسان اسناد ملی قرار دهند ولی چون مدیران ادارات آموزش ندیده اند مخالفت می کنندو نمیدانند که این اسناد ثروت ملی است و باید در آرشیو سازمان نگاهداری شود.
من در زمینه نگاهداری سند، مواد کاغذی و اصول بایگانی در تمامی ادارات و موسسات آموزش عالی تدریس می کنم. معمولا ادارات بدترین محل اداره را برای نگهداری سند انتخاب می نمایند که باید آموزش ببینند و ما هم تلاش زیادی برای آگاه سازی کردیم.

باید ذکر کنم بهترین رویکرد سازمانی برای محافظت از اسناد را در تبریز دانشگاه علوم پزشکی داشت که در مورد نگهداری اسناد پیشقدم بود .

در دوره خدمتم حدود 30میلیون برگ سند تا زمان خروجم از اداره به سازمان اسناد ملی منتقل شد.

در مورد اهداکنندگان اسناد بگوئید.

ما دو نوع اهداگر سند داریم اهداگران عمده و جزیی. اسنادی که توسط مردم به سازمان اسناد وارد می شوند چهار نوع می باشند. اسنادی که خریداری می شوند، اسنادی که اهدا می شوند و اسنادی که به امانت گذاشته می شوند و یا تصویر سند به سازمان داده می شود. اسنادی که می خریم توسط کمیته قیمت گذاری در تهران بررسی و قیمت پیشنهادی داده می شود که در صورت موافقت خریداری می شوند.
آقای مهندس امیرکبیریان ، آقای سیدجمال طباطبایی که هم اهدا کرده اند و هم اسنادی را به سازمان فروخته اند، آقای محتشمی از خانواده ثقه الاسلام و خانم مینوامیرقاسمی از اهداگران عمده هستند. از این افراد زیاد داریم. از آقای ترابی بیش از چهار هزار سند داریم که اسناد دوره صفویه از اسناد اهداشده آقای ترابی می باشند. خانم امیر قاسمی اهداکننده دوره پهلوی اول و مکاتبات اداری می باشند. آقای سهند بهرنگی که ساکن آلمان هستند اسناد منطقه افشار را اهدا و فروخته اند.
در کنار اینها اهداگران عکس هم وجود دارد‌. خانواده اسلامبولچی کل عکس های خانوادگی خود را به سازمان اسناد ملی اهدا کرده اند. بخشی از این عکسها را من فهرست نویسی کرده ام، که بعضی افراد داخل عکس را هیچ کس نمی تواند شناسایی کنند. از قدیمی ترین افراد شهر تبریز که علاقمند تاریخ است آقای دکتر شکوهی هستند که ایشان نیز نتوانستند شناسایی کنند. متاسفانه بزرگترین ایراد در عکس های تاریخی این است که در هیچ کدام نام اشخاص را یادداشت نکرده اند به ویژه در عکس های مشروطیت و اگر هم نوشته اند متاسفانه روی عکس که ارزش عکس را از بین برده اند. مثلا در عکسی روی صورت علی مسیو نامش را نوشته اند. تا جایی که امکان دارد تمامی عکس ها را فهرست نویسی کرده ام و آماده وارد شدن به سایت می باشند.
البته ما آرشیو تاریخ شفاهی در سازمان اسناد ملی هم داریم. بیش از ۳۵ تا ۴۰ نفر من صحبت کرده ام که در آرشیو موجود می باشد. آقای عبد یزدانی و آقای دکتر مبین و اولین معلم مشکین شهر، آقای سید جمال طباطبایی که سی ساعت مصاحبه کرده ام.


دکتر مبین در حال مصاحبه تاریخ شفاهی

در مورد عکس های تئاتر تبریز آقای جلیل رشدی پسر محمدعلی رشدی و آقای پاشازاده که در زمان حیاتشان با ایشان در ارتباط بودم و تمامی عکس ها را ایشان شناسایی کرده و من هم پشت شان یادداشت نموده ام . این عکس ها و تصاویر را آقای رنجبر در کتاب نمایش در تبریز استفاده کرده اند. یا مثلا آقای ترابی که خودشان مجموعه اسناد تبریز را منتشر کرده اند. که کتاب نسب نامه ی شاخه ای از سادات طباطبایی های تبریز است. کتاب خاطرات منتظم الدوله که توسط سازمان اسناد منتشر شده است.

روش استخراج تاریخ از اسناد چگونه است؟

وظیفه اسناد ملی ارائه سند می باشد. در عین حال با موسسات و مراکز آموزشی ارتباط برقرار کرده ایم هم دبیرستان هم دانشجویان و آنها را با سازمان اسناد ملی آشنا و روش استفاده از سند را برایشان آموزش داده ایم. آقای میمنت نژاد شما خودتان به عنوان یک پژوهشگر می دانید که متاسفانه مولفان ما به روش استفاده از سند نه علاقه دارند و نه می توانند استفاده کنند. این مشکل تبریز نیست بلکه کل ایران است.

کمتر محققی داریم که روش استخراج اسناد را بداند، آقای عباس میلانی که استاد دانشگاه هستند در نگارش کتاب معمای هویدا متجاوز از سه هزار نفر و سه هزار منبع استفاده کرده اند که اغلبشان اسناد وزارت امور خارجه و جاهای مختلف است.
محقیقین در سازمان اسناد ملی به اسناد دو تشکیلات نمی توانند دسترسی داشته باشند. یکی وزارت دفاع و یکی وزارت اطلاعات. ولی با استفاده از نامه می توانند از اسناد وزارت اطلاعات هم استفاده نمایند. معمولا محققان ما به مراکز اسناد مراجعه نمی کنند دلیلش یک سری مشکلاتی مانند برخورد نامناسب مراکز اسناد می باشد. این عدم مراجعه به اسناد موجب شده در مورد تبریز هر کتابی منتشر می شود همان عکس هایی که بیست سال پیش استفاده کرده اند همه را آنها عکسها مجددا استفاده نمایند. مثلا تبریز در گذر زمان و تبریز در فلان که بیست کتاب چاپ شده و در همه کتابها همان عکسها است، علت سخت و وقت گیر بودن تحیق در عکس و سند است، همه می خواهند سریعا یک مطلب را منتشر کنند. من خجالت میکشم که این سخن را بر زبان بیاورم، ما الان محققی داریم که در منزل شخصی شان پنج جلد کتاب ندارند، ما محققی داریم که شصت سال دارد تا به حال کتاب خرید نکرده است از کتابخانه ملی استفاده می کنند. به تازگی کتابی منتشر شده که پنجاه جلد کتاب از کتابخانه ملی گرفته و هفت هشت سطری از هرکدام برداشته و مونتاژ کرده شده کتاب. و ما این فرد را محقق می شناسیم، متاسفانه در ایران از این دست افراد زیاد است.در مقابل یک خانم برای تحقیق در موسیقی فولکور ایران به تمام نقاط ایران فقط برای جمع آوری لای لایی ها مراجعه نموده است. بزرگترین مشکل ما بهره نبردن محقق از منابع می باشد.
چند سال پیش از ژاپن دکتر زائوفومی آبه به تبریز آمد، تاریخ تبریز مربوط به قسمتی از دوران قاجار و دنابله را می نوشت، همه اسناد را در تبریز و دیگر شهرهای ایران مطالعه کرد و کتابشان چاپ شد که در حال ترجمه است. با دست خط خودشان یک نامه فارسی نوشته اند که تصویرشان را مشاهده می کنید.


اینها از جمله کتابهایی هستند که از مجموعه اسناد تبریز استخراج و منتشر شده اند.

سندهای مربوط به خاندان امیرکبیریان در خصوص خاندان دنبلی ها در مرکز اسناد ملی تبریز موجود می باشد که هیچ کس برای پیگیری این اسناد نیامده و هیچ محققی پیگیری نمی کند. در حالی که دنبلی ها خوش نام ترین حاکم تبریز بودند که بعد از زلزله تمامی درب ها را مرمت کرده اند باروی تبریز را ساختند. خاندان امیرکبیریان تمامی اسناد شان را به ما اهدا کرده اند. اما از ژاپن اقای ابه آمد و از این اسناد کتابی نوشت.
آقای اسودی از اداراتی که اسنادشان را تحویل گرفتید اسناد خاصی هم مشاهده کردید چیزی در خاطرتان می باشد؟
بله، سندهای خوبی هم دیده ام، در اسناد فرمانداری مرند اسناد فرقه دموکرات را پیدا کردم که جا مانده بود، در سال ۱۳۳۷ از طرف دولت شاهنشاهی بخشنامه ای شد که ارگان ها را اجبار کرده که تمامی اسناد فرقه دموکرات را از بین ببرند، برخی افراد باهوش در ادارات برای از بین نرفتن این اسناد آنها را در لای اسناد دیگر نگهداری نموده اند. از ادوار مهم تاریخ ایران مشروطه و جنگ دوم جهانی است که فرقه دموکرات در حقیقت آخرین سال این دوره است. تا اینکه به سال ۱۳۳۲می رسد که از سال ۱۳۳۲متاسفانه هیچ سندی در دست نمی باشد‌. اسناد کودتای ۱۳۳۲ از آرشیو اسنادی آمریکا و انگلیس پیدا می شود. اسناد فرقه دموکرات را ما از آرشیو فرمانداری اردبیل و فرمانداری مرند پیدا کردیم. از تمامی ادارات اسنادی جسته گریخته خوبی پیدا شده است که مهم ترین آن شهرداری تبریز است که اسناد قدیمی زیادی در مورد بلدیه تبریز پیدا کردیم. ولی باز اسناد بسیاری در زیرزمین ساختمان اصلی شهرداری موجود است که باید به سازمان اسناد ملی منتقل شود و گرنه از بین خواهد رفت. این اسناد با روش مناسبی نگهداری نمی شود.
پارسال متاسفانه یک بار هم پالایش کرده اند و اسناد پرسنلی دوره انقلاب اسلامی سال ۵۷ و ۵۸ را امحا کرده اند. دلیلش هم این بود که شاید این اسناد مسئله ساز شوند.
یکی از بزرگترین موارد تاسف آور در اسباب کشی اداره کل آموزش و پرورش از محل داش دربند به ارتش بود، البته نمی دانم که مدیر انجا چه کسی بود که دستور داد تمامی اسناد را در حیاط اداره سوزاندند. الان فقط اسناد ما از آموزش پرورش مربوط به آذربایجان غربی است. چون آن زمان ایالت شرقی و ایالت غربی آذربایجان باهم بودند. قبل از ایالت غربی یک استان بودند که اورمی می گفتند که بهترین اسناد از فرهنگ آذربایجان غربی آمده است. تمامی مدارس خارجی آذربایجان غربی و مدارس اقلیت های مذهبی و آمار مدارس، رئیس فرهنگ وظیفه داشت یک گزارش از اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی منطقه اش را هرماه به وزارت فرهنگ ارائه دهد، روی این گزارش ها راپورت نوشته شده بود. و من علاقه مند به جمع آوری این راپورت ها شدم. و یکی از افتخاراتم جمع آوری اسناد از زیرشیروانی دبیرستان فردوسی می باشد.
یک روز آقای مرتضایی مدیر دبیرستان فردوسی که انسان خوش فکری هستند، هم محله هم بودیم، با من تماس گرفت که در زیرشیروانی ساختمان فردوسی داخل کارتن و گونی اسنادی زیادی است. روپوش مخصوص و ماسک و دستکش و عینک مخصوص را زدم و با ترس تمامی اسناد را از زیر شیروانی خارج کردیم. اسناد را از فضولات پرندگان تمیز کردیم، اسنادی در مورد تعرفه استخدامی امیرخیزی و مدیر شدن ایشان در آنجا، اسناد اشخاص بزرگ و امضای محمدعلی تربیت و جالب اینجاست که مسئول امور دفتر دبیرستان آقای میرزا طاهر خوشنویس بود‌. که هیچ کس نمی دانست که تمامی نامه ها با خط میرزا طاهر خوشنویس است.
تمامی اسناد آنجا گنجینه بودند و تنها اسناد آموزش و پرورش آذربایجان شرقی که خیلی هم جالب بودند، اسناد اولین مدرسه دولتی تبریز، دبیرستان فردوسی تحت عنوان محمدیه تشکیل شد بعدا دارالمعلمین، مدرسه متوسط شماره یک و آخر دبیرستان فردوسی شد. یعنی چند بار نام عوض کرده است.

آیا قانون مصوبی برای حفظ و نگهداری اسناد ملی وجود دارد؟

ماده اول قانون تاسیس سازمان می گوید ” برای حفظ و نگهداری مواد مکتوب، اسناد، مکاتبات، روزنامه ها عکس ها، نقشه ها سازمانی بعنوان اسناد ملی تشکیل می گردد. ” این سازمان در سال ۱۳۸۱ با کتابخانه ملی ادغام شد و سازمان اسناد و کتابخانه ملی نام گرفت. معمولا در کشورهای کوچک که دارای اسناد کمی می باشند با کتابخانه ملی ادغام می کنند. آرشیو ملی ایران جداست الان کشورهای امریکا و انگلیس و کشورهای اروپایی در همه آنها آرشیو ملی با کتابخانه ملی شان جداست. الان در تهران هم گنجینه اسناد ملی و کتابخانه ملی جداست. ولی از لحاظ اداری تداخل پیدا کرده اند.
ولی به قانونی که اشاره کردید این قانون در موضوع اشیا وضع شده است. ولی متاسفانه در مورد اسناد موجود نیست. در قانون کشورهای دیگر این مورد وجود دارد ولی متاسفانه در ایران نیست.
در ادارات سند جاری، نیمه جاری و راکد داریم. آن زمانی که راکد باشد ارزش اداری را از دست می دهد و باید به سازمان اسناد ملی انتقال یابد. دستورالعمل به این شکل است که ادارات موظفند تاریخ سند از چهل سال که گذشت آن را به سازمان اسناد انتقال دهند و سازمان اسناد ملی هم وظیفه دارد که آن را تعیین تکلیف نماید یا آرشیوی یا غیر آرشیوی.
و چون از کلمه موظف استفاده کرده است و الزام آور نیست به همین خاطر در ادارات، شهرداریها اکثرا پرونده را خودشان بدون مراجعه مطالعاتی نگهداری می کنند. بعضی ادارات میخواهند برای خودشان آرشیو تشکیل دهند.

پس قانون الزام آور و بازدارنده ای در مورد خرید و فروش اسناد ملی وجود ندارد؟

به هیچ وجه قانون مدونی و مصوبی برای اسناد مکتوب نداریم و امیدی هم ندارم که به این زودی اتفاقی در این مورد بیفتد. مثلا قرآنی که دارای مهر فلان خانواده را دارد برای فروش میاورند که ما حق سوال و تماس با صاحب نام مهر نداریم در همانجا تعیین قیمت کرده و خرید می کنیم و مالک را آورنده می دانیم.

از خاطرات دوران خدمت در اسناد ملی بگوئید.

یک روز فکر کنم سال ۱۳۷۷ بود نشسته بودم، دیدم رئیس آگاهی با یک نفر به اتاق آقای رنجبر رفتند. آن زمان آقای رنجبر مدیر بودند. بعد از یک ربع تماس گرفتند که آقای اسودی بیایید، رفتم و دیدم یک تکه چرمی به من دادند گفتند که بعنوان گنجنامه بررسی کنید که این اصل است یا نه؟ گفتم این را نمی شود اینجا گفت چون خط میخی دارد باید ۴۸ساعت فرصت دهید من مطالعه کنم. و ما هم چهار واحد خط میخی و پهلوی را در تهران خوانده بودیم. با ذره بین بزرگ نگاه کردم و دیدم خط میخی نبود دست ساز بود. بعد با دقت پشتش را نگاه کردم دیدم که یک مهر برجسته دارد با دقت که نگاه کردم دیدم خیلی ریز نوشته (made in japan) آن زمان آن را در یکی روستای اهر به مبلغ سیصدوپنجاه هزارتومان بعنوان گنجنامه خریده بودند. با سیصدو پنجاه هزارتومان میشد خانه خرید.

حسرت استاد حسن اسودی برای از دست دادن آلبوم ناصری را بشنوید:

از خانواده خودتان هم بگوئید.

در سال ۱۳۷۳ ازدواج کردم. یک پسر دارم در رشته مهندسی صنایع غذایی تحصیل کرده و به تازگی می خواهد سربازی برود‌ تا سال ۱۳۷۵در سرخاب ساکن بودم و بعدا به لاله زار آمده ام.

فرزندتان علاقه ای به حوزه تاریخ دارند؟

آرش علاقه زیادی به طراحی ماشین دارد، البته معتقدم که زیاد نباید دخالت کرد. در منزل حدود 4هزار جلد کتاب دارم. از کتابها هرکسی علاقه داشته باشد می تواند مطالعه کند، در زمینه های علوم اجتماعی، تاریخ، هنر و کمی ادبیات هست. و معمولا دیده ام آرش به اسماعیلیه علاقه دارد و مطالعه می کنند، وگرنه به تاریخ علاقه ای ندارد.

با وجود اینکه شما حکم سرپرستی سازمان در شمالغرب را داشتید چرا به عنوان مدیر مرکز منصوب نشدید؟

فکر کنم استعلامها جواب نداد و من درخواست بازنشستگی کردم و در1 آبان 1399 بازنشست شدم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یادداشت